ماهنامه شماره 20 - صفحه 7
 

 

» زواياي تاريك

 

 فرهاد رستمي

 

يه بابايي رو مي‌بردن دار بزنن عيالش بهش مي‌گه : «فلاني تو راه كه داري مي‌ري يه شليته گلي برام بخر».

 

خوب عنايت كردين؟ بابارو دارن مي‌برن كرباس محله، زنش ازش شليته گلي مي‌خواد.

به يه همچي زني چه بايد گفت؟ زن هم اين قدر موقع‌ نشناس؟ اصلاً فكر نمي‌كنه تو اين موقعيت ممكنه تو جيب شوهرش پول نباشه!

 

الغرض؛ اعليحضرت فقيدرو كه كشكشو سابيدن و راهي ديار غربتش كردن خانواده سلطنتي به هم ريخت.  بيشتر از همه والاگهرها، شاهدخت اشرف و شاهدخت شمس جيگر سورمه مي‌كردند. اعليحضرت ابتدا به جزيره موريس و سپس به ژوهانسبورگ تبعيد شدند.

 

از همسران اعليحضرت، تاج‌الملوك (والده محمدرضا) و ملكه توران (والده شاهپور غلامرضا) در ايران ماندند و فقط عصمت‌الملوك دولتشاهي براي مدتي در معيّت وي بود. بچه‌ها هم برحسب مقدور در رفت و آمد بودند، اما عمده‌ترين راه برقراري ارتباط اعليحضرت با خانواده سلطنتي ارسال نامه و تلگراف بود.

 

در اينجا به دو فقره از اين تلگرافها مي‌پردازيم مگر گوشه تاريكي از تاريخ روشن شود. ما كه كار ديگري نداريم فقط مي‌خواهيم زواياي تاريخِ تاريك را ببخشيد تاريكِ تاريخ را روشن كنيم.

 

براي اين منظور و در راستاي امر «اطلا‌ع‌رساني» دو فقره سند به رؤيت خوانندگان گرامي مي‌رسانيم تا در پيشاني تاريخ ثبت شود.

 

[2-3215-112الف] سند 1

تلگراف

به اعليحضرت همايون شاه ـ تهران

 

از بدو ورودمان به دوربان بسيار معذّب هستيم. در اينجا منزل راحتي نداريم. نزد مقامات اقداماتي جهت تغيير محل سكومت به عمل آورده‌ايم، ولي متأسفانه تاكنون پاسخي دريافت نشد [ه]. واسطه شما شايد بتواند شرايط ما را بهبود بخشد. [رضاشاه]

 

[37115] سند 2

تلگراف

23 اكتبر 1942 [1 آبان 1321]

آقاي علي ايزدي ـ ژوهانسبورگ

 

به ده تخمه الماس بزرگ خوب احتياج داريم كه بعضي از آنها بايد سفيد و برخي پشت گلي ـ آبي ـ زرد روشن باشد. به قيمت توجه نداشته باشيد. تقويم را به عرض اعليحضرت برسانيد. قيمت را بدون تأخير تلگراف كنيد.

 

دستهاي پدر قابل ستايش را مي‌بوسم. شمس پهلوي 


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org