ماهنامه شماره 134 - صفحه 5
 

» سايونارا

 

جلال فرهمند

  

 

دهه شصت بود که ما در دوران نوجواني و سپس جواني و بي خبري خود سير ميکرديم و خبري از آينده خود نداشتيم. دنيا هم دنياي بياطلاعي بود ودسترسي به اخبار دنيا از طريق روزنامه کيهان و اطلاعات و چند شبکه راديويي و يکي دو شبکه داخلي خلاصه ميشد. فيلمهاي تلويزيون هم دربست در اختيار صنعت فيلم ژاپن قرار داشت آن هم از نوع حماسي و سامورايي. از بس که تبليغ شرکت فيلمسازي "توهو"ي ژاپن را ديده بوديم که انگاري يک شرکت فيلمسازي ايراني بود. نميدانم چند مرتبه فيلم "هفت سامورايي" را ديدم ولي هر چه بود حتي اسمهاي بسيار سخت ژاپني را هم از حفظ کرده بوديم و معروفترين آنها "توشيرو ميفونه" ، که خدايش بيامرزد.

 

پس از همه اين مراحل و ديدن بسياري از فيلمها ــ که از حق و انصاف نگذريم بسياري از کارگردانان مشهور جهان هم از اين چشم باداميها بودند و بسياري از فيلمهايشان هم با ارزشتر از بسياري از فيلمهاي جهان بود ــ نوبت به دوره سازندگي و "اوشين" رسيد.

 

يادش بخير چه شبهايي که مردم با بستن مغازهها و تعطيل فروشگاهشان تلاش داشتند که ادامه تلاش و زندگي اين بانوي پرتلاش و پر انرژي ژاپني را پيگير باشند. کاري که در روزگار گذشته سريال مهمل "تلخ و شيرين" يا همان مراد برقي معروف با مردم کرد.

 

ما هم بيخبر از شيرينکاري هنرمندان ايراني تلويزيون، که با دستکاري عجيب و غريبي در اين سريال در واقع سريال فرامليتي و ايراني ـ ژاپني توليد کرده بودند و ما چه خوش نشسته بوديم و بيخبر که سريالي ارزشي ميديديم. بعدها که "انفجار اطلاعاتي" پيش آمد و همه از کار هم سر در آوردند تازه فهميديم که اوشين کيست و کارش چيست! حتي مضموني هم بعدها  کوک شد که اين سريال ايرانيزه شده براي ژاپنيها نمايش داده شد بدون اينکه آنان بفهمند که اين سريال ژاپني است و به اسم ايراني از آن لذت بردند.

 

اما هر چه بود اين خانم ژاپني به عنوان نمادي در سختکوشي و خستگي ناپذيري شناخته شد. شايد پس از آن همه فيلم پر خون و کشت و کشتار قبلي فيلمي درام و لطيف چون اوشين ميتوانست نگاهمان را از سطح زندگي اشرافي و سلطنتي ژاپني که در اکثر فيلمها ميديدم به سطح کوچه و خيابان و مردمي عادي و زندگي مشکلشان که کم به زندگي از نوع ايراني شباهت نداشت بکشاند.

 

ايرانيان البته آشنائيشان با مردم اين جزيره محدود به اين چند سال اخير نيست. هر چند که پس از انقلاب با مهاجرت تعداد زيادي جوان ايراني به سرزمين آفتاب تابان اين آشنايي بسيار بيشتر شد، ولي آشنايي عمومي ما با مردمان آن سوي آسيا به بيش از يک قرن ميرسد. خصوصاً زماني که ژاپنيان هنگامي که تازه سري ميان سرها در آورده بودند ــ عصر ميجي ــ و در نبردي سرنوشتساز (1904) در درياي مابين خود و روسيه، شکستي سنگين بر روسها تحميل کردند. نبردي که مثل توپ در ايران صدا کرد و مردم کوچه و بازار هم از شکسته شدن بت روسيه ــ که ايران هميشه مقهور قدرت نظامي آن بود ــ چنان به وجد آمدند که اين اخبار نقل هر محفل و مجلسي شد.

 

مردم از خود ميپرسيدند که اين جزيره يک وجبي چطور توانسته يک ابرقدرت جهاني را به مذلت بکشاند. جزيرهاي که در عرض چند سال از يک کشور خانخاني و عقب افتاده با برنامهريزي منظم و سخت، ناگهان پا جاي پاي بزرگان گذاشت. از اين زمان به بعد نشريات و سخنان روشنفکران ايراني پر شد از اينکه چرا ژاپني توانست و ما نتوانستيم و يا نميتوانيم. هر گاه ميخواستند مثالي بزنند مثالشان ژاپن بود و ژاپني. ولي اينها بجز باد هوا نبود و بجز حسرت و اندوه چيزي به ما نيفزود.

 

در تواريخ آغاز رابطه ايران و ژاپن را به دوره ساسانيان ميرساندند. هر چند که چندان دليل متقني براي اين امر ارائه نميشود. در سالهاي بعد هم با توجه به اهميت جاده ابريشم در شرق به غرب آسيا اين روابط به طور غيرمستقيم و به واسطه چينيها ادامه يافت (هميشه نميدانم چرا پاي يک چيني درميان است!) و تحفههايي از ايران و بالعکس بين اين دو کشور رد و بدل ميشد. و اين نشان از آن داشت که هرچند به لحاظ سياسي ارتباطي نبود ولي مبادلات فرهنگي و تجاري در جاي خود ادامه داشت.

 

 

 

[2847- 3ع]

[2848- 3ع]

[2849- 3ع]

     

[2851- 3ع]

[2852- 3ع]

[2853- 3ع]

     

[2854- 3ع]

[2855- 3ع]

[2856- 3ع]

     

[2857- 3ع]

[2858- 3ع]

[2860- 3ع]

     

[2862- 3ع]

[2863- 3ع]

[2864- 3ع]

     

[2866- 3ع]

[2868- 3ع]

[2869- 3ع]

صفحه دوم


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org