» شنود
جلال فرهمند
جاسوسي و خبرچيني ريشهاي بس دراز و طولاني دارد. شايد ريشهاش به همان ابتداي تشکيل اولين حکومتهاي بشري برسد. هر حکمران و حاکمي نياز به اين دارد که از تحرکات دوستان و دشمنانش آگاهي کامل داشته باشد و اينکه چه جايگاهي در بين مردمش دارد. آيا کسي در پي سرنگونيش هست يا خير؟ و يا اينکه در افکار عمومي چه ميگذرد. آيا رفتارش را مردم ميپسندند يا از آن متنفرند؟
ايران هم از اين قاعده مستثني نيست. از ابتداي تشکيل حکومتها از اين ابزار به خوبي و حتي به شکل سازماندهي شده استفاده ميشد. فقط کافي است به ياد آوريد که در ابتداي تشکيل شاهنشاهي هخامنشي گروهي به نام "چشم و گوش شاه" در واقع علاوه بر اينکه براي شخص شاه جاسوسي ميکردند، کم و کاستيها و عملکرد ظالمانه برخي از حکام ولايات و منسوبان را به سمع شاه ميرساندند. ولي اينکه بعدها آنان از اين وظيفه عدول کردند و به جان مردم کوچه و بازار افتادند حديث ديگري است.
اين افراد که درسازمانهاي خاصي مستقر ميشدند و با حقوق حکومتي کار ميکردند هر گاه شخص سلطان و يا شاه در وضعيت مطلوب قدرت بود بالطبع با قدرت به کار خود ادامه ميدادند و الا نه.
گاه برخي افراد بدون اينکه در چنين جايگاهي قرار داشته باشند و فقط براي خودشيريني و يا کسب مقام و منزلتي به پيشگاه بزرگان دست به خبرچيني و نمامي ميزدند. که البته کار اين گروه کاملاً به صورت خودجوش بوده و از پيش تعيين شده نبود. چنانکه يکي از دوستان همکار ما، از ماموري در قصبهاي در شمال ياد ميکرد که در سالهاي قبل از انقلاب در سلک خبرچيني براي ساواک خدمت ميکرد. کار و خبرهاي وي چندان بيربط و بي ارزش بود که صداي ساواک را هم در آورده بود و خبرهاي بي اعتبار و بي خاصيت او موجب آن گرديد که ساواک از همکاري با وي دست شويد ولي علاقهمندي اين فرد چنان بود که با التماس ازساواک ميخواست که به صورت افتخاري همکاري کند بدون اينکه توقع پولي از آن سازمان داشته باشد. همين اصرار وي در اين باره که به نظر ميرسد براي کسب اعتبار بوده در سالهاي پس از انقلاب مايه مسخره شدن به وسيله همشهريانش گرديده بود!
|
|
[87- 124ط ]
اطاق بازجويي مقصران سياسي در دوره رضاشاه
|
به هر شکل نه آنکه بخواهيم له يا عليه اين کار مطلبي بنويسيم ــ چرا که هر حکومت عاقلهاي جهت حفظ امنيت و ثبات کشور محتاج به اطلاع از همه بنيادهاي فکري و جو عمومي جامعه خود است ــ فقط بايد گفت زماني اين کار مذموم است که از اين اطلاعات جهت سرکوب حق مشروع مردم استفاده شود. چنانکه ساواک چنين ميکرد و با اين عمل نه تنها جو امنيتي و اطلاعاتي در داخل کشور ايجاد کرد بلکه بسياري از اتفاقات آشکار را که ديگر مردم از ترس به زبان نميآوردند به زيرزمين فرستاد و از دسترس مخبرين و گزارشگران خارج کرد. و مخبران و چشم و گوشهاي شاه هم بجز خبر سلامتي اعليحضرت و وجود امنيت و امان داخلي را به سمع و نظر نميرساندند و درست زماني به فکر افتادند که کار از کار گذشته بود و جلو سيل انقلاب را نميشد گرفت.
سند پيش رو سند بسيار جالبي است که به نظر ميرسد به اواخر قرن دوازدهم يا اوايل قرن سيزدهم شمسي مربوط باشد. نامه و يادداشت فردي خودجوش که بدون وابستگي به قواي تامينيه يا قواي نظامي آن زمان تصادفاٌ در جريان صحبت دو نفر از کادرهاي حزبي کمونيستي و يا چپي قرار گرفته و با استراق سمع به نکاتي پي برده که به نظر وي براي دستگاه حاکمه وقت جالب است. به نظر ميرسد گزارشگر در جايي حضور داشته که اين دو نفر صحبت کننده وي را نميديدند، چون سخنان اين دو نفر ناقص ضبط شده و صحبتهاي بعدي آنان به گوش وقايع نويس نرسيده است. اين سند در نوع خود جالب است که ببينيم در حدود صد سال پيش سازمانهاي امنيتي چگونه به اطلاعات سري و رازهاي مگو چه به صورت سازماندهي شده و چه به صورت تصادفي دست مييافتند.
نظر به اينکه هيئت دولت حامي دين اسلام و حافظ ملت ايران دانستهام لذا خيالات و مذاکرات بينالاثنيين اين دو نفر مذکورين در ذيل را فرض ذمه خود ديدم:
يکي شريف خان پسر مشهدي اکبر ميرشب اعليحضرت
ديگري حسينآقاي پرويز پسر حاج حسن شالفروش کاشاني
پرويز- از اوضاع چه خبر داريد، کابينه در چه حال است، آيا احتمال تغييري ميرود و گفت وگوي تزلزلي هست؟
شريفخان- ابداً، چيزي که هست گويا آمدن سفير روس قدري اسباب تنفس ماها خواهد شد، آن هم معلوم نيست زيرا شايد اين مومن در سفر روسيهاش با بلشويکها هم سازشي کرده باشد.
پرويز- ابداً شما در هيچجا اين حرف را نزنيد که با روسها مربوط است بلکه همينطور که شهرت داده شده و آقاي کمرهاي و آقاي مساوات تصويب کردهاند بايد انتشار داد که اين شخص فقط و فقط مستخدم انگليس است واين بيانيه را که در موضوع تخليه ايران از قشون انگليس انتشار داده مقدمه زمينه چيدن قشون در ايران گرفتن است از ايراني براي کشته شدن در راه انگليس و قرباني شدن جوانان سلحشور ايران براي حفظ هندوستان اينطور بايد گفت تا اينکه ملت از قشون دادن امتناع ورزند.
شريفخان- بلي صحيح است همينطور بايد شهرت داد.
پرويز- چند روز است اخوان شما يعني (عبدالحسينخان حميدالسلطان که در حکومت طهران و عليخان که رئيس سجل ناحيه يک است) به توسط شما اطلاع کتبي و شفاهي از ادارات خود و ترتيبات داخلي و خارجي و ساير ادارات ندادهاند و همچنين ابوي شما جناب ميرشب که جزء اجزاي سلطنتي است اطلاعات صحيحي نميدهند.
شريفخان- آقاجان امروزه مثل سوابق کسب اطلاع محال است. هر گاه بيش از اين در امورات ونوشتجات اداري تفتيش و تجسس بنمايند شايد چيزي بفهمند يا اسباب سوءظن بشود و اخوان و ابوي هم از سر کار خارج، آن وقت همينقدر اطلاع هم به دست نخواهيم آورد و حقوق ابوي و اخوي هم حتماً مقطوع ميشود.
پرويز- البته ... ميدانيد که شما و اخوان و ابوي شما براي خدمت به حزب در ادارات دولتي استخدام شديد نه به استحقاق.
شريفخان- بلي ماها به مساعدت روساي حزب جزء ادارات، والا به فرمايش شما لياقت نداريم ولي گويا ماها هم از خدمت به هم مسلکان کوتاهي نکنيم و نکردهايم. امروز پيش از اين خالي از خطر نيست.
پرويز- در موضوع بنايي خانه و آن تنخواه و کارتن هاي ماليه که گفته بودم فوري به شهر بياوريد و اصلاح کنيد، چه کرديد و چه شد.
شريفخان- اين قضايا خيلي بغرنج است زيرا تنخواه را نزد هيچکس نميشود گذارد و ميفرمايند به مصرف بنايي خانه برسانم اما دو سه عيب دارد، يکي اينکه ميگويند اين پول از کجا آمده فرضاً ميفرمايد که بگوئيم ملک دولاب را فروختهايم باز ميگويند مگر ملک دولاب چه قيمت داشته واز کجا به شما رسيده از کي خريدهايد و به کدام قباله مالک بوديد که فروختيد و همينطور که بگويند خانه قرب تکيه دولت را که بنايي ميکنيد از که خريدهايد و به کدام قباله خالصه دولت را مالک شدهايد، اگر بگوئيم ناصرالدين شاه به عيال خود که اقوام ما بوده بخشيده است و از عيال ناصرالدين شاه به ما رسيده سواي ما وارثي نداشته، خواهند گفت ناصرالدين شاه داده بود که تا عيالش حيات دارد در آنجا بنشيند نه اينکه بعد به ورثه او برسد. اولادي هم که شاه نداشته تا بواسطه او وارث ببرد و ناصرالدين شاه اوليتر است که ارث عيال خود را ببرد ديگر چه جواب داريم آن وقت هم خانه هم پول بنايي خانه و هم پول ملک دولاب از دست ميرود.
پرويز- انسان نبايد به اين خيالات سوفستايي خود را متوحش کند.
شريفخان- کارتنها را هم همانطور که فرموديد پنج ساعت از شب رفته به شهر رسانيده و به خانه آوردم، آنقدر هم که خودم توانستهام جرح و تعديل نمودهام ولي بعضي اصلاحات دارد که موقوف به ملاحظات و نظريات حضرتعالي است ولي قضيه ماليه را هم گمان نميکنم که با اين سهولت تمام شود و تعقيب دقيق نکنند مخصوصاً با بودن سلطان محمدخان.
پرويز- باز ميگويم آدم نبايد با اين تصورات مغز خود را پريشان کند امروزه دولت نميتواند براي اين جزئيات اين قسم تعقيباب دقيقانه بنمايد. اگر دولت بخواهد از قبيل اين رسيدگيها بکند از کارهاي...
تا اينجا مذاکرات شنيده شد منبعد ترتيبي پيش آمد که قادر بر استماع نبودم، زياده ايدکم الله بمنه و قدرته
|
|
42615 ن
|
|