» آيت سياست
جلال فرهمند
بررسي و کاوش زندگاني برخي از بزرگان اين سرزمين به خصوص برخي روحانيون جاي بحث و مجادله دارد. به زباني ديگر سهل و ممتنع است. از سويي از طرف دوستان و هواخواهان متعصب، چنان در باره زندگي آنان غلو ميشود که تصويري فوق بشري ارائه ميشود و از سوي مخالفان چنان تفريطي به کار ميبرند که انگاري اين شخصيت علاوه بر اينکه هيچ نقشي نداشته مخالف آرمانهاي انقلابي و خائن به ملک و ملک است! زندگي شخصيت مورد نظر ما هم در اين حيطه ميگنجد: آيتالله کاشاني.
اگر از مردمي که تا حدي اهل مطالعه هستند بپرسيد با يادآوري وقايع ملي شدن صنعت نفت، به ياد کاشاني ميافتند و اتحاد مصدق و کاشاني و سپس جدايي اين دو را به ياد ميآورند. جدايي که به شکست هر دو رهبر معروف آن زمان منجر شد و استبداد بيش از بيست ساله محمدرضاشاهي را به ارمغان آورد.
وي متولد تهران و منطقه پامنار است محلهاي که چراغ زندگانيش هم در آن خاموش شد. مهمترين واقعه زندگي ابوالقاسم هجرت به بينالنهرين بود. واقعهاي که در زندگي روحانيون آن زمان ايران چندان دور از ذهن نبود. هنوز نوجوان بود که با پدرش به نجف هجرت کرد. عمده دروس حوزوي را در اين شهر آموخت و از جمله آن سياست را. امري که تا آخر عمر نتوانست دل از آن برکند. عراق ملتهب آن روز که آخرين روزهاي اشغالش به دست عثماني بود از دستي به دست ديگر افتاد. اين بار انگليسيها که ميراث خوار عثماني در خاورميانه بودند با شتابي که جنگ بينالملل اول ايجاد کرد پاي به اين کشور گذاشتند.
علماي شيعه که تاب تحمل کشور خارجي و اين بار غيرمسلمان را برنميتافتند با تحريک عشاير عراق تا حدي به کمک عثماني که باز با توجه به مسلمان بودنشان ــ با همه ظلمي که بر عراقيان کرده بودند ــ بر انگليسيان شرف داشتند، شتافتند. کاشاني جوان هم در صف اول مبارزه اين نبرد قرار داشت. علما و مردم عراق در نبرد "کوت العماره" در جنوب عراق، توانستند ضربات سختي بر انگليسيان بزنند هر چند که به خاطر تفوق جنگافزار آنان بعد از 14ماه مقاومت، بينالنهرين به دست استعمارگر جديد افتاد.
انقلاب 1920 عراق حرکت دوم علماي شيعه بود که باز کاشاني جلودار اين حرکت بود. حرکتي که عشاير شيعه مجدداً با همکاري علما سردمدار آن بودند و اين بار به جهت بيرون راندن انگليسيان شکل يافت. متاسفانه به علت عدم هماهنگي از سويي، و ضعف تسليحاتي، "ثوره العشرين" هم به جايي نرسيد و کاشاني که ديگر چهرهاي شناخته شده براي انگليسيها بود مجبور به فرار به ايران و بازگشت به سرزمين پدري شد. بازگشتي که برگشتي نداشت و بجز يک تبعيد ديگر به بيروت کل زندگي بعدي آيتالله در ايران گذشت.
رسيدن وي به ايران تنها اندک مدتي با کودتاي سوم اسفند فاصله داشت. با کودتاي سيدضياء و رضاخان در 1299 جايگاه انگليسيها در ايران تقويت شد و انگاري هر جايي که سيد ميرفت مجبور به پذيرش اين امر بود که بايستي با انگليسيها در افتد.
|
|
|
|
|
|
[209 - 8ع]
کاشاني در حال گفت و گو با نواب صفوي در يک مجلس با حضور آيتالله خليلي و حميد خليلي
|
|
[5306- 288م]
کاشاني در جمع روحانيون در يک راهپيمايي
|
|
|
|
|
|
|
[1259- 8ع]
مراسم افتتاح محله تهران نو با حضور کاشاني و جمعي از مردم
|
[5299- 4ع]
مراسم استقبال از آيتالله پس از رفع تبعيد از لبنان در فرودگاه مهرآباد تهران
|
|
|
|
|
|
|
|
|
[4482- 4ع]
کاشاني همراه با سرتيپ عزيزالله کمال رئيس شهرباني کل کشور در يک مراسم
|
[1452- 4ع]
همراه با باقر کاظمي
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
[137- 139ح]
ديدار جمعي از يهوديان با آيتالله کاشاني با حضور حبيبالله القانيان، لطفالله حي و شمس قنات آبادي
|
|
صفحه دوم
|