» منشوريها
جلال فرهمند
مدتي پيش اين تيترها در همه سايتهاي خبري و روزنامههاي ورزشي چشم همه را نوازش ميداد:
اسامي منشوريهاي فوتبال اعلام شد
ليست جديد منشوريهاي فوتبال ايران رسيد
يک مجري در ليست منشوريهاي 91 لو رفت
منشوريهاي فوتبال بخشوده شدند
بازيکن جنجالي فوتبال ايران منشوري شد
دو مربي در ليست منشوريهاي فوتبال
منشوريهاي فوتبال به همه ميخندند
و ....
اين منشوريها از کجا آب ميخورد؟ در زماني که ما بسياري اسامي داريم که به "ها"ي جمع ختم ميشود مثل، اخراجيها يا معراجيها و ... داشتن لغتي مثل منشوريها هم دور از ذهن نيست. علت اين تيترها که از چنته کميته انضباطي فوتبال در آمده قانوني در 21 ماده است که به دست همين کميته به عنوان منشور اخلاقي صادر شده است.
|
|
[12- 122ع]
تعدادي از ورزشکاران کاراته کار کشور
|
منشوري که هدف آن سلامت فضاي فرهنگي و اقتصادي و اجتماعي و چند چيز ديگر بود. از همان زمان تصويب، اين منشور سر و صداي زيادي به پا کرد و اتفاقات عجيبي هم به "منصه ظهور" رسيد (اين منصه ظهور هم از آن لغات عجيبي و غريبي است که استعمالش از حد تحمل خارج است!). کرور کرور از افراد فوتبالي به هر عنوان شامل اين منشور شدند. منشوري که به همه چيز و همه کس گير ميداد و البته ظاهراً رحمي هم در کارش نبود. به طوري که حتي "خياط در کوزه افتاد" و واضع منشور خود منشوري شد ( البته العهده علي الراوي) و از وقتي اين اتفاق افتاد اين قانون دچار تق و لقي خاصي شد که حتي مبدع آن هم بيخيال منشور شد! و تنها نتيجه آن آستين کردن (همان ساق زنانه) به دست برخي بازيکنان فوتبالي دو رگهاي بود که در ايران بازي ميکردند و در خارج به در!
از آن زمان به بعد اين اصطلاح منشوري و منشوريها به واژهاي تبديل شد که حيطه لغات زبان فارسي را گسترش داد (اگر يادتان باشد لغت پاچهخواري هم چنين بود) و نقل محافل ورزشي و غير ورزشي ايران شد. و حتي چنان گسترش يافت که در پهنه جهاني هم گسترش يافت و بيخ خر بسياري از ورزشکاران و ورزشدوستان خارجي را هم گرفت که آخرينش چند ماه پيش در برزيل اتفاق افتاد و خانم "فرناندا ليما"ي برزيلي ــ مجري قرعه کشي جام جهاني فوتبال در برزيل ــ مجبور به عذرخواهي از مردم ايران و کميته انضباطي شد! و در عوض تلويزيون ما هم با نشان ندادن وي، حکمش را همزمان با ارتکاب جرم صادر کرد که ميگويند اين امر در تاريخ قضايي دنيا بيسابقه بوده و در کتاب رکوردهاي گينس ثبت شده است!
|
|
[317- 142ص ]
صمد صمديانپور در حال دادن کاپ به يکي از کاراته کاران
|
به هر حال اين معضل منشور را چه بپسنديم و چه نپسنديم ريشه در بداخلاقيهاي ورزشي و غير از آن دارد. از همان اول هم که برد و باخت در ورزش باب شد، بداخلاقي و اعمال غيرپهلواني هم به اين امر وارد شد. و البته پول هم اين معضل را دو چندان کرد. ما در داستانهايمان هميشه ميخوانيم که چگونه پورياي ولي به خاطر دعاي مادري که دوست داشت پسرش برنده کشتي با پورياي ولي باشد، خود را به زمين زد که دل آن مادر را به دست بياورد و يا در تاريخ نزديکتر خواندهايم که چگونه غلامرضا تختي با احساس اينکه حريفش از ناحيه پايش مصدوم بود سعي داشت که پاي سالم وي را به دست بياورد و از پاي آسيب ديده وي زيرگيري نکند. البته نميدانم که اينها قصه يا واقعيت است ولي به هر حال اصلي بوده که ما هميشه آن را ميپسنديديم و با ذکر آنها به عنوان الگو، دوست داشتيم که سايرين و خودمان به رسم اخلاق رعايت کنيم. ممکن است که با برخي از قوانين بتوان برخي اصول را به مردم مجبور کرد که اجرا نمايند ولي اين امر بايد در رگ و ريشه و گوشت و پوست همه حس شود و اصول درست جوانمردي و آزادگي پرورده شود کاري که قانون اندکي از آن را ميتواند انجام دهد.
|
|
[769- 5665ش]
مسابقه کاراته در ايران، در تصوير عليرضا، فرحناز و ليلي پهلوي در کنار شهريار شفيق ديده ميشوند
|
سند پيش رو نامهاي است که پيش از وقوع انقلاب و از سوي يکي از مسئولان فدراسيون کاراته به فريدون مهدوي وزير مشاور و قائم مقام حزب رستاخيز در دولت هويدا نوشته شده است. نامهاي که به عملي منشوري اشاره دارد که آن زمان نميدانم به آن چه ميگفتند. متاسفانه اين نامه صفحه آخرينش مفقود شده و امضاي نويسنده و نام وي مخدوش شده است. به هر حال فرقي هم نميکند که از سوي چه کسي صادر شده باشد نفس عمل مهم است که تا امروز هم جامعه ورزش کشور درگير آن است.
متن اين نامه حول وحوش اتفاقات و درگيريهاي جام پهلوي است. درگيري فيزيکي که چند نفر از کاراته کارهاي کشور در سالن محمدرضاشاه پهلوي و هفت تير فعلي در آن دخيلند. درگيريي که از ديد روزنامهنگاران ورزشي ــ خصوصاً اطلاعات ــ دور نميماند و در صفحه ورزشي اين روزنامه انعکاس وسيعي پيدا ميکند. نويسنده نامه که به شدت از پخش شدن اين گزارش گلهمند است و احتمال توبيخي را براي خود پيشبيني ميکرد، طبق معمول نويسندگان متظلم و آسيب ديده با ذکر اينکه اين فدراسيونشان چه گل و بلبلي است، اين کار مطبوعاتيان را نوعي فرافکني ميداند و پرداختن به اين قضيه را از چشم دشمنان اين فدراسيون و کساني ميداند که چشم ديدن پيشرفت اين فدراسيون را ندارند. انگاري آسمان هم جا هميشه يک رنگ است و بعد زماني و مکاني هم ندارد.
حال که حتي مجريان برنامههاي ورزشي خارجي هم مشمول منشور اخلاقي ميشوند چه خوب ميشد که کاراتهکارهاي چند دهه قبل هم را شامل ميشد تا همه ورزشکاران عبرت ميگرفتند و تاريخ را آويزه گوش!
سند را با هم ميخوانيم:
|