» تاجگذاري
جلال فرهمند
داستان تاج و تاجگذاري ريشهاي کهن و افسانهاي دارد. بنا به روايات قديم ايراني، نخستين کسي از پادشاهان ايران که تاج بر سر نهاد و بر تخت نشست، هوشنگ پادشاه افسانهاي پيشدادي بود. در شاهنامه فردوسي هم به اين امر اشاره رفته و در داستانهاي بعدي پادشاهان افسانهاي هم به کرات به چنين مراسمي اشاره کلي رفته است. گويند که بعد از هوشنگ، تهمورث و جمشيد و ... به ترتيب به اين کار دست زدند. در دنياي واقعي هم با تاسي از دنياي افسانه بسياري از پادشاهان به اين کار دست ميزدند. اين عمل کاري محسوب ميشد که به بزرگي افراد، و تفوق آنان نسبت به ساير مدعيان تاج و تخت سنديت ميزد، و براي شاه بر تخت نشسته، مشروعيت ايجاد ميکرد. مثلاً اردشير بابکان که با شمشير و زور به شاهي رسيد براي اثبات تفوق خود نسبت به ديگر مدعيان دست به همين کار زد.
چنانکه طبري ذکر ميکند:
درباره اردشير بابکان که ميبايست شاهنشاهي ايران را براي خود به زور شمشير فراهم سازد نوشتهاند که چون بر بلاد فارس مستولي شد از اصطخر بيرون رفت و گروهي از برادران خود را يافت که برخي به سال از او مهتر بودند، پس همه آنان گرد آمدند و تاج و تخت پادشاهي را حاضر کردند و همه را به اردشير تسليم داشتند. آنگاه اردشير تاج بر سر نهاد و بر تخت نشست و او اين تاج را موهبت خداوندي ميدانست و پادشاهي خود را بر بلاد مختلف نتيجه عنايت ازلي ميشمرد و به همين سبب در پاسخ اردوان که او را به دعوي پادشاهي سرزنش و به جنگ تهديد کرده بود نوشت: به درستي که خداوند با تاجي که بر سر گذاشتم دوستم ميداشت و سرزمينهايي را که فتح کردم به من واگذار کرد و به من در سرکوبي پادشاهان و جباراني که کشتم ياري کرد.
در طول هزاران سال اين مراسم چنان اهميتي يافت که پهلو به پهلوي افسانه ميزد و به داستانهاي هزار و يکشب ميمانست. مثلاً در خصوص بهرام گور که شاهي ساساني است، تاج سلطنتش را به شيري درنده سپرده بود که بهرام ناچار بود که براي به دست آوردن آن به جنگ شير برود و آن را از کف شير به درآورد.
غير از تاج ديگر آلاتي هم براي تفويض سلطنت در آيين تاجگذاري به کار برده ميشد. از جمله آنان تخت سلطنت، کمر، ياره، طوق، نگين، گوشوار، شمشيرمرصع، گرزشاهي، خنجرمرصع، چترشاهي، رايت، نوبت و ... فردوسي در کتابش شاهنامه هم به اين وسائل اشاره دارد، مثلاً در خصوص بر تخت نشستن اردشير ساساني مينويسد:
ببغداد بنشست بر "تخت عاج" نهاده به سر برز پيروزه "تاج"
"کمر" بسته و "گرز شاهان" به دست بياراسته جايگاه نشست
با طلوع حکومتهاي اسلامي در ايران اين رسم به شکلهاي متعددي ظهور يافت. هر چند ظاهر آن با درون مايه اسلامي به شکل بيعت با شاه تبديل شده بود. در دوره اسلامي خلافت بُرده (رداي پيغمبر) و خاتم (انگشتري و نگين به تبعيت از حضرت رسول، و پيغامبر و به پيروي از شاهنشاهان ساساني) و عصاي خلافت (به تقليد از ساسانيان) بوده است و علاوه بر اين خطبه و سکه و طراز هم از لوازم کار شمرده ميشد. پس از مدتي که حاکمان و سلاطين با اسطورهاي ايراني آشنايي يافتند و از اصل سادگي ديني دور شدند و يا حتي برخي حاکمان محلي که از دسترس خليفه بغداد و شام دور بودند و خود را از ريشه سلاطين ايراني قديمي ميدانستند شروع به رواج دادن اين مراسم به سبک شاهان گذشته کردند.
شخصي چون مرداويج زياري که از تيره ديلميان زياري بود و مردمان ديلم تا مدتها به يوغ حکومت خليفه در نيامدند از جمله آنان بودند. چنانکه وي در هنگام فتح بغداد و مداين ميرفت که به مانند اجدادش به رسم شاهان ساساني با لقب شاهنشاه تاج کي بر سر کند.
|
|
|
|
|
|
[1871- 1ع]
رضاخان قبل از تاجگذاري در کاخ گلستان
|
[3656- 7ع]
تاج بر سر ايستاده کنار تخت نادري
|
[3657- 7ع]
نشسته بر تخت نادري همراه با درفش کاوياني
|
|
|
|
|
|
|
[925- 124ط]
در حال خواندن سخنان پس از تاجگذاري
|
[4962- 4ع]
تالار موزه کاخ گلستان با حضور ميهمانان ايراني و خارجي
|
[9- 161پ]
کاخ گلستان و تخت مرمر با حضور فروغي و نصرتالله فيروز و سردار اسعد و تيمورتاش
|
|
|
|
|
|
|
|
|
[1067- 8ع]
وليعهد پاي تخت مرمر
|
|
|
|
|
|
|
[7069- 7ع]
خروج از تالار موزه
|
[988- 8ع]
تيمورتاش وزير دربار همراه با هادي آتاباي، احمد اميراحمدي، محمد انصاري، علي نقدي، مرتضي يزدان پناه، ياران نظامي و نزديک به شاه جديد
|
[1529- 124]
کالسکه سلطنتي آماده حمل شاه جديد
|
|
|
|
|
|
|
[124043- 275م]
عبور قراولان و گارد احترام از خيابان باب همايون در روز جشن تاجگذاري
|
[124045- 275م]
مراسم خروج شاه جديد از کاخ گلستان
|
[124048- 275م]
عبور کالسکه رضاشاه از خيابان علاءالدوله (فردوسي)
|
صفحه دوم
|