ماهنامه شماره 132 - صفحه 4
 

» وصيت‌نامه عليا مخدره مرحومه شريفه‌ خانم

 

جلال فرهمند

       

هشت سال پيش بود که به همراهي پدر مرحومم و برادرم به  کربلا رفتيم و دو هفته‌اي آنجا مانديم. براي زيارت قبر مادربزرگ درگذشته و ناديده‌ام به سوي قبرستان قديمي کربلا و به قول اهالي محل "وادي کربلا" رفتيم. با کمي پياده روي و گذر از خيابانهاي مخروبه و بسيار قديمي شهر به انتهاي شهر رسيديم. از دور بياباني ديده مي‌شد و تک و توک خانه‌هاي ويلايي در گوشه و کنار آن.

 

پدرم مي‌گفت قبرستان همينجاست و بايد به دنبال گور مادربزرگمان که تصوير قبرش را هم قبلاً ديده بودم مي‌گشتيم. البته در گوشه و کنار اين بيابان کپه‌هاي برآمده خاک جابه جا ديده مي‌شد؛ رسمي معمول در عراق که معمولاً سنگي بر مزار گوري نمي‌نهند. البته پدرمان همان زمان هم به دور قبر مادربزرگمان حصاري چوبي و ميان آن هم سيماني ريخته بود و روکشي از کاشي ايجاد کرده بود. من از قبل هم فکر مي‌کردم بعد از 35سال بعيد است چيزي از گور باقي مانده باشد. با توجه به اينکه اين قبرستان رديف و شماره و راهنمايي نداشت به نظر نمي رسيد بتوان به چيزي دست يافت. پدر از روي همان ظواهر قبرستان قديمي که در يادش مانده بود به جايي که حدوداً قبر ممکن بود باشد اشاره کرد. جايي که فقط گودالي بود که با توجه به بارندگيهاي زمستانه به درياچه‌اي مي‌مانست. در همين اوضاع بود که دسته‌اي پير و جوان دوان دوان به سوي ما آمدند و به شتاب چيزي مي‌گفتند. ما در وهله اول با توجه به نا امني شهر و نبود پليس ترسيديم که نکند از گروه دزدان و حرامياني باشند که ممکن است در جايهاي دور افتاده اينچنيني فراوان يافت شوند. حال شما در نظر بگيريد اين در حالي است که همه قبرهاي خانوادگي و خصوصي در اين قبرستان که داراي چهارديواري بودند به دست حراميان ــ در همين ايام بلبشوي سقوط صدام ــ در و پنجره آن را سرقت کرده بودند و حتي به آجرهاي اين ساختمانها هم رحم نکرده بودند و ما ترسمان از اين بود که اينان که به در و ديوار رحم نکرده‌اند چگونه به ما رحم مي‌کنند.

 

[735- 124ط]

نقاشي از يک گورستان و مراسم تشيع جنازه در دوره قاجاريه

 

خود را به خدا سپرديم و در انتظار مانديم تا آنان به ما رسيدند. ظاهر عجيبي داشتند و به اشخاصي مي‌ماندند که در فيلمهاي ترسناک و به اصطلاح horror film ايفاي نقش مي‌کردند. با لهجه نخراشيده و نتراشيده عربي عراقي مي‌گفتند "حاجي عندک ميت؟ احنه ندفنه" يعني "حاجي مرده داري؟ ما دفنش مي‌کنيم".

 

ما تازه دوزاريمان افتاد اين بيچاره‌ها گورکناني هستند که عمدتاً به ايرانياني که پس از سقوط صدام به عراق مي‌آيند، و مردگانشان وصيت کرده‌اند در کربلا دفنشان کنند خدمات ارائه مي‌نمايند. اينان پس از دفن ميت، پولي مي‌گيرند و به زخم زندگيشان مي‌زنند. پس از اينکه با عربي با آنان صحبت کرديم با لب و لوچه‌اي آويزان به سرکارشان رفتند و ما بعدها که پرس و جو کرديم فهميديم که روزي چند جنازه که همه تبديل به اسکلتي شده‌اند به صورت غيرقانوني و طبعاً غير بهداشتي براي دفن به اين گورستان تحويل داده مي‌شوند و شغلي جديد براي اين ساکنان قديمي قبرستان ايجاد شده است.

 

ما که موفق به پيدا کردن مزار مادربزرگ خود نشديم ولي مردگان بسياري بعد از دهها سال و شايد بيشتر به آرزوي خود رسيدند و در وادي کربلا دفن شدند.

 

[2105- 124ط ]

بقعه شاهزاده حسين و گورستان عمومي شهر قزوين در اواخر دوره قاجاريه

 

حال چرا به اين داستان پرداختم و ربط اين داستان به اين سند ما چيست؟ سند پيش رو وصيت‌نامه خانمي است که در سال1330قمري (105سال پيش) در ايران فوت کرده و وصيت نموده که پس از مرگ و خشک شدن جنازه‌اش در شهر نجف اشرف دفن گردد. نام اين خانم مرحومه "شريفه خانم" است، همسر مرحوم آقاعلي‌خان صندوقدار، يحتمل از کارمندان حکومتي اواخر دوره قاجاريه.

 

وصيت کردن از آداب محکم مسلماني و مسلمانان است. که در آيات و احاديث معتبر بر هر مسلماني مکلف شده که حتماً به آن عمل نمايد هر چند که بسياري به اين امر عمل نمي‌کنند و ورثه باقي مانده را دچار مصائب و مشکلات فراوان مي‌نمايند. هر چند که وصيت کننده به علت اهمال در اعمال، در دوره زندگاني هر گاه هم کسي تن به وصيت بدهد در مواقعي ديده شده که ورثه تن به انجام آن نمي‌دهند، و چه خوب است که وصيت کننده خود به فکر آخرتش در اين دنيا باشد و تن به وصيت دادنهاي غير ممکن ندهد.

 

در اين وصيت‌نامه نکات جالبي ديده مي‌شود که به لحاظ اجتماعي حائز اهميت است. اول اينکه از سوي خانمي متشخص که در بين مردم جايگاهي اجتماعي دارد انجام شده و ما کمتر ديده‌ايم که مردمان عادي توان چنين کاري داشته باشند حال چه رسد به بانوان که در آن دوره جايگاه اجتماعي چندان محکمي نداشته‌اند. از سوي ديگر با توجه به زمان وصيت از لحاظ مالي، مقدار مبلغ  قابل و چشمگيراست. از جانب ديگر با مطالعه اين وصيت‌نامه به نکات ديگري هم مي‌توان پي برد، که از جمله آن، چگونگي نگارش متن وصيت‌نامه که مشحون از آيات و روايات است، چگونگي انتخاب وصي و نماينده ميت در اجراي اين وصيت. صرف نظر از مسائل مادي پرداختن به مسائل معنوي ميت، از قبيل چگونگي انجام صوم و صلوات و حج نيابتي و غيره.

 

[2639- 1ع]

گورستاني قديمي دوره قاجاريه در اطراف مشهد

 

از نکات جالب توجه اين وصيت، تصميم وصي به چگونگي دفن جنازه خود است که از مشکل‌ترين آداب آن زمان است. يعني به امانت گذاشتن جسد ميت در جايي و سپس در صورت آمادگي بازماندگان، انتقال آن جسد به اماکني که ميت وصيت کرده. و البته اين امر  به اعتقادات ديني و مذهبي مردم باز مي‌گشت که اعتقاد داشتند و دارند که دفن در برخي اماکن مقدسه مثل عتبات عاليات و يا مشهد و قم موجب مي‌شود که جسد دچار فشار قبر نشده و به راحتي از اين مرحله مهم بگذرد.

 

و البته اين نقل و انتقال که امروزه با داشتن تجهيزات متنوع و پيشرفته و سردخانه امکان پذير است ظاهراً در گذشته با مرارت و سختي و هزينه زيادي همراه بوده که مشکلات زيادي براي ورثه بيچاره ايجاد مي‌کرده است. نمونه داستان امروزه آن را در حکايت مقدمه اين نوشته آورده بودم.

 

صفحه دوم


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org