» آغامحمدخان خواجه قاجار
پيمان صفردوست
روزهاي آخر زندگي کريمخان زند بود و او سخت بيمار شده بود و در حال مرگ بود. در همين روزها يکي از نزديکان کريمخان که از کودکي در کنار او بود از فرصت استفاده کرد و خواست تا شاه ايران شود و او کسي نبود جز آغامحمدخان قاجار مردي که پدرش از دشمنان کريمخان بود ولي کريمخان بعد از شکست دادن پدرش در جنگ، با مهرباني سرپرستي او را به عهده گرفت. آغامحمدخان به همراه عدهاي از دوستانش از شيراز که پايتخت کريمخان زند بود خارج شد و به سمت تهران حرکت کرد. او ميخواست به شهر محل تولدش، استرآباد برود و حکومت خود را از آنجا شروع کند، اما در راه به او خبر دادند که تعدادي از برادرانش در آن شهر با او دشمن شده اند و نميخواهند از او اطاعت کنند. پس با کمک يکي ديگر از برادرانش که همراه هميشگي او بود، برادران ديگر را شکست داد. و با اين کار حکومت استرآباد و گيلان و مازندران را به دست گرفت.
لشکرکشي مجدد به شيراز (1204 ﻫ . ق)
لطفعليخان زند، فرزند کريمخان که بعد از مرگ پدر جانشين او محسوب ميشد، با وجود اينکه تمامينواحي تحت حکومت دولت زنديه يکي پس از ديگري از دست ميرفت و به تصرف آغامحمدخان قاجار در ميآمد، هنوز اميد داشت که بتواند دست کم قسمتي از قلمرو پدري را حفظ کند و به همين سبب در سال 1204 ﻫ .ق (1167 ﻫ . ش) براي جمع آوري سپاه بيشتر، از شيراز خارج شد و به سمت دشتستان رفت.خان زند که سال قبل از آن يک بار با حمله سپاه آغامحمدخان روبرو شده بود، نميخواست بار ديگر غافلگير شود و در مقابل عمل انجام شده قرار گيرد.
اما پس از بيرون رفتن لطفعليخان از شيراز، جمعي از اعيان و بزرگان شهر که حاج ابراهيمخان کلانتر هم جزو آنها بود، خروج او را به اطلاعخان قاجار رساندند و او را تشويق به تصرف شيراز کردند. به اين ترتيب سپاه آغامحمدخان قاجار بار ديگر براي گشودن دروازه شيراز به راه افتاد.
قتل آغامحمدخان (1211ﻫ .ق – 1175 ﻫ . ش)
در مورد نحوه قتل آغامحمدخان و دليل آن روايتهاي متعددي نقل شده است.، اما اين روايت شايع تر از بقيه بوده است. آغامحمدخان پس از تاجگذاري در تهران (در سال 1210 ﻫ . ق – 174 ﻫ . ش) و بعد از آن که رسما پاد شاه ايران شد، دوباره در صدد لشکرکشي به نواحي قفقاز برآمد و با سپاه خود، پايتخت را ترک کرد و به آن سمت رهسپار شد. در ميانههاي راه سپاه آغامحمدخان، در نزديکي يکي از شهرهاي قفقاز به نام «شوشي» اردو زد.
داستان از آنجا آغاز شد که دو نفر از پيشخدمتهاي مخصوص شاه، باقيمانده خربزه نوبرانه او را که براي خوردن در وعدههاي بعد کنار گذاشته بود خوردند. وقتي آغامحمدخان از اين موضوع باخبر شد سخت بر آشفت و فوراً هر دو پيشخدمت را محکوم به مرگ کرد، اما از آنجا که آن روز يا شب، شب جمعه بود و شاه اجراي حکم اعدام در اين روز را بد يمن ميدانست، اين کار به روز شنبه موکول شد و بنابر اين شد که تا روز اجراي حکم آن دو پيشخدمت در پست خود باقي بمانند. آن دو پيشخدمت نيز که همه درها را به روي خود بسته ميديدند، نيمههاي همان شب مخفيانه وارد خيمه شاه شدند و او را به قتل رساندند سپس در حالي که مقداري از جواهرات شاهي را به سرقت برده بودند، از اردوگاه خارج شده و به قشون صادقخان شقاقي پناه آوردند.
|