ماهنامه شماره 126 - صفحه 6
 

 

در آخر سال 1291کليد اين صندوق به عضدالملک سپرده شد. عبدالله مستوفي در کتاب خواندنيش شرح زندگاني من، او را اينگونه توصيف مي‌کند: 

«عضدالملک در بي‌سوادي با علاالدوله برابر و آدم بسيار مهمل بي‌کفايتي است. ولي در عوض ظاهرالصلاح و متدين و عالي‌طبع مي‌باشد. شايد سبب انتخاب او براي عضويت در اين مجلس همان کدخدامنشي طبيعي او باشد که در دوره مشروطه هم او را به مقام سلطنت رساند. اجمالاٌ، خان قجر به تمام معني است. رنود براي اخلاق منيعانه او در آينده خاقان چين موسومش خواهند کرد. تقرب او به شاه به جهت نسبتي است که با مادر شاه دارد و به همين جهت به او خان‌دايي مي‌گفتند».

 

[2579 - 1ع]

البته ناصرالدين ‌شاه به دليل اينکه از پيشرفت اين صندوق چندان رضايت نداشت مي‌خواست با اين کار اندک تحرکي به آن بدهد چنانکه خود در نامه‌اي به عضدالملک مي‌نويسد:

 

             از وضع صندوق عدالت و اين همه مراقبت که به شخص همايون خود در احقاق حق و اجراي عدل مي‌نماييم، هنوز قلب خود را آسوده و مطمئن نتوانسته‌ايم فرمود، که نتايج حسن نيت در آسايش خلق و رفع ظلم وجود خارج داشته باشد. چرا که تاکنون، براي وصول عرايض متظلمين و اجراي احکام همايون، ترتيب صحيحي نبوده... حاجي ميرزا حسين‌خان و اجزاي مجلس صندوق عدالت را نزد خود آورد و ماموريت خود را به آنها معلوم دارد و ترتيباتي که در اين امر بود، با تغييرات مستحسنه برقرار کند و اسباب و اصحاب اين خدمت را در تکاليف خودشان دستورالعمل کافي بدهد.

 

ولي ظاهر امر بر اين منوال است که کارگزاران قبلي چندان از آمدن مديري جديد و تغييرات پيش آمده راضي نبوده‌اند چنانکه همين کارگزاران ناراضي در نامه‌اي به حضور شاه به ظرافت مشکلات پيش آمده در اين خصوص اشاره دارند. نامه‌اي که پيش رو داريم به نظر مي‌رسد که زد و بندهاي درون سازماني دوره قاجار و زيرآب زنيهاي آنان را به خويي آشکار مي‌کند. البته نويسنده اين نامه نامشخص است ولي از قرائن چنين بر مي‌آيد مربوط به ايام بر سرکار آمدن عضدالملک و مخالفتهاي مديريت سابق آن باشد.
 

[2562 - 1ع]

قربان خاکپاي مبارکت شوم؛

اين مرحله و مسئله واضح و لايح است بلکه عرض آن به پيشگاه حضور همايون از بديهيات اوليه شمرده مي‌شود که اين چاکران مطيع اوامر ملوکانه هستيم و در قبول آن مانند احکام الهي که بايد تعبداً قبول کرد مقام عرض  و حق سئوال نداريم. قدماي از شعرا گفته‌اند: "چه فرمان يزدان چه فرمان شاه". و ليکن اگر عرضي در بعضي مقامات و جسارتي در برخي حالات بشود چون به اذن و اجازه همايون است از جزء اطاعت و تعبد خارج نخواهد بود.

 

چند ماه است که اين چاکران درگاه را امر و مقرر فرمودند که عرايض صندوق ممالک محروسه را جواب نوشته و في‌الحقيقه تسهيلي در امر شده و زحمتي از وجود مبارک کم نموده و مطابق حکم ظل‌اللهي هفته دو روز در بيشتر يا کمتر با کمال افتخار مشغول خدمت ماموره گشته. تا چندي قبل که وزارت‌عدليه عظمي به جناب عضدالملک مرحمت شد. چنانکه بيغرضي و کفايت و بي‌طمعي و اصالت او در پيشگاه همايون مشهود است مي‌دانستيم در اجزاي سابق ديوان عدليه اعظم ضميمه اجزاي ديوان مظالم شده و با دقتي که معزي‌اليه در کارها دارد چنان دانستيم حضور ما چاکران براي خدمت سابق زايد و بي‌حاصل خواهد بود چند روزي موافق عادت سابق حاضر نشده روز جمعه که به شرف تقبيل عتبه مبارک مشرف گشتيم بعضي فرمايشات شفاهي فرمودند مختصري عرض شده اجازه مرحمت شد که عرايض خود را به عرض خاکپاي مبارک رسانيده آنچه دستخط مبارک شرفصدور يابد اطاعت نماييم اين چاکران در عرض حضور مبارک داريم:

 

اولاٌ اگر حضور ما چاکران در ديوان عدليه ‌اعظم به جهت جواب عرايض صندوق عدالت است با کمال اطاعت حاضريم و ليکن اطاق مخصوصي که دخلي به هاي و هوي عارضين نداشته باشد مشخص شود در ايام معين که اخبار ثانوي لازم نداشته باشد نشسته مشغول خدمات مرجوعه باشيم ولي در اين ماموريت قرار حکمي داده بشود که احکام صادره از مجلس که موافق حکم مبارک به منزله دستخط آفتاب‌نقط است علامتي از مهر و غيره گذاشته شود که اگر وقتي حکم معوّلي بيرون آيد مسئوليت آن به عهده اين چاکران باشد و به جعل ديگري مقصر نشويم چنانکه در اين اوقات بعضي احکام مجعول شهرت نمود.

 

ثانياٌ اگر حضور اين چاکران به جهت جواب عرايض صندوق و محاکمه عرايض مظلومين و ملهوفين است که في‌الحقيقه مهاونتي و کمکي از جناب عضدالملک نمودند بلکه هر پنج‌نفر به منزله شخص واحد باشيم البته دستورالعملي و شرايطي و حکمي براي تکليف اين چاکران لازم است. اولاٌ بايد اين مطلب به عرض حضور برسد. در صدر دولت شاهنشاه مغفور "البسه الله حلل النور" که وضع ديوانخانه و آغابهرام‌ خواجه و محمدرضاخان ‌قاجار نايب ‌ايشيک ‌آقاسي‌باشي و حسينقلي‌خان خمسه و غيره هر يک به مناسبتي چنانکه شبيه آن مجلس تنظيمات حسنه است برقرار شد قوانين صادره از اداره ديوانخانه و بروات و غيره عليحده و مهر مبارک شاهنشاه مبرور در صدر اين احکام سواي مهر فرامين ساير ادارات بوده و به طوري در استحکام اين اداره اهتمام مي‌فرمودند که از بابت تاکيد مکرر مي‌فرمودند اگر کسي به من گفت‌و‌گو داشته باشد به محض احضار في‌الفور در ديوانخانه حاضر مي‌شوم و اين مرحله را تاسي از احکام شرع دروش سلاطين اروپا فرمودند و از اين مسائل قبله‌ عالم روحنافداه بهتر از همه اطلاع دارند و شرح و بسط اين چاکران تطويل بلاطائل است.

 

چنانکه مکرر در باب حدود خالصجات بعضي مردم حرفها داشتند و کمک از جانب وجود مبارک مشخص مي‌فرمودند و در ديوانخانه مبارکه رسيدگي مي‌شد. غرض اين جسارت اين است که اول در بناي ديوانخانه مبارکه استحکام اوامر به اين مرتبه بوده و حال بحمدالله تعالي دولت هزار درجه ترقي کرده، البته بايد انتظام هر کاري نسبت به ترقي خود به اعلي درجه برسد. در هر حال تا ديوانخانه مبارکه قدرت کامله در اجراي احکام داشته باشد آنچه مقصود خاطر مبارک است حاصل نخواهد شد، بخصوص اين نوکرها که آلان مشخص شده بسبت به اجزاي سابق در نوکري چندين درجه تفوق دارند با کمال بي‌غرضي و بي‌طمعي حکمي که مي‌نمايند اجرا نشود يا کسي را بخواهند حاضر نگردد البته علاوه بر اينکه اوامر ديوانخانه مبارکه مجري نمي‌شود متدرجاٌ عاطل و باطل خواهد بود. منتهاي خفت براي ما چاکران حاصل است.

 

در دارالخلافه مسند حکومت متعدد است. وزراء و صاحبان ادارات بسيارند. يک صاحب اداره که ابا و امتناع از حضور اجزاء خود نمود به قول ملاها "دورمعي" وارد خواهد شد. مثل آجرهايي که اطفال به جهت بازيچه چيده حرکت آجر اول لازمه حرکت آجر آخر است. هر يک به ديگري تاسي کرده در اندک زماني اين کار لغو خواهد شد و اگر اولياي دولت چنانکه مکرر ادعا کرده و سوگند ياد مي‌کنيم غرضي در کار دولت نداريم، الا کار سلطنت. قبل از اين که مقصودي و منظوري از اين اداره ثابت کنند چرا بايد تحاشي از حضور اجزاي در اين مجلس نمايند، او را عدم پيشرفت امور يا اسباب بي‌نظمي ساير کارها فرض کنند و جلوه دهند و آن ادارات مثل حکومت دارالخلافه و وزارت جليله عسکريه و خارجه و وزارت تجارت و وزارت علوم و غيره و غيره است واگر بايد اين چاکران به خدمت محوله اقدام نمايند نبايد روز معيني مشخص باشد. تمام هفته بدون روز تعطيل حاضر شده تا کار عرايض صندوق و احقاق حق مظلومين و ملهوفين به جهت بقاي عمر و دولت روزافزون موافق قرارو دستورالعملي که ميان خود داده و از نظر مبارک خواهد گذشت به عمل آيد. در اين صورت البته اين چاکران مسئول و ضامن در تمام فقرات خواهيم بود واگر حدود ديگر وتکليف علي‌حده مقصود خاطر مبارک است اين چاکران را عرضي نيست. و بعد از صدور دستخط مبارک و زيارت جان‌نثاران به همان قرار اطاعت خواهيم کرد.

 

"لا يسبغونه بالقول و هم بامره يعلمون" امر امر همايون جهانمطاع است.

[در حاشيه دستخط ناصرالدين ‌شاه:]

عضدالملک؛ اين کتابچه ملاحظه شد. همه را درست نوشته‌اند. ليکن اين مثل حکايت و روايت است. بلي ديوانخانه بايد منظم باشد و استحکام آن طوري باشد که ان‌شاءالله امور کليه پيشرفت نمايد. اصل اين فقره  به عهده تو مقرر است. بعضي شرايط و لوازم که دارد او را بنويسند. فقط فقره منحصراٌ مواجب هر يک و حکم هر يک داده مي‌شود که به قاعده باشد.

 
 
[7815 ق  تا  7818 ق]

صفحه اول
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

منابع:

1. امانت، عباس. قبله عالم. ترجمه حسن کامشاد. تهران، کارنامه، 1383.

2. بياني، خانبابا. پنجاه سال تاريخ ناصري. تهران، علم، 1375. ج3.

3. حکيمي، محمود. ايران عصر ناصرالدين‌ شاه. تهران، قلم، 1379.

4. مستوفي، عبدالله. شرح زندگي من. تهران، هرمس، 1386.ج1.


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org