» مجمعالسفهاء
جلال فرهمند
ناصرالدين شاه از آن شاهان طناز و خوش قريحه ايراني است که به نظرم تا کنون بديلي از اين جنبه نداشتهايم. اگر خطوط نگاشته شده به دست وي را بخوانيم ــ که انصافاً هم کم نيستند ــ به خوبي اين قريحه شاد و شنگ و رواني قلم را حس خواهيم کرد. در بسياري از مکاتبات رسمياش هم دست از اين خصيصه بر نداشته و به هنگام بررسي اوضاع و احوال مملکت به شوخي و طنز و هزل و مزاح دست ميزند. در سريالها و فيلمهايي هم که در خصوص وي تهيه شده کارگردانان هم با توجه به اين روحيه شاه با انتخاب صدايي خاص و گذاردن کلمات و جملاتي هزل گونه اين شخصيت را به عموم شناساندهاند.
البته اگر اين خصلت وي را با ساير شاهان قاجار و پهلوي مقايسه کنيم به خوبي اين وجه از زندگي ناصرالدين شاه با آنان قابل تفکيک است. مثلاً در دوره معاصر دستخطي از رضاشاه و پسرش محمدرضا شاه موجود نميباشد. به نظر ميرسد اين دو کمترين علاقهاي به گذاشتن نمونه خطي از خود نداشتهاند. حال اگر از رضاشاه که به علت کم سوادي توقعي نداشته باشيم ولي از محمدرضا پهلوي توقع بيشتري داريم که حداقل نمونه دستخطي خطاب به ديگران ــ حال اگر هم بوده ما نديدهايم ــ از خود به يادگار گذاشته باشد. البته چنانکه در يادداشتهاي شش جلدي اسدالله علم ديده ميشود شاه بيشتر دوست داشت با پيامهاي شفاهي منوياتش را به ديگران منتقل کند. و البته در انتقال اين منويات طبعاً به هيچ گونه خصائص نوشتاري محمدرضا پي نميبريم. و اين امر برخلاف ناصرالدين شاه است که تا دلتان بخواهد از اين تيپ نامهها به وفور دارد که خود نوشته است. شايد اين بحث جالبي باشد که علاقهمندان به اين مورد بپردازند.
|
|
[1674- 1ع]
نماي عمارت شهرستانک وقتي که از مسير ايستگاه 7 گذر کنيم از بالاي ارتفاع چنين به نظر ميآيد. چادرهاي اجزا و نوکران به دور قصر شهرستانک ديده ميشوند
|
از ديگر علاقهمنديهاي ناصرالدين شاه که تقريباً همه ميدانند و در ديگر شاهان قاجار هم از آن مستثني نبودند کثيرالسفر بودن وي است. که وي در بين اسلاف و اخلاف خودش نمونهاي استثنايي است. وي هيچگاه پايبند يک جاي خاص نبود. حتي اگر سفرنامهها و خاطرات وي را مطالعه کنيم او از وقتي که صبح بيدار ميشد قدرت ايستادن و تمرکز در يک جا را نداشت و همه کارهايش در حال حرکت انجام ميشد. شايد اين خوي و خصلت ريشه در خوي و تبار ايلاتي و عشايري وي داشته باشد که نميتوانست کاخنشيني و يکجانشيني را تاب بياورد. حتي وقتي که در سفر نبود و در دارالخلافه ناصري به سر ميبرد حداقل چند ساعتي در شمال و شمال شرق طهران در پي شکار و کوهگردي بود و هيچ چيزي حتي بدي هوا هم جلوي وي را نميگرفت. حال شما پيش چشم آوريد اجزاي حکومتي شکم گنده و نقرسي را که با چه زحمتي مجبور بودند در پي شاه بياباني را بگردند و اوامر و منويات وي را اجرا کنند.
شهرستانک از جمله جاهايي بود که نسبت به طهران نزديک و مورد علاقه شاهانه. شکار فراوان و آب وهواي خوش اين منطقه شاه را سالي حداقل يک بار به اين منطقه ميکشاند. محل حرکت هم از امامزاده داود و يا پلنگچال و زير قله توچال و ايستگاه هفت (امروزي) به سمت شهرستانک بود. البته با وضع 150سال پيش نه الان.
|
[3813- 4ع]
قصر اصلي شاه در شهرستانک و تخته سنگ عجيب بالاي سر آن که تاکنون نيز موجود است
|
در تمام مدتي که شاه در اين منطقه حضور داشت جمع کثيري از خدم و حشم و زنان دربار و حرمسرا شاه را همراهي ميکردند. همه اينان آب و نان و غذا و امکانات ميخواستند. بدين لحاظ ميديديم که اين مسير گفته شده در طول حضور شاه به مکان پر رفت و آمدي تبديل ميشد که هر گاه از طهران به آن مينگريستند همواره قاطران و اسباني که بار يا سران سياسي و نظامي حکومتي در آن گذر ميکردند ديده ميشد.
در شمارههاي گذشته بهارستان به تفصيل به اين مکان و اتفاقات آن اشاره شده است. شاه وقتي در اين مکان بود آشپزانش هم به راه ميافتادند، که همه ارکان نظامش ميبايستي در آن حضور داشته باشند. ديگر در آن حضور امينالسلطان و عينالملک و ناصرالملک و چرتي و علي کچل و موچولخان عادي بود. مطربان در آن مينواختند و گاه مسخرگاني چون کريم شيرهاي به شيرينکاري ميپرداختند. و اگر احياناً به مراسم محرم ميخورد روحانيون و ذاکرين به ذکر مصيبت ميپرداختند. همانطور که در ابتداي اين نوشته آمد وي علاقه به صدور دستخط داشت. چنانکه طبق همين سند موجود وي ظاهراً هر سال در چنين روزي خطي صادر ميکرد و به يکي از درباريانش اهدا ميکرد.
|
[10- 139ق]
ناصرالدين شاه و جمعي از سران و خدمتکاران در شهرستانک نزديک آبشاري در همان حوالي
|
نوشتهاي که وي در آن ذکري از خاطره حضور در شهرستانک ميکرد و به ذکر نام همه اجزاء موجود دراين محل ميپردازد. وي با همان قلم مطايبهآميزش تک تک افراد مهم و غيرمهم را نام ميبرد و نسب به برخي نظرهايي ارائه مينمايد، و به قول خودش در انتهاي نوشتهاش، همه سفهاء در حضور شاه مقتدر جمعند!
اين دست نوشته جالب و خواندني را ميبینیم و ميخوانيم:
هوالله تعالي
امروز که روز دوشنبه 6 شهر محرمالحرام تخاقوئيل 1278 الحمدلله تعالي با کمال صحت و سلامتي و خورسندي در ييلاق شهرستانک هستيم و مشغول تعزيهداري جناب سيدالشهداء عليهالسلام و الصلوت ميباشم. چون همه ساله رسم و شگون است که در اين روز صفحه را به خط خود مشق مانند نوشته به عينالملک ميسپارم لهذا اين ورقه نوشته ميشود.
امسال خيلي مکان ديده و سير شد. چون فيروزکوه، تنگهواشي، لاسم، نور، چشمه... دماوند، درياي تارو...، ارجمند، قرانچاي، پلور، چهلچشمه، لار، افجه، سفجه و غيره و غيره. اهل اردو بسيار مختصر بودند نود... ميشدند. قمه عينالملک که مبلغي گزاف قيمت آن بود در فيروزکوه وقتي که به تعقيب آهو اسب ميتاخت مفقودالاثر شد. عوض قمه مرصع اعلي از مال قاصد سرکاري به او التفات شد.
عثمان آمد شتر در دماوند کشت دوباره مراجعت به شميران کرد. مجدداً همراه عزتالدوله به شهرستانک آمد حال هم موجود است. محلي از لار يکسر به شهر رفت دست چپ خود را قمه منکر زد چندي به هيچوجه راه نرفته حال در اردوست.
از اول سفر اميرآخور ... نقرس مبتلا بود هنوز به رکاب نيامده از قرار تقرير عينالملک بنه مختصري از اميرآخور آمده است.
ستاره دنبالهدار در شب هيجدهم يا يک روز ... در ارجمند ديده شد. حالا هم هست و در همان شب سلطان عبدالمجيدخان پادشاه روم فوت شد. خبر در شهرستانک رسيد. اثر خود را ستاره کرد.
تکيه سلطنتآباد انشاءالله در اربعين بسته شود.
حاجي ميرزا علي مقدس ارامنه در رکاب بود از فيروزکوه به ناخوشي سوزنک و غيره مبتلا شد رفت دماوند پريروز وارد شهرستانک شد. معيرالممالک از ابتداي سفر شميران بود سه روز قبل از اين با محمد قاسم خان سفير پطربورغ وارد اردو شدند الحال هم تشريف دارند.
ناصرالملک در يمور به اردو ملحق شد حال هم هست.
دبيرالملک در دماوند ملحق به اردو شد الي حال ملتزم رکاب است. حرمخانه کلاً در رکاب است بجز والده يمينالدوله و سه نفر ديگر در نياوران ماندهاند و شيرازي بزرگه که حامله بود در داوديه مانده است. اين روزها ... که خارج شده است. هاجري و همه غلام بچهها در رکاب هستند؛ موچولخان، صادقخان کاشي، علياکبرخان، شوهري، ماشااللهخان، سردارلال از ابتدا ملتزم رکاب بود خيلي هم پول گيرش آمد از افجه رفت شهريار خواهد آمد. پاشاخان امين شوري در رکاب بود و هست. حاجبالدوله دو روز است شهر رفته است. پيشخدمتها که در رکاب هستند؛ حاجي مقدس، آقااسماعيل، رضا پسرش، واليخان، محمدتقي خان، عليکچل، محمدابراهيم، محمدعليخان، عبدالعليخان، پسر حاجبالدوله، يحييخان، محمدتقيخان... شد از فيروزکوه در شهرستانک آمد. عليرضاخان بود با رحمتاللهخان از افجه رفتند شهر هنوز نيامدهاند. واليخان از پلور رفت شهر زود آمد. سفها همه هستند. امسال شکار زيادي کرديم!
انشاءالله بعد از دهه به دونا خواهم رفت براي شکار. نواب در شميران است. نصرتالدوله از لار در رکاب بود الي دماوند از آنجا حکومت ملاير ضميمه عراق او شد رفت.
... رفت شهر روضهخوانها هم هستند، سواي آخوند بادمجاني که به علت قطر شکم و بدي راه نيامده است.
تخاقوئيل 1278محرم. ميرزا هاشمخان از ابتداي سفر الي حال در رکاب است. امناي دولت همه در شهر و شميرانند.
|