ماهنامه شماره 122 - صفحه 7
 

» بوق تبليغاتي

 

جلال فرهمند

  

يادش به خير اولين تلويزيون ما تلويزيوني چوبي بود با نامي عجيب به نام لويي اوپتا. البته نه از اين تلويزونهاي مبله دردار که مي‌شد در آن را قفل کرد. اين نام براي امروزيهايي که با نامهاي سوني و پاناسونيک و سامسونگ آشنايند عجيب به نظر مي‌رسد. اين جعبه چوبي 24 اينچ سياه و سفيد به عنوان تنها وسيله سرگرمي تا حدود 20سال به خدمت صادقانه خودش ادامه داد با پيچ تغيير کانالي که با هر گردش تق تق صدا مي‌داد و به علت کثرت استفاده و گردش زياد، روزي شکست و تنها وسيله تغيير کانال ما انبردستي بود که به اندرونش مي‌رفت و تصاوير شبکه‌هاي مختلف و برفکي را نمايش مي‌داد.

 

اين داستان مربوط به اواخر دهه چهل و اوايل دهه پنجاه است. پنچ سالي بود که تلويزيون ملي ايران به رياست رضا قطبي از آبان 1345 تنها با يک استوديو، سه دوربين و دو دستگاه ضبط مغناطيسي در نزديکي پارک‌وي کارش را آغاز کرده بود.

 

البته از ده سال قبل از آن يعني سال 1335ثابت پاسال سرمايه‌دار معروف امتياز تاسيس يک تلويزيون خصوصي را از مقامات دولتي گرفته بود. انگار نه انگار دو سال قبلش حکومت شاهنشاهي با عواملش به مراکز بهاييان که ثابت پاسال از سران آن بود حمله کرده بود و به تعدادي از ساختمانهاي آنان آسيب رسانده بود هر چند به نظرمي‌رسد اين اعمال فقط براي جلب نظر مذهبيون صورت گرفته است.

 

[428ـ 113ق]
از راست کريم ‌پاشا بهادري، فرح پهلوي و رضا قطبي در سفري برون مرزي
 

به هر حال ثابت پاسال نزديک ده سال تلويزيون شخصي خودش را داشت و با پخش برنامه‌هاي تفريحي روزي چند ساعتي از وقت مردم را پر مي‌کرد.

 

با خوب شدن وضع مالي دولت از آغاز دهه چهل اندک اندک اين رسانه يا به قولي بوق تبليغاتي محمل مناسبي بود براي تبليغات حکومتي که تا آن روز ارزش آن را درک نکرده بود.

 

در چهارم تير 1345 قانون تاسيس سازمان راديو تلويزيون ملي ايران به صورت ماده واحده‌اي به مجلس رفت و به تصويب رسيد. 29 اسفند همان سال با حکم شاه و پشتيباني فرح که قطبي پسر دايي‌اش بود وي به رياست اين سازمان رسيد و با استخدام حدود 50 نفر پرسنل ايراني و فرانسوي رسماً کار خود را آغاز کرد.

 

سال 1348 تلويزيون ثابت پاسال ديگر به پايان خط رسيد و با تلويزيون ملي ادغام شد. از اين زمان به بعد تا به امروز تلويزيون کاملاً دولتي مي‌شود و بي‌رقيب به پيش مي‌تازد. البته با رونق گرفتن رسانه‌هاي ماهواره‌اي مي‌توان گفت آن انحصار ديگر به پايان رسيده است. 

[616ـ 113ق]
جلسه‌اي شغلي با حضور تعدادي از افراد خارجي، قطبي پيپ به دهان نشسته است
 

در طول چند سال بعد در همه ارکان اين سازمان تازه تاسيس جهشي چشمگير ديده مي‌شود. مثلاً در تعداد پرسنل جهشي عجيب ديده مي‌شود که بي‌نظيراست. يعني از 56 نفر در سال 1345به 6000نفر در سال 1353 مي‌رسد يعني چيزي حدود صد برابر در عرض هفت سال. و اين نشان دهنده اين است که نظام حاکم  به تاثير تبليغات موثر اين رسانه همگاني که با سواد و بي‌سواد آن را درک مي‌کردند پي برده بود.

 

و البته بايد اذعان کرد که اين رسانه (تقريباً جديد) در ايران شديداً مورد استقبال عمومي قرار گرفت. رضا قطبي که همچنان با پشتيباني فرح پهلوي در رأس آن قرار داشت بدون ترس از برخي فشارهاي کانونهاي قدرت مثل ساواک و يا برخي درباريان سعي داشت با استفاده از افراد کاردان و يا حتي تا حدي مخالف حکومت دل خيليها را به اين رسانه جذب کند. احسان نراقي از دوستان نزديک وي در اين باره مي‌گويد:

             نسبت به تحصيلکرده‌ها عقده نداشت و بهترينها را انتخاب مي‌‌کرد. من هم به او کمک مي‌کردم.... افراد توانايي را در رأس کار گذاشت... مثلاً خسرو گلسرخي، خيلي‌ها بودند از چپها، شاملو بود. به نحوي از آنان استفاده مي‌کرد، با تهيه مطلب يا مديريت يک قسمت. همه را به کار دعوت مي‌کرد...او به فرح مي‌گفت که از وجود آنان براي باز کردن فضا استفاده مي‌کند... مي‌گفت بيايند خدمت کنند و هيجان ايجاد کنند و خودشان از تندروي دست بردارند... مي‌گفت ما بايد اين کارها را بکنيم... و اگر نکنيم مردم راديو و تلويزيون خارجي را خواهند خواست...

 

هر چند که قطبي شايد اينطور فکر مي‌کرد ولي آيا در کشوري که متکلم ‌وحده فقط شخص شخيص اعليحضرت همايوني است مي‌توان تلويزيوني ملي داشت؟ در دهه پنجاه به بعد که شاه پس از تاجگذاري و جشنهاي 2500ساله مالک‌الرقاب و همه کاره شد طبعاً نگاه خاصي هم به تلويزيون داشت. مگر امکان داشت برنامه‌اي پخش گردد که اندک گردي بر قباي شاهانه بنشاند؟

 

[2653ـ 111آ]
قطبي به همراه منوچهر آزمون

  

چنانچه مي‌بينيم از دهه پنجاه به بعد برنامه‌هاي سرگرم کننده و بعضاً خلاف قاعده فرهنگ جامعه در تلويزيون ملي به شدت افزايش يافت. به طوري که حتي با واکنش مخاطبان به قطع برخي از اين برنامه‌ها منجر مي‌شد. از سال 56 و شروع زمزمه‌هاي مخالفان، تلويزيون تقريباً واکنش خاصي نشان نداد. انگار نه انگار بخش زيادي از جامعه در جهت مخالف رودخانه حکومت در حال حرکت بود. هر چند در بدنه سازمان مانند خود جامعه نارضايتيهاي زيادي ديده مي‌شد که بعدها به شکل اعتصاب و اعتراض نمايان شد و حتي در مقطعي سازمان به دست نظاميان اداره شد.

 

از سال 57 ديگر همه چيز برملا شده بود. آموزگار رفت و جعفر شريف امامي با ظاهري مذهبي و ظاهرالصلاح به نخست‌وزيري رسيد. ديگر شور و شوق انقلاب به سازمان هم کشيده شده بود. همزمان با پخش زنده و عجيب و غريب جلسات مجلس شوراي ملي که تا چند ماه پيش لام از کامشان برنمي‌خواست تلويزيون جهت باز کردن فضاي سياسي وارد مرحله جديدي شد. ولي همزمان با آن و برکناري افرادي که مورد غضب بودند و يا اينکه شاه چندان دل خوشي از آنان نداشت پايه‌هاي رياست قطبي هم از سازمان کنده شد. خصوصاً که وي نويسنده متن سخنراني شاه در روز سالگرد مشروطه بود که غوغا و جنجالي در ارکان نظام شاهنشاهي انداخته بود و بسياري اين متن را نشان‌دهنده نقطه ضعف شاه مي‌دانستند. سست شدن کار قطبي با آمدن شريف‌ امامي قطعيت يافت.

 

قطبي به هنگام ترک سازمان نامه‌اي سه صفحه‌اي خطاب به نخست‌وزير مي‌نگارد. نامه‌اي که در نوع خود جالب و خواندني است. متني که اوضاع نابسامان پاييز 57 ايران را به خوبي نمايان مي‌کند و البته وضع داخلي تلويزيون ملي ايران را. نامه  رياست سابق اين بوق تبليغاتي را خطاب به نخست‌وزير مي‌خوانيم:

 

احتراماً

دکتر عاملي گفت فردا تشريف مي‌بريد به راديو و تلويزيون. در روحيه کارکنان اين سازمان حتماً موثر و مفيد خواهد بود.

يکي دو نکته به نظرم رسيد که شايد مناسب باشد به اطلاع برسانم:

1. وضع روحي سازمان

آنچه براي کارکنان سازمان مطرح است رفتن رضا‌ قطبي نيست زيرا از چند ماه پيش مي‌دانستند که قرار است برود و اکثر مديران از دو هفته قبل خبر داشتند و مسئله‌اي نيست. آنچه روحيه‌ها را خراب کرده است ادامه‌ حيات سازمان است و اينکه در حالت «معلق» به سر مي‌‌برند. اينکه شايع است که از صورت سازمان دولتي درآمده و «داخل» وزارت اطلاعات و جهانگردي خواهند شد ويا سازمان به هم خواهد خورد و يا اينکه دولت فکر مي‌کند همه اينها ياغي هستند و بايد مهار شوند و يا دولت به سازمان اطمينان ندارد. [اينها شايعاتي است که مطرح است]

 

2. راه حل براي تقويت روحيه

بدانند که دولت سازمان را حفظ مي‌کند و به هم نمي‌ريزد.

بدانند که سازمان و افرادش مورد اعتماد هستند واگر دولت نظراتي دارد به آنها اطمينان داردکه از نظر سياسي و حرفه‌اي بتوانند نظرات دولت را اعمال کنند. چون آنچه مهم است اين است که دولت اکثراً در گذشته سياستها را به سازمان ابلاغ نکرده و سازمان را راهنمايي نکرده بود و اگر مي‌کرد و اگر بکند مشکلي نخواهد بود.

بدانند که مديريت عامل سازمان بهترين فرد از داخل سازمان خواهد بود. اين به نظر من مهم‌ترين عامل است يعني اينکه دولت به همين افراد اعتماد دارد و يک نفر را از بيرون به سازمان تحميل نمي‌کند تا «مهارش» کند بلکه سياستهاي خود را توسط همين مدير –  در حال حاضر آقاي هدايت که ارشد و مورد علاقه همه است ــ اعمال خواهد کرد.

 

3. چند نکته‌ گوناگون

راديو و تلويزيون در دوران فعلي مي‌تواند بسيار موثر باشد چون اگر راهنمايي شوند بحثهاي اساسي، ميز گردها و برنامه‌هاي تفسيرهاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي مفيدي در جهت توجيه سياستهاي دولت مي‌تواند داشته باشند. به خصوص اگر اطلاعات کافي داشته باشند که سياستهاي کلي و حتي جزئي چيست مي‌توانند اذهان را براي قبول و تائيد آن آماده کنند.

 

ارتباط مديران اصلي سازمان با شخص جنابعالي باعث خواهد شد که علاوه بر راهنمايهاي وزارت اطلاعات از ديد شما و عقايد و اصولي که علاقه‌مند به آن هستيد علاوه بر سياست روز آگاه باشند و به هر حال علاقه شخصي هم اگر از طرف شما احساس کنند با روحيه بهتري کار مي‌کنند (به هر حال ما ايراني‌ها آدمهاي عاطفي هستيم و ارتباط شخصي در کارمان موثر است).

بجز برنامه‌هاي خبري و سياسي ساير برنامه‌هاي موسوم به سرگرم کننده هم از مردم مي‌توانند موثر باشد و مهم است که جنابعالي نظر خود را در مورد برنامه‌هاي بامدادي راديوها و برنامه‌هاي ايراني تلويزيون ابراز داريد.

 

علاوه بر مديران تعدادي از خبرنگاران و سردبيران جزو برنامه سازان افراد بسيار مهم سازمان هستند ارتباط شخصي با آنها (که اگر مايل باشند نامشان را مديران تقديم خواهند کرد) در ايجاد روحيه خوب و برنامه سازي موثر خواهد بود.

 

خلاصه اينکه اگر راديو تلويزيون تابع وزارت اطلاعات است ولي در شرايط فعلي مهم است که گاهي رئيس‌الوزراء ارتباط مستقيم با مديران و برنامه‌سازان و خبرنگاران داشته باشد. تمام سرمايه اين سازمان افراد و شوق و علاقه آنهاست که بهترين نحوه استفاده از آن هم با ايجاد روحيه و شوقانگيزي است و اين هم خيلي بهتر و راحت‌تر از راه ارتباط و ايجاد علاقه و افزايش احترام و اعتمادي که به شما (شخص مهم است) دارند فراهم مي‌شود.

 

مسئله مسکن کارکنان از راههاي مختلف بررسي شد و هم اکنون زمين و نقشه هست ولي پول ... کافي ندارند. اگر در اين مورد هم بشارتي داده شود مهم خواهد بود. بخصوص که واقعاً از دوران صلح افراد اين سازمان به اندازه سربازان مهم هستند و اگر خيال آسوده، از نظر مسکن بخصوص، داشته باشند بهتر و با علاقه‌تر کار مي‌کنند.

 

در حال حاضر، و مدتهاست، روحيه کارکنان دولت بد است چون از همه جهت در مظان اتهام هستند و به رشوه‌خواري، بيکارگي، تنبلي و ... متهم مي‌شوند. اين چند صدهزار نفر مهم‌ترين وسيله ارتباطي دولت و مردم‌اند و اگر مردم هم از دستگاه دولتي نارضايتي دارند مربوط به دولت نيست بلکه مربوط به همين کارکنان است. متاسفانه به جاي ايجاد شوق و رغبت اغلب مديران دولتي هم با طعنه زدن و حتي توسري زدن با کارکنان سرو کار داشته‌اند، مهم است که حالا کوششي شود که روحيه کارکنان در تمام سطوح خوب شود، احساس احترام کنند، از کارمند دولت بودن احساس غرور کنند، بگذاريم عده‌اي از مديران کفاره گناهان را بدهند ولي کارکنان را هميشه متهم به کار ناصواب و تنبلي و دروغ و دزدي نکنيم. اين مطلب مربوط به سازمان راديو و تلويزيون نيست، کلي است و اين روزها که خودم دنبال چند کار اجباراً با چند اداره و کارکنانش برخورد داشتم از همه جا اين حالت بغض و بي اعتنايي که ناشي از نداشتن احترام است ديدم اگر کارمند دولت محترم نباشد و بخصوص در چشم مديرش و بالاخره بالاترين آنها که رئيس‌الوزراء است محترم نباشد و احساس پستي کند حتماً رفتار ناصواب هم خواهد داشت و هم خود و هم ارباب رجوع ناراضي خواهند بود. به طور کلي اگر به اين موضوع هم توجه بشود مؤثر خواهند بود.

 

درباره کل سازمان فرموده بود يک طرحي تهيه کنم مشغول هستم و هفته آينده تقديم خواهم کرد.

با احترام، رضا قطبي

 

 

[1 / 3599پ تا 3 / 3599پ]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

 

منابع:

1. جاوداني، هما. سالشمار تاريخ تلويزيون ايران. تهران، نويسنده، 1384. ج 1.

2. گزارش سالانه سازمان راديو تلويزيون ملي ايران در سال 1353. تهران، تلويزيون ملي ايران، 1354.

3. نبوي، ابراهيم. در خشت خام. تهران، جامعه ايرانيان، 1379 .


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org