ماهنامه شماره 121 - صفحه 5
 

» انفجار در اين هفته!

 

جلال فرهمند

  

هر چند در بين مخالفان مسلح رژيم پهلوي حمله به مطبوعات چندان باب نبود ولي مجله‌اي در تهران منتشر مي‌شد که براي اولين بار مورد حمله سازمان مجاهدين خلق قرار گرفت، مجله اين‌ هفته. اين مجله که از سالهاي 1344 به زبان انگليسي و سپس از سال 1349 اولين شماره به زبان فارسي‌اش به چاپ رسيد مجله‌اي که ادعا مي‌کرد محتوايي اجتماعي و توريستي دارد و في‌الواقع مجله‌اي به مراتب بازتر از نشرياتي چون اطلاعات ‌هفتگي و جوانان ‌امروز. از همان اولين شماره‌اش با مطرح کردن مسائل جنجالي و خلاف عرف به مجله‌اي ساختارشکن مشهور شد که بي‌پروا با چاپ کردن تصاوير و رپورتاژهايي موجب ناراحتي قشر زيادي از مردم مي‌شد.

 

سردبيراين نشريه جواد علاميردولو از مطبوعاتيهاي جديد ولي باتجربه بود که سابقه خبرنگاري در اطلاعات و ژورنال دوتهران، مدير مجله جام‌ جهان‌نما، نماينده راديو تلويزيون فرانسه و خبرنگار مجله اکسپرس و نشريه لوموند بود.

 

وي با سابقه نه چندان مطلوب شخصي و برخي از اتهامات غيراخلاقي که جاي مطرح کردن آنها اينجا نيست دست به تاسيس اين مجله زد. تعدادي از نويسندگان قديم و جديد ازقبيل داريوش آريا، عبدالله حکيم‌فر، کريم رشتي‌زاده، محمدعلي سادات تهراني و ... در طول چندين سال با وي همکاري مي‌کردند.

 

در 12ارديبهشت سال51 انفجاري مهيب دفتر اين نشريه را به هوا فرستاد. انفجاري که سروصداي زيادي به پا کرد. البته اين انفجار را بايد جزو سلسله انفجارهايي برشمرد که از اوايل دهه پنجاه و با شروع جنگهاي پارتيزاني و مسلحانه برخي گروهها شروع شد.

 

مرتضي الويري که از مبارزان و بنيادگذاران گروه فلاح بود، (و بعدها با به هم پيوستن چندين گروه به سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي تغيير نام داد) ازجمله کساني بود که در اين واقعه نقشي داشت. وي که وظيفه شناسايي و تهيه کروکي دفتر اين مجله را داشت در خاطرات خود مي‌نويسد:

 

              در آن سال مجله‌اي منتشر مي‌شد به نام «اين هفته». در اين مجله عکسهاي سکسي چاپ مي‌شد و تنها مجله لختي کشور بود که به چاپ مي‌رسيد. من در باره اين مجله حساسيت داشتم و به نوعي احساس مسئوليت مي‌کردم که با آن مقابله کنم. در اين باره با وحيد افراخته صحبت کردم و گفتم که اين نوع مجله‌ها براي جوانان که مبارزان آينده‌اند بسيار مضر است و ما بايد با اين نوع مجله‌ها مقابله کنيم و نگذاريم جوانان به راهي که مجله در پي آن است بروند، اگر دفتر اين مجله توسط سازمان مجاهدين خلق منفجر شود، قطعاً کار خداپسندانه‌اي انجام شده و مردم هم نسبت به سازمان احساس خوبي پيدا خواهند کرد.

 

              وحيد افراخته، گفته‌هايم را در تشکيلات مطرح کرد و آنها نيز پذيرفتند که اين کار انجام شود. وحيد افراخته نظر تشکيلات را به من گفت و خواست که محل دفتر مجله را شناسايي کنم. من هم دفتر مجله را که در خيابان شاه (جمهوري اسلامي فعلي) قرار داشت شناسايي کردم و اطلاعات آن را به وحيد افراخته دادم.

 

              چند روزي از تحويل اطلاعات به وحيد افراخته نگذشته بود که در روزنامه خواندم: دفتر مجله‌ اين هفته منفجر شد. اعضاي سازمان، روزي را براي اين کار انتخاب کرده بودند که تمام اعضاي هيئت تحريريه مجله در دفتر آنجا جمع بودند و جلسه‌اي تشکيل داده بودند.

 

              فرداي آن روز وحيد افراخته در سر قرار گفت درباره قضيه‌ انفجار دفتر مجله با کسي حرفي نزني و بسيار مراقب باش. اما روزنامه‌ها درباره انفجار دفتر مجله، خيلي سرو صدا کردند و مطالب مفصلي نوشتند. سازمان مجاهدين خلق هم در اين باره اعلاميه‌اي منتشر کرد. به هر حال اين انفجار واکنش مثبتي ايجاد کرد و آن مجله براي هميشه تعطيل شد.

 

با اين اعلاميه‌اي که سازمان منتشر مي‌کند ساواک و نيروهاي اطلاعاتي دست به عمليات وسيعي مي‌زنند که در ماههاي بعدي منجر به دستگيري تعدادي از کادرهاي اصلي و فرعي سازمان مي‌شود. در اين سالهاي دهه پنجاه سختگيري و آزار و اذيت رژيم به زندانيان سياسي به اوج خود مي‌رسد که به اذعان همه زندانيان باقيمانده از آن زمان از سخت‌ترين ايام به حساب مي‌آيد.

 

در سندي که در اين شماره از بهارستان استفاده کرديم در حقيقت گزارش نماينده وزارت اطلاعات (همان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي فعلي) است که با بررسي وضعيت ساختمان منفجر شده مجله و بازديد از مصدومان و مجروحان آن گزارش نسبتاً کاملي ارائه کرده است.

 

 

[33 تا 35-163- 7]

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

  

منابع:

1. الويري، مرتضي. خاطرات مرتضي الويري. تهران، حوزه هنري، 1375.

2. صالحيار، غلامحسين. چهره مطبوعات معاصر. تهران، پرس اجنت، 1351.


ارسال به دوستان    نسخه قابل چاپ
نام:                  
*رايانامه( Email):
موضوع:
* نظر شما:


 
 
www.iichs.org