ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » تولد شوم؛ قتل‌هاي صهيونيستي در مناطق فلسطيني

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

تولد شوم؛ قتل‌هاي صهيونيستي در مناطق فلسطيني 

 

موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

 

1. روستاي الدوايمه

اين روستا تا سال 1948 دهكده آبادي در نزديكي شهر «حبرون» بود و «حدود 2700» نفر جمعيت داشت.  اين كشتار توسط گروه تروريستي «هاگانا» كه نيروي نظامي اسرائيل را تشكيل مي‌دادند، انجام گرفت. سازمان مذكور برنامه از پيش تهيه شده‌اي را آماده كرده بود كه به مرحله اجرا درآورد.  اين گروه، جناح چپ «ايرگون» بود كه اعضاي حزب «Mapam» را تشكيل مي‌دادند.  در ويرانه‌هاي اين روستا، صهيونيستها كيبوتص «Amatziah» را بنا نهادند كه در آن يهوديان مهاجر انگليسي سكنا داده شدند.

 

درباره اين كشتار بد نيست مطلب را از زبان يك سرباز اسرائيلي كه در واقعه شركت داشت، بشنويم.  او در حالي كه مي‌خواست آنچه را كه در دل داشت، براي كسي بازگو كند، گفت:

 

            در جريان اشغال روستاي مذكور بين هشتاد تا صد مرد، زن و كودك عرب كشته شدند.  آنها ]تروريستهاي هاگانا[ براي كشتن كودكان، مغز آنها را با چماق خرد مي‌كردند. خانه‌اي نبود كه در آن، اينجا و آنجا اجساد نيفتاده باشد. عده‌اي از مردان و زنان روستا در خانه‌هايشان بدون آب و غذا محبوس شده بودند. خرابكاران، خانه‌ها را با ديناميت منفجر مي‌كردند . . .  و سرباز ديگري خوشحال بود از اينكه به زني قبل از كشتن او، تجاوز كرده است. زن عرب ديگري را كه تازه وضع حمل كرده بود، مجبور كردند دو روز محل زندگي آنان را تميز و جارو كند.  آن گاه او را همراه با نوزادش كشتند.

 

سرباز مي‌گفت كه حتي فرماندهان تحصيلكرده و روشنفكرتري هم كه به عنوان مردان خوب شناخته شده بودند، . . .  به صورت جانيان و آدمكشان پست درآمده بودند. در گيرودار اين جنگ، در آخر كار و در جريان اخراج باقيمانده روستائيان معلوم شد كه نظر آنها اين بود كه هر چه كمتر از اعراب زنده بمانند، بهتر است. 1

 

2. دهكده كفرقاسم 29 اكتبر 1956

اين واقعه وحشتناك در كشاكش حمله فرانسه و انگليس و اسرائيل به مصر براي جلوگيري از ملي شدن كانال سوئز توسط تروريستهاي اسرائيل انجام شد. كفرقاسم يكي از روستاهاي «اقليت‌نشين» اعراب فلسطين در مرز اسرائيل و اردن بود.  فرمانده گرداني كه امنيت آن قسمت را به عهده داشت، دستور ممنوعيت عبور و مرور شبانه را بدون اطلاع قبلي صادر كرد و به گروهان تحت فرماندهي خود دستور داد كه هر كس آن را نقض كند، او را به گلوله ببندند. او همچنين گفته بود كه: «يك مرده، از دنگ و فنگ بازداشت بهتر است.» يكي از افسران پرسيد كه: «با اجساد كشته‌شدگان چه بايد كرد»؟ فرمانده گفت: «به همان حال رهايشان كنيد».  افسر ديگري پرسيد: «با زنان و كودكان چه كنيم»؟ فرمانده گفت: «احساساتي شدن موقوف.» و سپس ادامه داد: «با آنها همچون سايرين رفتار كنيد». بدين ترتيب چهل و نه روستايي كه بي‌خبر از مزارع خود بازمي‌گشتند و از حكومت نظامي خلق‌الساعه خبر نداشتند، به ضرب گلوله‌هاي افسران و سربازان اسرائيلي كشته شدند.

 

دولت كوشش مي‌كرد كه بر آن عمل فجيع سرپوش بگذارد؛ ولي مطلب به روزنامه‌ها رسيد و عنوان شد. لذا دولت صهيونيستي آنان را كه به دستور فرمانده نظامي خودشان مرتكب جنايت شده بودند، به دادگاه نظامي فرا خواند؛ ولي محكوميت آنان را قدم به قدم و مرحله به مرحله لغو كرد.  روزنامه‌ها نيز اكثرآ روي آن سرپوش گذاشتند. تنها يكي از آنان با تأسف از اعمال دولت خود ياد كرد و «. . .  رهبران مذهبي، دانشگاهيان، رهبران هنري و ادبي را كه اكثرآ به غير از معدودي سكوت كرده بودند، مورد سرزنش قرار داد.» او نوشت: «كجا بودند احزاب كه آن وقت روي صندليهاي قدرت نشسته بودند، شعار صلح، عدالت و برادري بين انسانها را عنوان مي‌كردند؟ كجا بودند انقلابيون؟ و ما كجا بوديم؟ ما افراد ساده‌انديش. . .  چرا ما سكوت كرديم.» 2

 

3.  كشتار اهالي روستاي قبيه 3 در مرز اردن، 19 اكتبر 1953

در كشتار جمعي اهالي روستاي قبيه آريل شارون كه بعدها نخست‌وزير اسرائيل شد به قصاص قتل يك مادر و دو فرزندش كه در يكي از روستاهاي اسرائيلي شده اتفاق افتاد ــ با آنكه قاتلين توسط دولت اردن كه قتل در دهكده نزديك آنان رخ داده بود، گرفتار و تحت بازجويي بودند و مشخص شده بود كه آنها اهل دهكده مذكور نيستند؛ جنايتي انجام داد كه ناظران سازمان ملل «دو ساعت پس از پايان گرفتن مأموريت كماندوهاي شارون به آنجا رسيدند».  آنها مشاهدات خود را چنين بيان كردند: «پيكرهاي سوراخ سوراخ شده و فرو افتاده در راهروها و نيز در و پنجره شكسته و آكنده از آثار تيراندازي، حاكي از آن بود كه اهالي دهكده را مجبور كرده بودند در داخل خانه‌هايشان بمانند تا عمارتهاي منفجر شده بر سر آنها خراب شود. . .  همه شاهدان عيني بر اين نكته متفق‌القولند كه شبي وحشتناك بر آنها گذشته است . . . » 4

 

فاجعه بقدري مصيبت‌بار بود كه در جلسه مشترك ارتش و دولت اين سئوال پيش آمد كه «چطور آن را توجيه» و در رسانه‌ها عنوان كنند كه مورد اعتراض سازمانها قرار نگيرند.  سرانجام تصميم گرفته شد كه بگويند، ساكنين عرب روستاهاي دو طرف مرز اردن و اسرائيل خود به جان هم افتادند و يكديگر را كشتند. بن گورين وقيحانه انكار كرد كه اين كشتار توسط چريكهاي تحت رهبري شارون اتفاق افتاده است.

 

موشه شارت وزير امور خارجه وقت پس از حادثه كشتار اهالي دهكده قبيه گفت: «هيچ كس در دنيا اين داستان را نمي‌پذيرد.  ما فقط خودمان را به عنوان دروغگو مطرح مي‌كنيم».  و ادامه داد: «اين لكه ننگ تا سالهاي دراز بر دامان ] اسرائيل[ نقش خواهد داشت. » بن گورين اعلام داشته بود كه فقط «هفتاد جسد از جمله پيكر تعدادي زن و كودك در خرابه‌هاي دهكده پيدا شده است. » ولي بعدآ در پيش يكي از دوستانش اعتراف كرد كه «دروغ گفته است.» 5  تعداد خيلي بيش از اينها بوده.

 

«نوم چامسكي» در پايان گزارش خود در اين زمينه اضافه كرد: «قبيه نمونه‌اي است كه وقتي اسرائيليان افسانه‌هاي مربوط به پاكي دستها، مسالمت‌جويي، و راستي و درستكاري را بازگو مي‌كنند. . . » مفهوم آن مشخص مي‌شود.  سابقه خدمت شارون «در قبيه و. . .  بالاخره بيروت و قتل‌عام اردوگاههاي صبرا و شتيلا كاملا مؤيد آن است» و چنين است افسانه دستهاي پاك.

 

4. بندر حيفا

حيفا شهري زيبا است كه از يك طرف به آبهاي نيلگون خليج چشم انداز دارد و از سوي ديگر، به تپه‌هاي سرسبز و خرمي كه «برفراز آن، كليسايي بس كهن است كه ايرانيان بنا كرده‌اند. » گروههاي تروريست صهيونيست در تاريخ بيست و دوم آوريل 1948 شبانه به آن شهر حمله كردند و پس از تصرف تمام بناهاي دولتي، «پانصد نفر را كشتند و دو هزار نفر را زخمي كردند».  ساكنين شهر كه سراسيمه از خواب بيدار شده بودند، براي فرار از دست سربازان اسرائيلي، هر چه از مال دنيا اعم از پول و جواهر و فرش داشتند، همه را در خانه گذاشتند و به سوي بندر براي رفتن به شهر عكا گريختند.  ولي تروريستها آنها را دنبال كردند و «صد نفر از آنها را كشتند و دويست نفر ديگر را زخمي كردند. » 6

 

بديهي است كه اموال آنان توسط تروريستهاي اسرائيلي غارت شد و گروه تحت فرماندهي بگين، بعضي از افراد باقيمانده را «چشم بسته در خيابانهاي شهر گرداندند.» 7

 

كه سرانجام آنان معلوم نشد. بسياري از «آوارگان شهر حيفا از اردوگاههاي صبرا و شتيلا سر درآوردند.» و دوباره در سال 1982 آماج سربازان اسرائيلي و فالانژها در لبنان قرار گرفتند.

 

صفحه 2

 

 




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org