□ لطفاً جريان سريع و زود هنگام شکست و نابودي نيروي دريايي رضاشاه در مقابله با تهاجم نيروهاي انگليسي در جنوب کشور را مختصراً تشريح بفرماييد.
سرتيپ غلامعلي بايندر فرمانده نيروي دريايي جنوب که ضمناً فرماندهي تيپ مرزي ايران را نيز عهدهدار بود در اثر شليک توپخانه دشمن از خواب بيدار شده به طرف قايقي که در آن نزديکي لنگر انداخته بود شتافت. قايق بایندر به سرعت به سوي بارانداز کوچکي که بالاي دو ناو سيمرغ و کرکس قرار داشت حرکت کرد. دو گلوله به سمت قايق شليک شد. گلوله دوم قايق را از آب بلند کرده به کناري پرتاپ نمود، قايق به گل نشست و با يندر وارد ساحل شد. مقاومت نيروي دريايي خرمشهر کمتر از بندر شاهپور بود. همه چيز به يکباره از هم گسيخت. چند افسر از جمله صفوي تسليم و بازداشت شدند و کليه ناوها دچار حريق شده از کار افتادند.
در دفاع از خرمشهر تلفات سنگيني بر ايرانيان وارد آمد و متجاوز از 400 تفنگ و سي خودرو و 4 مسلسل به دست دشمن افتاد.
در حالي که در تمام منطقه جنوب زدو خورد ادامه داشت، بایندر در ايستگاه بي سيم رفته وضيعت را به تهران گزارش داد، اما هنگام بازگشت از ايستگاه هدف گلوله قرار گرفت و شهيد شد.
جنگ و گريز نيروهاي دريايي ايران با قواي مهاجم تا ظهر بيشتر طول نکشيد. فرماندهان نيروي دريايي يا مقتول شدند و يا به اسارت رفتند و بدين ترتيب نيروي دريايي جوان ايران در اثر خبط و خطاي فرمانده کل قوا و مشاورين نظامي و سياسي او ظرف ده ساعت از هم متلاشي شد. در برخورد جنگي نيروي دريايي با قواي مجهز انگليس و هندي بیش از پانصد سرباز ايراني شهيد شدند که نام آنها در هيچ کتابي ثبت نشده است.
□ لطفاً درباره تبعات حمله ددمنشانه و سنگين نيروهاي متفقين به ايران به طور اجمال توضيحاتي بفرماييد.
با وجودي که نامه ترک مخاصمه صبح زود روز ششم شهريور به دو سفارتخانه فرستاده شده بود و آن دو سفارتخانه هم مراتب را در همان لحظات به مسکو و لندن اعلام نموده بودند هيچ گونه تغيير در بمباران شهرها و برخورد مسلحانه با نظاميان به وجود نيامد. البته روسها با همان خشونت شهرها را بمباران میکردند و نظاميان را که تسليم ميشدند به اسارت ميگرفتند و به خارج از کشور ميفرستادند. روزهاي ششم و هفتم و هشتم شهريور بمبارانهاي شمالي ايران توسط هواپيماهاي بمب افکن بسيار شديد و سبعانه بود به طوري که غالب ساکنان شهرهاي شمالي کشور محل سکونت خود را رها نموده به دهات اطراف پناه ميبردند. شورويها به هر شهري که وارد ميشدند مانند يک دولت فاتح اداره شهر را به دست گرفته رؤساي ادارات و نمايندگان دولت اعم از نظامي و شخصي را بازداشت ميکردند. و همان طوري که اشاره کردم فکر اشغال ايران از شروع جنگ بين المللي دوم در ذهن سياستمداران شوروي و انگليس نقش بسته بود. دولت انگليس براي حفظ تأسيسات نفتي خود در خليج فارس و شورويها براي دسترسي به همان منابع نفتي چنين تصميمي داشتند.
□ لطفاً درباره نقش قاطع و تعيين کننده دو کشور شوروي و انگلستان در برکناري رضاشاه از سلطنت و تبعيد او از کشور ديدگاههاي خود را بيان بفرماييد.
سرانجام ديپلماسي دولتين روس و انگليس براي برکناري و تبعيد رضاشاه به توافق رسيدند. در اين توافق دولت انگلستان سهم بيشتري داشت. ريدر بولارد وزير مختار وقت انگليس در تهران يکي از بازيگران اين صحنه بود و زمينه را چه در داخل ايران و چه در وزارت امور خارجه دولت متبوع خود فراهم ساخت. پادشاه ايران در ميان رجال سياسي و نظامي انگلستان هم مخالفيني داشت که آنها نيز در اين تغيير مداخله داشتند، از جمله ميتوان فيلد مارشال، ادموند آيرونسايد رئيس ستاد مشترک انگلستان را نام برد. آيرونسايد بعد از جنگ بين الملل اول فرمانده قواي انگلستان در عراق و ايران بود و هم او بود که ميرپنج رضاخان را براي عاملي نظامي کودتا تعيين و تقويت نمود. بر اساس تلاش و موافقت همين شخص بود که ديپلماسي آنها موافق با وزارت جنگ و نخست وزيري و بالاخره سلطنت رضا خان گرديد ولي رضاشاه در عمل نشان داد که مردي خودسر و خودخواه است. از طرفي هر دو همسايه در صدد بودند که براي حفظ منافع خود تا زماني که حمله آلمان به شوروي آغاز نشده به ايران تجاوز کنند. دولت شوروي براي دستيابي به نفت جنوب ايران و عراق چند لشکر مجهز در قفقازيه آماده کرده بود و دولت انگلستان هم در سوريه به فرماندهي سپهبد ريگان فرانسوي براي حمله به ايران و تصرف چاههاي نفت قفقاز قواي کافي و لازم تدارک ديده و هر آن تصميم به اجراي اين مهم را پيش بيني ميکرد که سرانجام برنامه عوض شد و انگلستان در کنار روسيه قرار گرفت و پاي دولت امريکا هم به وسط کشيده شد و تجاوز به ايران و استفاده از امکانات موجود آن امري واجب و ضروري براي شکست آلمان بود.
شايد در بادي امر دولتين تصميم به تغيير شاه ايران نداشتند ولي اعمال رضاشاه و دولت وي باعث شد چنين تصميمي اتخاذ شود و اين برنامه از روزهاي ششم شهريور آغاز گرديد. عدم توجه به اخراج آلمانيهاي مقيم تهران و ساير شهرها، مداخله رضاشاه در تمام امور و تنبيه امراي لشکر تماماً موجبات خلع او از سلطنت بود ولي دولتين نظري به تبعيد او نداشتند. ذکاءالملک فروغي و مجيد آهي و چند تن ديگر از وزيران مصّر بودند که شاه بايد از ايران برود زيرا در هر کجاي ايران که باشد در امور مملکت مداخله خواهد نمود. دولت انگلستان براي اخراج و استعفاي رضاشاه در ايران شروع به زمينه سازي نمود و راديوهاي لندن و دهلي و فرانسه و چند کشور ديگر در بخش اخبار فارسي حملات شديدي به رضاشاه ميکردند. بولارد در يکي از گزارشهاي خود به وزارت امورخارجه انگليس مينويسند: توجه گسترده به پخش برنامه به زبان فارسي راديو بي.بي.سي نقش برجسته و شايد تعيين کنندهاي در استعفاي شاه ايفا کرد.
□ واکنش حکيمي نخست وزير وقت به خودداري شوروي از خروج نيروهايش از ايران چه بود؟ و چرا احمد قوام نخست وزير بعدي ترجيح داد در برابر شوروي سياست ديگري را در پيش بگيرد؟
آقاي سيد حسن تقيزاده وزير مختار ايران در لندن طبق دستور ابراهيم حکيمي نخست وزير روز 25 دي 1324 شکايت ايران را از دولت شوروي به شوراي امنيت سازمان ملل تسليم نمود. دولت شوروي تشخيص داد که انگيزۀ ايران از اين شکايت تحريک دولت انگليس است و به همين سبب پنج روز بعد گروميکو، سفير شوروي در لندن، دو يادداشت عليه دولت بريتانيا به علت مداخلات آنها در يونان و اندونزي به شوراي امنيت تسليم کرد. روز سوم بهمن، ويشينسکي نمايندۀ دولت شوروي در سازمان ملل به لندن وارد شد و بلافاصله جواب شوروي را در باب شکوائيه دولت ايران تسليم شوراي امنيت نمود.
در همان روزها در ايران تغييراتي به وقوع پيوست و آن استعفاي حکيمي بود که توسط متوليان مجلس که پيرو سياست انگليس بودند انتخاب شده بود و به جاي وي احمد قوام که مورد حمايت چپگراها و دولت شوروي بود به نخست وزيري منصوب گرديد. احمد قوام اعتقادي به طرح شکايت ايران از شوروي در شورای امنيت نداشت بلکه معتقد بود که بايد باب مذاکرات مستقيم را با دولت شوروي باز کرد. از اين رو به هيئت نمايندگي ايران دستور داد که فعلاً از تعقيب شکايت ايران خودداري نمايند. سرانجام شوراي امنيت با اين شرط که شورا از چگونگي جريان مذاکرات مستقيم و درجه پيشرفت آن اطلاع داشته باشد و عنداللزوم بتواند در آن مذاکرات مداخله کند تصميم گرفت که موضوع به مذاکرات مستقيم بين دولتين ايران و شوروي احاله شود.
پس از اتخاذ اين تصميم مقامات نظامي شوروي در ايران راه آهنهاي آذربايجان، مازندران، قزوين و شاهرود را به دولت ايران تحويل دادند، به طوري که اين مسئله تعجب راديو لندن را برانگيخت و خبري در اين زمينه انتشار داد و از تحول مهم در روابط شوروي و ايران سخن گفت.
□ چنانکه حضرتعالي استحضار داريد، بر اساس توافقات قبلي، نيروهاي متفقين ميبايد حداکثر پس از 6 ماه از پايان جنگ خاک ايران را ترک ميکردند، اما شوروي حاضر به خروج از کشور نبود، در اين ميان نقش قوامالسلطنه در حل بحران پيشامد کرده فوق چه اندازه بود؟
اصل مسئله اين بود که کشور ما در اشغال نيروهاي نظامي متفقين بود و جنگ جهاني خاتمه يافته بود. بايستي کشور ما به موجب پيمان سه گانه تخليه ميشد و خسارات ناشي از جنگ تأديه ميگرديد و دولت انگلستان به پيمان سه گانه معتقد بود و آن را لازم الاجرا ميدانست ولي تنها شوروي بود که موجبات خودمختاري آذربايجان را فراهم ساخته و از هر اقدام نظامي دولت ايران براي حل مشکل آذربايجان جلوگيري ميکرد و ماهها لشکر جديد التأسيس آذربايجان را در شريف آباد قزوين متوقف ساخته و اجازه حرکت به آن نميداد و بالاخره شوروي بود که مدعي گرديد قسمتي از خاک ايران را تا حصول امنيت کامل تخليه نخواهد کرد. دوستان قوام السلطنه براي حصول نتيجه فعاليت خود را در سطح چپگرايان کشور آغاز کردند. جراید چپي او را مرد ميدان معرفي نموده خواستار نخست وزيري او شدند و قوام نيز توسط واسطههایي چون مظفر فيروز اعتماد کامل شورويها را به خود جلب کرد. شوروي ميل داشت مانند انگلستان در ايران منافعي داشته باشد و همان طوري که نفت جنوب در اختيار انگليسها بود آنها نيز ميخواستند امتياز نفت شمال را به دست بياورند؛ بنابراين به دنبال نخست وزيري بودند که به اميال آنها جامه عمل بپوشاند. سرانجام قوام السلطنه در آن ايام مورد توجه شوروي قرار گرفت و اقدامات مظفر فيروز و مورخ الدوله سپهر به نتيجه رسيد و قوام تحقيقاً کانديداي دولت شوروي براي نخست وزيري شد و دولت شوروي حاضر به مذاکره حضوري با او گرديد.
□ در طول دوران جنگ جهاني دوم و اشغال ايران توسط متفيقن مشکلات و معضلات اقتصادي، سياسي و اجتماعي عديدهاي دامنگير مردم ايران شد. به نظر حضرتعالي در واپسين سال تداوم جنگ و حضور اشغالگران در ايران چه مسائل و مشکلاتي متوجه مردم و دولت ايران شده بود؟
سال 1324 براي ملت ايران سالي پر تلاطم و سخت و ناگوار بود. با وجودي که جنگ جهانگير دوم در بعضي از جبههها از شدت افتاده بود آثار تبعي آن در سطح کشور هويدا و عريان به چشم ميخورد. قحطي و کمبود مواد غذايي از يک طرف و بيکاري و ناچيز بودن مزد و حقوق از طرف ديگرتمام طبقات را در فشار و مضيقه قرار داده بود و همه در تلاش تأمين زندگي بودند. با وجودي که شواهد نشان ميداد که به زودي نائره جنگ خاموش خواهد شد، تمام خاک يران در سلطه نظاميان شوروي، انگليس، امريکا و هند بود و عدهاي ميهمان ناخوانده به نام اسراي جنگي نيز در تهران و چند شهر ديگر سکونت داشتند.
هنوز فروردين ماه به پايان نرسيده بود که ششمين نخست وزير بعد از شهريور20، پس از گزارش چهار ماهه نخست وزيري خود با رأي عدم اعتماد نمايندگان مواجه شد و صندلي صدارت را ترک کرد. نمايندگان مجلس شوراي ملي براي جانشيني سهام السلطان بيات جلسات متعدد تشکيل دادند و نهايتاً ابراهيم حکيمي که بعد از استبداد صغير تا کودتاي 1299 در غالب کابينهها شرکت داشت و در دوره پهلوي خانه نشيني اختيار کرده بود مورد توجه نمايندگان قرار گرفت و پس از دو هفته تبادل نظر در يک جلسۀ خصوصي 64 نفر به نخست وزيري او رأي دادند.
در پايان از حضور و صبر و حوصلهاي که در پاسخ به پرسشهاي طرح شده نشان داديد، صميمانه تشکر و قدرداني مينمايم.
صفحه اول