ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » نگاهي آسيب شناسانه به صنعت سينما در دو دهه پاياني حکومت پهلوي (1337-1357ش)

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

137

پیشینه فرش 

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

نگاهي آسيب شناسانه به صنعت سينما در دو دهه پاياني حکومت پهلوي (1337-1357ش) 

محمدحسن پورقنبر

Mpourghanbar8@gmail.com

 

سينما يکي از جدي ترين و پرمخاطب ترين رسانه‌هاي جمعي در عصر کنوني محسوب مي شود. ميزان اهميتِ آن، هنگامي بيشتر قابل درک خواهد بود که به اين مسئله توجه گردد، اين رسانه، فقط ابزاري براي تفريح و سرگرمي نيست، بلکه ميتوان از آن در راستاي فرهنگ سازي در جامعه نيز استفاده نمود. اگرچه سابقه تاسيس سينما در ايران به اواخر قرن 13ش مرتبط بوده، و در دهه‌هاي نخستين قرن 14ش (به ويژه دهه 1320ش) نيز دهها سينما در شهرهاي بزرگ کشور منجمله تهران برپا گرديد، با اينحال، پافشاري فراوان و اصرار شديدِ دست اندرکاران حکومت پهلوي بر تزريق افکار مدرنيستي و رويکردهاي غربگرايانه به جامعه از اواخر دهه1330ش، سبب رونق بيش از پيش اين رسانه فرهنگي، هنري و تفريحي در ايران شده، عمدتا پيامدهاي ناخوشايندي را در عرصه فرهنگي و اجتماعي کشور به همراه داشت. در اين مقاله کوتاه، سعي بر آن است تا به طور مختصر و با تکيه بر مقالات منتشر شده در برخي مجلاتِ همان برهه زماني، آسيبهاي ناشي از اين مسئله را در دو دهه پاياني حکومت پهلوي مورد واکاوي قرار دهيم.

  

مجله «درسهايي از مکتب اسلام» در يکي از شماره‌هاي خود، به نقل از يک نشريه ديگر در همان مقطع زماني، آمار و ارقامي را در مورد تعداد سينما و اشخاص علاقه مند به آن در اوايل دهه 1340ش ارائه داده که مي تواند در نوع خود جالب باشد. مطابق با اين گزارش، مردم تهران براي رفتن به سينما در سالهاي نخست دهه 1340ش، در هر ماه بيش از 230 ميليون ريال هزينه مي کردند. تا يک دهه قبل از آن يعني تا اوايل دهه 1330ش، در سراسر کشور، مجموع تعداد افرادي که به سينما مي رفتند، هر روز، بين 50 تا80 هزار نفر بود، در حالي که، اين تعداد در اوايل دهه1340ش به 350تا 400هزار نفر رسيد. طي دو سال يعني1340 و 1341ش، 18 سينماي جديد در تهران بنا گرديده، 12 سينماي ديگر نيز در حال احداث بود. طي همين دوره، در شهرهاي ديگر ايران هم 94 سينما تاسيس شد. يکي از دلايل رشد تعداد سينما و رونق صنعت سينما در ايران را بايد در سود اقتصادي ِ حاصل از آن جست وجو کرد. بنابر گزارش، هر سينماي جديدالتاسيس تا شش ماه پس از افتتاح از پرداخت عوارض شهرداري و ماليات معاف بود، که موجب سود مالي به اندازه 15 ميليون ريال يعني مقداري بيش از مخارج ساختمان، براي صاحب سينما مي‌شد. بر اساس همين گزارش، هزينه هاي يک سينما در يک ماه، حداکثر ده هزار تومان، اما، فروش ماهانه اش بيش از نيم ميليون تومان بود که بعد از کسر عوارض شهرداري، ميان صاحب سينما و صاحب فيلم تقسيم مي‌شد1.
 
معضل فيلمهاي نامطلوبِ ارائه شده در سينما و پيامدهاي زيانبخشِ ناشي از آن براي جامعه ايران، از اواسط دهه 1330ش به عنوان يکي از مسائل حادِّ اجتماعي ـ فرهنگي، در ميان برخي از منتقدان و اصحاب انديشه مطرح بود. يکي از همين افراد (محمود افشاريزدي) در سال 1338ش، مقاله اي به نام «سينما در ايران» براي مجله «آينده» نوشت که اندکي بعد از آن، مجله «خواندني ها» نيز مقاله مذکور را منتشر نموده، و در نتيجه عدم توجه مقامات کشوري به اين مسئله، پنج سال بعد از آن يعني در سال 1343ش هم نشريه «کانون سردفتران» مبادرت به انتشار مجدّد همان مقاله کرد. نويسنده مقاله، بعد از تمجيدِ صنعت سينما و کاربردِ آن در راستاي ايجاد تفريح و سرگرمي در بين مردم، اثرات ناخوشايندِ ناشي از سينما در جامعه ايران را، نه به علّتِ وجودِ خودِ اين رسانه هنري ـ تفريحي، بلکه عدم نظارت مسئولين و بي توجهي در استفاده سودمند از سينما در جامعه ايران دانست، مسئله اي که توام با نتايج مخرّبي براي جامعه ايران بود:
بيشتر فيلمهاي امريکائي يا اروپائي که براي محيطي غير از محيط ما تهيه شده جز گمراه کردن و ناپرهيزکار نمودن جوانان و زنان، بد اخلاق و بي تربيت بار آوردن کودکان براي ما هنري ندارد... عشق‌بازيهاي هوس آلود، بي علاقه شدن به خانه و خانواده، آرتيست بازي دختران مدارس، بي بندوباري برخي مردان و پاره اي زنان، ناسازگاري اينان با شوهران خود، گسيخته شدن بسياري از زناشوئيها، بدکاريها و نابکاريهاي نو پيدا شده، حادثه جوئي و قهرمان بازي و گانگستر شدن گروهي از جوانان، حرف ناشنوي کودکان...و بسي چيزها و صفت هاي ناپسند ديگر همه اين هنرها از سينما و تقليد از هنرپيشگان سرچشمه ميگيرد. اثر فسادآميز سينما در روحيه زنان تازه به دوران رسيده و جوانان و دختران سردوگرم نچشيده مسلم است... نه تنها زنان ناپخته و دختران و کودکان بلکه بعضي مردان و جوانان رسيده (اما ساده لوح) ايراني نيز از سينما کارهاي بد ياد ميگيرند. بدبختي اين است که کم کم اثر بد سينما به دهاتيها هم کشيده و دهقانان ما را هم که مردم پاکي بودند آلوده ميسازد سينما مانند کتاب رمان نيست که سواد خواسته باشد و در دسترس همه کس نباشد...2
 
افشار يزدي، سپس، از تجربيات حضورش در سوئيس و برنامه‌هاي مقامات اين کشور در راستاي ممانعت از پيامدهاي مخرّبِ فرهنگي ـ اخلاقي سينما بر جامعه خود سخن به ميان آورده، «در سوئيس چند سال است که ديدن هر فيلمي براي کودکان، دختران و پسران آزاد نيست...»، ازين رو، اجراي طرحي به منظور ايجاد محدوديت سنّي براي ديدنِ فيلمهايي خاص در ايران را لازم دانست. ضمن آنکه خود، به عنوان يک انسان فرهيخته و صاحبنظر، حتي در زندگي شخصي و خانوادگي‌اش، هميشه نظارت جدّي و دقيقي در رفتنِ اعضاي خانواده به سينما داشته است: «پيش از آنکه در سوئيس اين احتياطها را که اکنون دارند بکنند به افراد خانواده خودم تا زير سرپرستي من بودند اجازه نميدادم که زياد به سينما بروند. هر زمان که ميخواستم آنها را ببرم چه آنها که در ايران بودند و چه آنها که در سوئيس، نخست خودم ميرفتم فيلم را ميديدم اگر آنرا از لحاظ اخلاقي بد نميدانستم آنان را هدايت ميکردم و خودم پس از چند دقيقه نشستن بيرون مي‌آمدم»3.
 
نويسنده مقاله «سينما در ايران»، بعد از ارائه راهکارهايي به منظور محدوديتِ مضرّات سينما بر اجتماع و استفاده از آن در راستاي کمک به پيشرفت جامعه ايران، همچون وضع قانون ماليات سنگين بر سينما (خصوصا فيلمهاي پرهزينه)، ايجاد محدوديتِ سنّي براي تماشاي فيلمها و تقسيم‌بندي سينماها براي رده‌هاي سنّي مختلف، استفاده از ماليات سينما به منظور ايجاد مراکز فرهنگي و تفريحي ديگر مانند پارک و کتابخانه4، در پايان مقاله، بر روي نيازهاي اساسي کشور متمرکز مي گردد:
در حيرتم چه نياز ناگذشتني ملت گرسنه ما به سينما داشت که چند سال است در خيابانهاي طهران کاخهاي بزرگ براي سينما مانند قارچ از زمين برويد و مردم مانند قحطي زدگان بدانها روي آور ميشوند! آيا بهمان نسبت هم براي مردم کتابخانه قرائتخانه گردشگاه عمومي و مانند آنها دائر شده است؟...بايد سرمايه داران را که رغبتي به ساختمان دارند هدايت کرد بلکه با تشويق واداشت که بجاي سينما عمارتهاي بزرگ بصورت آپارتمان بسازند و تحت نظر دولت بقيمت ارزان چنان که در بعضي کشورها معمول است به اجاره مردم بي خانه بدهند. اگر اقلا وزارت دارايي توانسته بود اين چشمه درآمد سرشار را کشف و بهره‌برداري کند و از سود کلاني که کسان از سينما ميبرند درامد شايان براي خود تهيه نمايد و بار ماليات بي نواياني که از دوره گردي و پينه دوزي و مانند آنها زندگي بخور نميري ميکنند و اخيرا مورد توجه وزارت دارئي براي پرداخت ماليات واقع شدند بکاهد ميتوانستيم شايد دل خود را به اين خوش کنيم5.
 
ميزان وخامت شرايط فرهنگي و اخلاقي سينماي ايران در آن برهه زماني، به اندازه‌اي جدّي بود که، حتي يکي از سناتورها نيز به انتقاد شديد از آن در صحن علني مجلس سنا پرداخت. «چند شب قبل براي ديدن يک فيلم تاريخي به سينما رفته بودم اما آن فيلم را عوض کرده بودند و با منظره واقعا زننده اي روبرو شدم اين فيلم کاملا منافي عفت بود و سالن پُر بود از پسران و دختران جوان بنده خيلي ناراحت شدم بطوريکه نتوانستم در سالن بمانم. اين فيلم ها پسران و دختران را علنا منحرف و وادار بفساد ميکند»6.
 
يکي از نشريات، در نظرسنجي اي که از خوانندگانش راجع به عامل شيوع فساد اخلاقي در ميان جوانان داشته است، به اين نکته اشاره نمود که بيست درصد از مخاطبان، سينما و مطبوعات (با عکسها و مطالب مستهجن) را منشا گسترش فساد اخلاقي در جامعه عنوان کردند7. حتي يکي از مخاطبان اين نشريه، محيط سينما را «ام الفساد» دانسته، زيرا جوان «پرده سينما را با آن مناظر شهوت زا و آن اندام هوس‌انگيز ستاره‌ها يا آن صحنه‌هاي مهيب جنائي را مشاهده کرده شعله‌هاي شهوت و غضب جوان زبانه مي کشد»8.
 
در مقاله‌اي مربوط به اوايل سال 1343ش، با عنوان «قوانين ما و خطر سينما»، بعد از اشاره به کاربردهاي مثبت سينما همچون تزريق روحيه وطن‌پرستي و شجاعت در جامعه، به آسيبهاي اين رسانه در ايران پرداخت، معضلاتي که منبعث از سودجويي سرمايه‌گذاران حاضر در صنعت سينما در راستاي ساختِ فيلمهاي عامّه پسند و مبتذل بوده، و البته موجب جذب ثروت مالي هنگفت مي‌گرديد. علاوه بر اين، به منظور کاهش وابستگي روزافزون مردم به سينما و کاستن از تاثيرات منفي آن در جامعه، راهکارهايي ارائه شد:
ما که در نقاط مختلف شهرها، باغ ها، پارک ها و سيرک هاي ثابت و سيار و ورزشگاه ها و کتابخانه ها و قرائتخانه هاي فراوان و رايگان نداريم و سرگرمي مردم را به اين سينماها و فيلم‌هاي تبليغاتي آب گازدار و روغن نباتي و داستان هاي پليسي تلويزيون منحصر کرديم و با خواندن اخبار جرائد آثار شوم تقليد و تعليم اين مکتب جديد را مي بينيم... آيا بهتر نيست که از محل عايدات همين سينماها خرج پيشگيري از مفاسد آنها کنيم و پولي را که آن طرف پل صرف جلب تبهکاران و محاکمه متهمين و معالجه مرضي و مجروحين مکتب سينماي بد ميشود اين طرف پل خرج نظارت و بررسي و مراقبت شديد کنيم. آيا بهتر نيست هر سينمائي را مجبور کنيم که در سالن انتظار يک کتابخانه و قرائتخانه مناسب با جلب نظر وزارت فرهنگ داشته باشد تا در مقابل سيئات ستون حسناتي هم باز شود. بيائيد از افکار فاسد قهقرائي و خرافي و ارتجاعي بپرهيزيم ولي طريق صالحي را برگزينيم که تقليد از فرنگي‌هاي خوب باشد و مواظب باشيم که از خود فرنگي ها فرنگي تر نشويم9.
 
در همان برهه، يکي از سناتورها در صحن مجلس سنا، از دولت راجع به اقدامات و تدابيرش در راستاي «جلوگيري از نشريات و نمايشهاي مرّوج فساد اخلاق و منحرف کننده جوانان» سوال نمود، و اينکه مسئول اين گونه اقدامات، کدام يک از مقامات دولتي است. او با تاکيد بر اين نکته که مقتضيات زندگي ما با مردم امريکا و اروپا، بلکه حتي آسياي شرقي نيز متفاوت بوده و آداب و رسوم و سبک زندگي ما با آنان فرق مي کند، الگوبرداري از فيلمهايي را که در کشورهاي مذکور ساخته شده و همسو با شرايط زندگي آنان است، کاملا نادرست و مُضر به حال اجتماع ايراني عنوان نمود. نکته جالب و قابل تامّل اينجاست که، هم او تأکید کرد اين گونه فيلمها، علي رغم سانسورهايي که ميشود، باز هم پيامدهاي روحي و رواني ويران کننده اي براي جامعه ايران دارد:
اين فيلم هائي که نمايش داده ميشود غالبا قسم زيادي از آن سانسور ميشود زيرا جنبه منحرف کننده آن قوي است و با اينهمه ميبينيم که به قدر کافي مواردي براي تحريک غرائز نهفته جوانان باقي ميماند و همان مايه ناچيز سبب بروز لغزشهائي ميشود که بسقوط خانوادگي منتهي ميگردد. عکسهائي که در اين مجله‌ها چاپ ميشود و مقالاتي که در معرفي فيلم مينويسند تا چه مايه زيانبخش و زننده است. گاهي آدمي از خواندن اين مقاله ها و ديدن اين عکسها شرمسار ميشود زيرا ميبيند کلماتي که در تعريف و وصف فيلم هاي شهواني نگاشته شده بقدري شرم آور است که ساقط ترين افراد در حال عادي از گفتن آن خجالت ميکشند10.
 
 اندکي بعد، در مقاله ديگري با عنوان «نقش سينما در مردم»، باز هم از شرايط نامساعد سينماي ايران، شديدا انتقاد شد. در اين مقاله، با ذکر اين نکته که، در برهه زماني موردنظر، اساسِ رويکرد آموزشي و تعليمي در دنيا بر مبناي آموزش سمعي و بصري بوده و در راستاي جهت دهي مثبتِ افکار جامعه، مي‌توان از سينما و تلويزيون بهره برد، اما در اين سو، در کشور ما، سودجوئي و سوداگري برخي افراد سبب شد تا سينما در خلافِ جريان منافع کشور حرکت کند. نويسنده مقاله، در ادامه بحث، از عدم کنترل و فقدان قوّه نظارتي سخن به ميان آورده:
در روزهايي که تزريق يک آمپول نامناسب و تجويز يک داروي بيجا و رسانيدن کمترين آسيب بدني قابل تعقيب و مجازات است و دخالت افراد ناصالح را در اين امور جرم و تخلف ميدانند، لطمه و آسيب رواني و سم پاشي بوسيله سينما و تلويزيون موج جنايت و زشتي راه ميندازد و با تعليمات فاسد سمعي و بصري نسل جوان را به سراشيبي سقوط و خودکشي ميکشد و روح را رنجور و نظام اجتماع را دچار لغزش ميکند نبايد مورد توجه باشد؟!11
 
سپس از نفوذ فيلمهاي اروپايي و امريکايي، و تاثير زندگي مصنوعي در آن بر افراد جامعه ايران منجمله ايجاد حس حقارت در زنان و جوانان، دوري و بيزاري از فرهنگ و تمدن ايراني، بروز و شيوع برخي انواع بزه صحبت کرده است12.
 



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org