آنچه در پي ميآيد برگرفته از مذاکرات جلسه 39 شوراي امنيت ملي در تاريخ 13/7/57 ميباشد. در اين جلسه مسائل مورد بحث بيشتر در مورد دغدغه دولت از پيوستن دانشآموزان به نهضت و انقلاب و نحوه ممانعت از آن و همچنين اتخاذ تمهيدات لازم براي مذاکره با کشور عراق و کويت در جهت مقابله با امام خميني (ره) و اتخاذ تصميمات لازم براي چگونگي برخورد با ايشان در صورت آمدن به ايران بود. در اثناي اين جلسه نخستوزير شريف امامي، به زعم خود ريشه اعتراضات را در نارضايتي مردم از محروميتها و وضع بد اقتصادي مردم ميداند و به عنوان نمونهاي از اين مشکلات چنين بيان ميدارد:
ديشب جلسه داشتيم، وحشت کردم گزارش دادند قريب بک ميليون نفر در جنوب تهران، از جمله مدارس آب خوردن ندارند، مدرسه نه برق دارد، نه آب، نه نظافت. 1
اين کلمات موقعي نمود و معناي بهتري پيدا ميکند که ما آنرا در کنار اظهارات محمدرضا پهلوي در ديپاچه کتاب خود ـ پاسخ به تاريخ ـ قرار ميدهيم؛ وي ميگويد:
آرزو داشتم که در آستانه هزاره سوم، ايران کاملاً نوسازي شده، اقتصادش پر رونق، جامعهاي متحوّل و پيشرو باشد، مردمش از يک سطح آموزش مترقي برخوردار باشند و نظام سياسياش حکومت بر قوام مردم يعني بر يک دمکراسي واقعي استوار باشد. 2
البته بايد جانب انصاف را نگه داشت و گفت: ايشان در بياناتشان اظهار نداشتهاند که انجام دادهام بلکه فرمودهاند: «آرزو داشتم ...»؛ خوب اين هم حرف درخور تأملي است؛ ولي بالاخره فارغ از اجراي کار، حتماً اهتمامي وجود داشته است که ميزان اين اهتمام هم در مطلب فوقالاشعار و سوابق ايشان به وضوح نمايان است.
1. اميراصلان افشار. سروها در باد: آخرين روزهاي شاه در تهران. به تقرير اميراصلان افشار؛ تهيه و تنظيم محمود ستايش، تهران: نشر البرز، 1378، ص228.
2. محمدرضا پهلوي. پاسخ به تاريخ. مرد امروز، ص9.
»بازتاب واقعۀ 19 دي 56 در روزنامههاي خارجي
متن پیش رو یکی از اسنادی است، برگرفته از ساواک، که امیر اصلان افشار در کتاب خود سروها در باد، در مورد پیامدهای ناشی از درج نامۀ رشیدی مطلق ـ ارتجاع سرخ و سیاه ـ در روزنامۀ اطلاعات روز 17 دیماه سال 1356، آورده است. این سند نظریههای روزنامههای خارجی را در مورد واقعۀ مذکور بیان داشته است که در ذیل به نظارۀ آن مینشینیم.
نظريۀ روزنامههاي خارجي دربارۀ وقايع قم
هفتهنامۀ اشپيگل، چاپ آلمان، در اين باره نوشت: در حادثۀ قم، تعداد شهدا زياد است. جريان تظاهرات و اعتراضات با شورش طلبههاي قم آغاز شد که در طي آن طبق اطلاعات رسمي شش و طبق اطلاع غير رسمي 60 نفر است.
آبزرور، چاپ انگلستان، در همين زمينه نوشت: طلاب مذهبي قم دست به تظاهرات زدند که عليه اقدامهاي به ستوه آورندۀ دولت تظاهرات ميکردند. اين تظاهرات با آتش مسلسل پليس در هم کوبيده شد و رسماً اعلام گرديد که شش طلبه کشته شد. اما آمار غير رسمي حکايت از 11 برابر بيشتر از آن است.
تمام جنازهها را پليس از بيمارستان و جاهاي ديگر به تهران برد. شايع است که زخميهاي بدحال را هم با آمپول هوا کشتهاند. جنازهها را به سه شرط پس ميدادند، 1) 500 تا 5000 تومان پول گلوله؛ 2) دفن در بهشتزهراي تهران؛ 3) نگرفتن مجالس ختم.1
1. اميراصلان افشار. سروها در باد: آخرين روزهاي شاه در تهران. به تقرير اميراصلان افشار؛ تهيه و تنظيم محمود ستايش، تهران: نشر البرز، 1378، ص161.
»اعلاميه 19 دي 1356 آيتالله گلپايگاني
متن ذيل، یکی از اسناد ساواک میباشد که در کتاب سروها در باد ـ به تقرير اميراصلان افشار ـ آورده شده است. این سند اعلاميهاي است به قلم حضرت آيتالله گلپايگاني، در اعتراض به واقعه 19 دي 1356 و در محکوميت اقدام رژيم پهلوي در به خاک و خون کشيدن جمعي از طلاب و مردم بيدفاع. همانطور که ميدانيم اين واقعه بدنبال درج نامهاي موسوم به ارتجاع سرخ و سياه در روزنامه اطلاعات ـ در تاريخ هفدهم ديماه سال 56 ـ به قلم شخصي با نام مستعار احمد رشيدي مطلق روي داد که وي در آن نامه به حضرت امام خميني(ره) و جامعه روحانيت توهين کرده بود. در اين اعلاميه، حضرت آيتالله گلپايگاني ضمن محکوميت اين اقدام جنايتکارانه رژيم، از همدردي و پشتيباني مردم از جامعه روحانيت، تشکر کرده و حوزههای علمیه را در روز شنبه دهم ربيعالاول، به مناسبت بزرگداشت چهلمین روز این حادثه تاریخی، ابراز تنفر نسبت به مسببین آن و تسلیت به بازماندگان، تعطیل اعلام میکنند و از اقشار مردم براي شرکت در این مراسم دعوت به عمل میآورند. در آخر نیز ضمن تأکيد بر لزوم اتفاق و اتحاد مردم، نسبت به هرگونه اقدام بهانه جويانه و سوء استفاده رژيم از اجتماعات و تظاهرات احتمالي هشدار میدهند. متن اعلاميه مذکور بدین قرار است:
بسم الله الرّحمن الّرحيم
فاجعه عظيمه روز 29 محرمالحرام 1398 که جمعي از طلاب عزيز و مردم بيدفاع مقتول و مجروح شدند قلوب همه را جريحهدار نمود و مسلمانان همچنان داغدار و عزادار ميباشند و مقامات مسئول بجاي تنبّه و جبران جراحات وارده جمعي از فضلاء و مؤمنين را بدون جهت تبعيد کردند ضمنن اظهار تشکر از همدردي همه طبقات که در شرايط بسيار نامساعد با تعطيل عمومي و تلگراف و طومار همکاري و پشتيباني خود را از جامعه روحانيت و حوزه علميه قم که پايگاه تشيع و از بزرگترين مراکز رهبري فکري عالم اسلام است ابراز داشتند به اين وسيله اعلام ميشود که روز شنبه دهم ربيعالاول بمناسبت چهلمين روز اين حادثه تاريخي و ابراز تنفر از مسببّين آن و تسليت به بازماندگان، حوزههاي علميه تعطيل ميباشد. انتظار ميرود عموم طبقات ضمن شرکت در مجالس ترحيم از اجتماعات و تظاهراتي که موجب سوء استفاده دشمنان روحانيت باشد خودداري فرمايند. مزيد توفيقات همه را در نصرت اسلام و حمايت از احکام قرآن مجيد با اتحاد و اتفاق کامل از خداوند متعال مسئلت دارم. ولا تحسبن الله غافلاً عمّا يعمل الظالمون تاريخ ششم ربيعالمولود 1398
1. اميراصلان افشار. سروها در باد: آخرين روزهاي شاه در تهران. به تقرير اميراصلان افشار؛ تهيه و تنظيم محمود ستايش، تهران: نشر البرز، 1378، ص143.
»گزارش ساواک از نحوه برخورد چند تن از علماء قم در 19 دي 56
موضوع: اقدامات و تظاهرات عدهاي از طلاب
به دنبال تظاهرات روز 18/10/2536 روز 19/10/36 در مدرسه خان تعدادي از طلاب گرد هم جمع شده و شخصي بنام سيد حسن شجاعي مازندراني طي مطالبي چنين اظهار داشت: (جوانان مسلمان با هم متفق باشيد و از هم جدائي نياندازيد. اين حکومت يزيدي ميخواهد ميان ما مسلمانها با دين جدائي اندازد و اين بيدينها چکار ميکنند؟ مطالب پوچ و غلط پخش ميکنند تا بتوانند مردمان مسلمان را از خدا و قرآن و علما و مراجع [و] امام خميني جدائي اندازند. حکومت را بايد خدا انتخاب کند؛ حکومت عصر حاضر را خدا انتخاب نکرده است.)
در اين موقع تظاهرات شروع و تعدادي از آنها به مسجد اعظم که آقاي شريعتمداري براي درس گفتن آمده بود رفته و از وي خواستند بدنبال تعطيل حوزهها درس را رها نمايد که ايشان با ناراحتي از منبر پائين آمده و درس را تعطيل مينمايد سپس تظاهرکنندگان به منزل شيخ هاشم آملي و علامه طباطبائي [و] سپس به منزل وحيد خراساني ميروند و در ساعت 5/10 صبح ناصر مکارم شيرازي در مسجد اميرالمؤمنين شروع به سخنراني نمود و گفت شماها با هم همدست و هم زبان باشيد قيام کنيد اگر بميريم همه با هم بميريم و اگر زنده باشيم همه با هم زنده باشيم تا دست اين حکومت يزيدي را کوتاه کنيم.
جوانان مسلمان ما هم با شما هستيم و از شما جدا نيستيم و بعد در ساعت 3 بعدازظهر به منزل شيخ حسين نوري رفتند و ايشان هم مطالبي به اين شرح گفت اين مزدور ناداني بود که مطالبي [چنين] در روزنامه نوشت انساني که خودش نادان [باشد] و تحصيل کرده نباشد نميتواند ملت را نگهدارد. اين مزدور مثل خفاش است خفاش زماني که روز باشد نور خورشيد چشمش را اذيت ميکند اين خفاش در نظر دارد با اين مطالب و حرفهاي غلط مردم مسلمان شيعه ايران را از خميني دور سازد. ما ميميريم ولي از امام خميني جدا نيستيم. تمام پاکستان که 20 ميليون شيعه دارد و عراق و افغانستان تمام شيعهها از خميني هستند و او را جدا از خودشان نميدانند.1
1. اميراصلان افشار. سروها در باد: آخرين روزهاي شاه در تهران. به تقرير اميراصلان افشار؛ تهيه و تنظيم محمود ستايش، تهران: نشر البرز، 1378، ص 160.
»تهيه کنندگان نطق تلويزيوني شاه
براي آرام ساختن کشور هدف و برنامه لازم بود. براي اين منظور علياحضرت شخصيتهاي لازم را گرد هم آورده بود. بايد به مردم نشاند داده ميشد که اوضاع دگرگون گشته و خواستههاي آنان مورد نظر است و افراد بدنام سابق از صحنۀ دربار طرد شدهاند.
براي رسيدن به اين اهداف، عدهاي در دفتر علياحضرت گرد آمده بودند که در رأس آنان رضا قطبي، مديرعامل تلويزيون و پسردايي علياحضرت، دکتر سيد حسين نصر رييس پيشين دفتر شهبانو، دکتر هوشنگ نهاوندي رييس دفتر، دکتر احسان نراقي نويسنده و جامعهشناس قرار داشتند.
وظايف اين دفتر، گاهي با دفتر وزارت دربار همخواني نداشت و مشکلات عديدهاي به وجود ميآورد که بايد مدتها به رفع و رجوع آن پرداخت.
خلاصه آنکه، همينها بودند که آن نطق معروف را بدون اطلاع و آگاهي من و معينيان رييس دفتر شاه، تهيه کرده بودند (من صداي انقلاب را شنيدم) که اين متن را دکتر سيدحسين نصر و رضا قطبي تهيه کرده بودند و تا لحظات آخري که اعليحضرت قرار بود جلو دوربين تلويزيون بروند به دست ايشان ندادند.
حتي حضور عکاسان و فيلمبرداران را به گارد جاويدان اطلاع ندادند. در دفترم نشسته بودم که سر و صدايي از بيرون به گوشم رسيد. از دفتر بيرون آمدم و به جلو در کاخ نياوران رفتم، ديدم سربازان گارد با فيلمبرداران و مأموران تلويزيون درگير شدهاند و آنان را به کاخ راه نميدهند. هرچه آنان ميگفتند به دعوت دفتر علياحضرت آمدهايم، به خرج نگهبانان نميرفت. نزديک بود که کار بالا بگيرد که سرلشگر نشاط، فرمانده گارد جاويدان، را خواستم و از او تقاضا کردم با دفتر علياحضرت هماهنگ سازد. پس ازهماهنگسازي و شناسايي کامل آنان، به اتفاق به دفتر اعليحضرت رفتيم. اين بود نمونهاي از ناهماهنگي در دربار که قبلاً هم گفته شد. 1