در روزگاري که سفر براي همه مقدور نبود؛دوربين عکاسي هم اگر اختراع شده بود، در دست همگان نبود، سفرنامه دري بود گشوده به روي نديده و ناشناختهها. خواننده ناديدهها و ناشناختههاي سرزميني نو را ميخواند تا به قوه تصور خويش دريابد. حال بستگي به نويسنده سفرنامه داشت که از چه منظري به روايت نشسته بود. گاه قلم آنان مغرضانه بود و با سخره گرفتن تمامي سنن و آداب به شرح و توصيف ميپرداختند؛ گاه نيز از جزئيات ميگذشتند و کلياتي چون اقتصاد و سياست مورد توجه قرار ميگرفت. در اين شماره،يک قطعه از سفرنامه ژي. ام. تانکواني، يکي از اعضاي هئيت نمايندگي فرانسوي در ايران، در سال 1222ق،را نقل ميکنيم که نگارندهاش به جزئيات ديدههاي خويش پرداخته است. او در نامههايش به بانويي فرانسوي، به شرح سفر پرداخته، ميگويد:«در اين نامهها، هرچه را که با چشم خود ديدهام نوشتهام، نه چيز ديگر». 1 در نامهاي به اين بانوي فرانسوي، گزارش کاملي از بازديدش از قصر قاجار و حرمسراي فتحعلي شاه را به دست ميدهد؛ گزارشي که در سفرنامههاي ديگر کمتر به آن بر ميخوريم:
بانوي من، براي اينکه، بتوانم داخل آن را به شما نشان دهم، اجازه دهيد به طريقي شما را همهمراه خود وارد اين قصر کنم: ابتدا از دهليز دراز و تاريکي عبور ميکنيم، بعد از آنکه حمامها را که تماما پوشيده از سنگ مرمر هستند در سمت چپ گذاشتيم وارد حياط وسيعي ميشويم که چنارهاي زيبا بر آن سايه انداخته اند. اين جا حرمسرا، يا جايگاهمخصوص همسران شاه است. غيبت آنان فرصت مناسبي در اختيار ما گذاشته است که با تماشاي اين قسمتها کنجکاوي خود را ارضا کنيم. جاهايي که جز شاه و خواجههاي حرمسرا، پاي هيچ مردي به آنجا نميرسد: در شرايطي غير از وضع حاضر، ما ميبايست در قبال اين گستاخي، بهاي سنگيني ميپرداختيم. خانمها شبها، هر پنج نفر در يک اتاق، تحت نظر محافظان وحشتناک خود، شب را به صبح ميرسانند. اما روزها ميتوانند آزادانه در حياط دور هم جمع شوند و يا در حمام عمومي بزرگ که به دو بخش مساوي تقسيم ميشود، با زنهاي ديگر از لذت استحمام برخوردار شوند...
اتاقهاي همسران شاه عاري از جاه و جلالي است که معمولا رمان نويسان ما به نيروي خيال، تصويري از آن را در کتابهاي خود ارائه دادهاند. اين اتاقها در واقع حجرههاي کوچک چهارگوشي هستند که در ته آن، چسبيده به ديوار، تخت چوبي سادهاي با تشکي در روي آن گذاشتهاند. همه وسايل موجود در اين حجرهها، با سادگي محيط جو ر و متناسب است. 2
تانکواني پوشش زنان ايراني در اين دوره را با دقتشرح مي دهد:
در تابستان، زنان ايراني در اندروني خانه، تنها لباسي که پوشش آنها را تشکيل ميدهد، عبارت است از پيراهني نازک از کتان يا ابريشم و شلواري گشاد از پارچه طلايي رنگ يا کشميري که با پنبه انباشته شده است. اگر آن گونه که بعضيها ميگويند، حسادت مردان چيني را واداشته است که به پاي زنان کفشهاي چنان تنگ بپوشانند که قابليت راه رفتن را از آنان سلب کنند، احتمالا ايرانيان هم، در شکل و ضخامت اين تنبانها، درس خود را از آنان آموختهاند. ساقهاي پا و قسمتي از بدنشان در ميان اين دو ستون سنگين به کلي محبوس ميشود و چون جلوي حرکات پا را ميگيرد، اجبارا از خير گشت و گذار در بيرون از خانه ميگذرند. بدين ترتيب، زنان ايراني حتي از زنان ترک، که دست کم با حجاب نيمه پوشيده در کوچه و خيابان ميگشتند نيز محدودترند و هرگز از خانه جز براي رفتن به ديدار بستگان يا دوستان نزديک بيرون نميروند. در اين موارد هم سر و صورت خود را با چهار پارچه ضخيم محکم ميپوشانند و چادر سفيد بلندي به سر مياندازند، که به جاي چشم فقط چندين سوراخکوچک دارد. صورت آنها و حتي دستان آنها مطلقا پيدا نيست. هيچ وقت خانمي از طبقه ثروتمند، بدون نوعي عقبه و چندين همراه، در کوچه ظاهر نميشود. او هميشه بر اسب يا استري سوار است و عنان اين حيوان را خواجهاي يا غلامي در دست ميگيرد. زنان سالخورده طبقات معمولي، که هميشه خود را با چادرهاي شطرنجي آبي رنگي ميپوشانند، تنها زنان ايراني هستند که در کوچههاي شهر پياده به اين سو و آن سو ميروند. 3