ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» تاريخ شفاهي » نگاهي به جريانات و حوادث پس از شهريور 1320

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

137

پیشینه فرش 

 

 

جریان شناسی سقوط پهلوی
سیر تاریخی ممنوعیت حجاب
پاکسازی و مرمت اسناد تصویری
نجم السلطنه

اخبارNEWS

تازه‌هاي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران در نمايشگاه کتاب تهران |+| سير تاريخي تحريم در کتاب «انديشه تحريم و خودباوري» منتشر مي‌شود ‎ |+|

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

نگاهي به جريانات و حوادث پس از شهريور 1320 

مصاحبه داود اميني با محمّدمهدي عبدخدايي

 

تبعيد رضاخان به جزيره موريس از طريق مصر، حضور نيروهاي خارجي در کشور، پل پيروزي قرار گرفتن ايران، باز شدن فضاي سياسي براي سياستمداران، بازگشت تبعيديهاي مذهبي در زمان رضاخان به خانه‏هايشان، پيدايش احزاب سياسي، وحشت مردم از حضور نيروهاي خارجي در ايران، غارت سيلوهاي کشور به توسط سربازان خارجي، چاپ اسکناس بدون پشتوانه از سوي دولت، تقديم مادّه واحده ذکاءالملک فروغي ــ نخست‏وزير وقت ــ به مجلس شوراي ملّي در مورد اشغال ايران، تشکيل آخرين جلسات دوره سيزدهم مجلس شوراي ملّي و گزارش دولت درباره حمله نيروهاي خارجي به کشورمان و سکوت نمايندگان ما و انتخابات دوره چهاردهم مجلس شوراي ملّي، دستگيري پزشک احمدي و اعدام او به جرم اعمال خلاف قانوني که در زندان قصر کرده بود، دستگيري سرپاس مختاري، پيدايش حزب توده، تأسيس حزب ايران، تشکيل دستجات وابسته به سفارتخانه‏ها، و تأسيس حزب اراده ملّي؛ خود اينها هر کدام بخشي از تاريخ است. درست است، شما راجع به چهارسال صحبت کرديد؛ امّا در اين چهار سال اتّفاقات خيلي مهمّي افتاده، مسائل مهمّي هم مطرح شده است. فدائيان اسلام هم يکي از آن دستجات بوده‏اند. به نظر من، بعد از شهريور 20 تا الآن، ريشه‏يابي صحيحي از آن تاريخ نشده؛ حالا چرا نشده، اين يک مسئله ديگري است. امّا آنچه مسلّم است، نيروهاي خارجي، از شمال و جنوب کشور، وارد اين مملکت شدند. روسها از شمال، انگليسيها و آمريکاييها از جنوب. ارتش رضاخاني که تا آن روز رضاخان به آن ارتش بسيار مي‏باليد، فرماندهانش در برابر اين تهاجم نه تنها مقاومت نکردند بلکه، با کمال تأسّف بايد گفت، همه صحنه‏هاي دفاع را خالي کردند، سربازان را بي‏سرپرست گذاشتند و به مرکز آمدند. حتّي مثل يک لشکر شکست خورده هم عمل نکردند؛ يک فرماندهِ شکست خورده، مجموعه نيروهاي شکست خورده‏اش را جمع‏آوري مي‏کند، آرام به عقب جبهه راهنمايي مي‏کند، تقريبا يک جا مي‏ايستد، خودش صحنه را خالي نمي‏کند. يکي از اشکالات دوره رضاخان اين بود که فرماندهان در برابر ديکتاتور به قدري مسلوب‏الاختيار بودند که حتّي فکر نکردند که مذاکره کنند. چهارتا توپ صدا کرد و اينها فرار کردند؛ به قول بعضيها، با چادر زنانه، به تهران آمدند. بعد هم، با نهايت تأسّف بايد گفت که بعضيها مي‏پرسند قحطي آن سالها ريشه‏اش چه بود؟ ريشه‏اش يک مادّه واحده بود:

 

متأسّفانه، هنوز نسل ما از تأثير مصوّبات مجالس مقنّنه در زندگي اجتماعي جامعه بيخبرند. در مجلس شوراي ملّي، نشستند و برخاستند، مادّه واحده‏اي به پيشنهاد دولت ايران تصويب کردند به اين مضمون که چون نيروهاي آمريکايي، انگليسي، روسي مهمانهاي دولت ايران هستند ــ متجاوزين شدند «مهمان» ــ به همين جهت، مخارج اين مهمانان از خزانه عمومي پرداخت مي‏شود. دولت مجبور بود مخارج اينها را بدهد. مخارج چطور پرداخت مي‏شد؟ آن روز بانک ملّي اسکناس چاپ مي‏کرد به اينها مي‏داد؛ اينها اسکناس را آوردند در بازارها، شروع کردند به خريدنِ آذوقه مردم. در نتيجه، قحطي شد. سيلوها خالي شد. حشمها فروخته شد. دو نوع سرباز با دو فرهنگ اين کشور را اشغال کردند: سربازان روسي، با فرهنگ تفکرات سوسياليستي؛ سربازان انگليسي و آمريکايي و فرماندهانشان، با طرز فکر نظام سرمايه‏داري. هر کدامشان هم مُبلّغ نظام حکومتي خود بودند. بدبختانه، قبل از آن هم چون در سال 1314 دانشگاه تأسيس شده و عدّه‏اي فارغ‏التّحصيل بيرون داده بود، بسياري از فارغ‏التّحصيلان دانشگاهها يا چپ مي‏زدند يا راست؛ و اين چپ و راست زدن به صورتي درآمده بود که يا آستان سفارت آمريکا را مي‏بوسيدند يا آستان سفارت اتّحاد جماهير شوروي را.

 

به همين جهت، مي‏بينيم احزاب گوناگوني پيدا شدند. روشنفکراني که نظام سرمايه‏داري جهاني در مغزشان نمودي از بيعدالتي اجتماعي بود، به سوسياليسم پناه بردند؛ حزب توده را تشکيل دادند، فرقه دموکرات را در آذربايجان تشکيل دادند و داعيه فدراتيو کردن کشور را داشتند. قاضي محمّد در کردستان، پيشه‏وري در آذربايجان، حزب توده در مرکز. توي کابينه احمد قوام وزير داشتند در حالي که از سفارت شوروي الهام مي‏گرفتند. وحدت سوسياليسم و سرمايه‏داري را، وحدت آمريکا و شوروي را، وحدت شرق و غرب را در برابر آلمان، در غالب کابينه‏هاي بعد از شهريور 1320، ملاحظه مي‏کنيد.

 

طبعا، وقتي که کشور اشغال مي‏شود، فضاي باز سياسي به وجود مي‏آيد. در اين فضاي بازسياسي، آنها که در طول مدّت 20 ساله، قدرت حرف زدن نداشتند به ميدان مي‏آيند. من استنباطم اين است که روحانيت شيعه در طول تاريخ پيروزيش در ايران و پيدايش نفوذش در جاي‏جاي ذهن مردم ايران، بيش از همه گروهها، به استقلال ملّي و حاکميّت ملّي مي‏انديشيده؛ برخلاف گروههاي ناسيوناليستي که نام حاکميّت ملّي را مي‏برند، امّا درک روشني از ملّي‏گرايي ندارند.

 

روحانيت شيعه در جريان قرارداد ترکمن‏چاي، البته مخالف بوده، با قرارداد گلستان مخالفتش را ابراز کرده، در جريان تنباکو مخالفتش را نشان داده، در جريان قرارداد رويتر و قرارداد دارسي نيز ابراز کرده. در تمام اين مراحل وقتي نگاه کنيم، اين تاريخ صدساله اخير را ورق بزنيم، مي‏بينيم که تشيّع آييني قاطع و شورشي در برابر دشمنان ايران است. به نظر من، تشيّع و ملّيت ايراني، در هم عجين شده‏اند. من هم معتقدم اسلام از ملّي‏گرايي سيلي خورده؛ امّا آنچه حاکميت ملّي ما را در اين صد ساله نگهداشته تشيّع بوده است؛ حتّي حفاظت از سنّتهاي ملّي ما به توسط مذهب تشيّع انجام گرفته است.

 

خوب، اين روحانيت در دوران رضاخان، با راهنماييهاي سفارت انگليس، تا روزي که رضاخان روي کار بوده و نفوذ داشته، مورد شتم و آزار قدرت حاکم بر جامعه ما قرار گرفته است. عملاً هم مي‏دانيد، پايگاههاي روحانيّت جلسات ديني و مراسم عزاداري بوده است. همه اينها را رضاخان تعطيل کرده و هر روحاني‏اي که حرفي زده تبعيدش کرده يا، مانند مدّرس، شهيدش کرده است. حالا چتر ديکتاتوري، نه به وسيله دولتمردان، بلکه در نتيجه اشغال کشور و فقدان قدرت مرکزي حکومت، برداشته شده است. حکومت قدرتش را از دست داده مملکت، حسينقلي‏خاني شده. سربازان خارجي کشور را اشغال کرده‏اند. هر کدامشان داعيه‏اي دارند و هرکدامشان منطقه نفوذي دارند. دولت مرکزي قدرتي ندارد. نتيجه‏اش اين شده که زبانها آزاد شده. اين اصل قضيه بوده. حالا آزاد شد؛ چه کساني با اشغال مخالف‏اند؟ ملّي‏گراها، دانشگاهيان، بگوييم توده‏هاي مردم؟ بله، توده‏هاي مردم. رهبري اين توده‏ها با کي بايد باشد؟ با چندتا دکتر و مهندسي که يا از خارج آمده‏اند يا فارغ‏التّحصيلان دو دوره دانشگاه هستند. دانشگاه سال 1314 تأسيس شده و هنوز نو است. هنوز فارغ‏التّحصيلانش به صحنه نيامده‏اند. امّا، فارغ‏التّحصيلان حوزه‏ها در صحنه هستند. اينها شروع کردند، نه به گونه يک حزب منسجم متّصل، بلکه به گونه آرماني منسجم و متّصل، فارغ از تشکيلات حزبي به شيوه کمونيسم يا سرمايه‏داري، با اشغال کشور مخالفت کردند. اغلب کساني که دوباره جلسات مذهبي را در خانه‏ها راه انداختند از قرآن آياتي را مي‏خواندند که يهود و نصاري را براي خود دوست نگيريد. مردم را به صحنه آوردند تا لمس کنند اين اشغال با آرمانهاي شيعي اعتقاديشان مغاير است. زمينه‏هاي شورش مردمي را فراهم کنند، شورش در برابر اشغالگراني که ايران را پل پيروزي قرار داده بودند، روزولت، چرچيل و استالين را به ايران آوردند. آمدند کنفرانس تشکيل دادند. گفتم، نه به صورت يک حزب، بلکه به صورت يک آرمان، يک اعتقاد شيعي اين حرکت شروع شد.

 

به جاي اينکه ديگران بيايند، هماهنگ با اين حرکت، با اشغال مخالفت کنند، چه کردند؟ به نظر من، استعمار، امپرياليسم يا اربابان خارجي يا جاسوسها نيز دنبال ترفندهايي رفتند که به وسيله اين ترفندها بتوانند به اشغال و غارت مردم ادامه دهند. وقتي که سربازان انگليسي در ايران هستند که نفت نمي‏تواند ملّي بشود؛ وقتي سربازان روسي در ايران هستند، روسها مي‏خواهند امتياز نفت شمال را بگيرند. چون در دنيا، به قول بعضيها، حرف حق از لوله تفنگ و توپ و باروت بيرون مي‏آيد. عدم حضور اينها مي‏تواند وضعي به وجود بياورد که مردم بگويند نفتمان را خودمان اداره مي‏کنيم، شيلاتمان را خودمان اداره مي‏کنيم. با اين عدم حضور، کي‏ها مخالف‏اند؟

 

احمد کسروي در سال 1314 از طرف رضاخان و از طرف دولت آن روز، مأمور کنار گذاشتن واژه‏هاي تازي از ميان واژه‏هاي زبان فارسي شده و اولين دادستان عمومي تهران است. در زمان داور، چهل روز دادستاني کرده و بعدا شده رئيس دادگستري خوزستان ــ در سال 1933 ميلادي. در حالي که مي‏خواستند قرارداد 1933 را تمديد کنند، اين آدم چند تا مقاله راجع به اشغال و در مخالفت با اشغال ايران بعد از شهريور 1320 نوشته است؟ سؤالِ ديگر اين است: اينها که داعيه ملّيت ايراني دارند، اينها که ناسيوناليسم را بعضيهايشان به صورت افراطي پذيرفته‏اند، چند تا مقاله براي بيداري مردم و خطرات اشغال نوشتند؟ در آن فضا، حزب توده ــ که بايد بگوييم، بعد از مشروطيّت، يکي از منسجم‏ترين احزاب تشکيل‏يافته در مملکت بوده ــ چند تا مقاله نوشته است. شخصيتهايي مثل ملک‏الشعراي بهار چند تا مقاله نوشتند؟ بزرگاني مثل جلال آل‏احمد، آن روز چند تا مقاله نوشتند؟ من آن روز را مي‏گويم. خليل ملکي‏ها چندتا مقاله نوشتند؟ حاج سيّدجوادي‏ها، حسام‏الدين امامي‏ها، احسان طبري‏ها، حسينقلي مستعان‏ها چندتا مقاله نوشتند؟ آيا اينها جاي سؤال نيست؟ در تاريخ، نبايد سؤال کرد؟ يا بايد سؤال کرد و مستند مقالات را آورد. حزب ايران چند تا مقاله بر ضد اشغالگران نوشته؟ حزب اراده ملّي چندتا نوشته؟ حزب کبود، چندتا نوشته؟

 

به اين دليل است که مي‏گويم تحقيق جامعي نشده. من، نظرم اين است که اشغالگرهايي که وحدت در اشغال ايران داشتند، روسها، انگليسيها و آمريکائيها، براي کشورمان يا براي تداوم اين اشغال، برنامه‏ريزي کرده بودند. در آن مقطع، اولين برنامه‏ريزيشان اين بود که با شيعه مقابله کنند. به خاطر اينکه فقط تشيع از حاکميّت ملّي ما حمايت مي‏کرد. در طول تاريخ هم اين مقابله سابقه تاريخي داشته است. در زمان رضاخان، با قدرت نظامي رضاخان انجام گرفته و حالا با روشنفکري انجام مي‏گيرد. قلمها دست چه کساني است؟ کي‏ها بودند به جاي اينکه قلم بزنند و با حضور نيروهاي خارجي در کشور مخالفت کنند، بر ضد شيعه قلم مي‏زدند تا جهت مبارزه روحانيّت شيعه را از مخالفت با اشغال به طرف مسائل اعتقادي، که آقايان با نوشته‏هايشان ايجاد اشکال کرده بودند، سوق بدهند؟ نوشته‏هاي ماترياليسم ديالکتيک و تاريخي تقي اراني، پسيکولوژي عمومي تقي اراني، در زمان رضاخان که چاپ نشده، کتاب کاپيتال مارکس در زمان رضاخان که ترجمه نشده، مانيفست يا اعلاميه انگلس و مارکس که در زمان رضاخان ترجمه نشده است؛ همه اينها بعد از اشغال ترجمه شده. شعار «مذهب افيون توده‏هاست» بعد از شهريور 20 مطرح شده. گفته انگلس که مي‏گويد: «همانگونه که لشکر ويلهلم، يکي پس از ديگري، سنگرهاي مخالف را تصرّف مي‏کرد، علم مي‏آيد يکي پس از ديگري سنگرهاي مذهب را متصرّف مي‏شود»، بعد از شهريور 20 پخش شد. کي‏ها اينها را پخش مي‏کردند؟ من سؤالم اين است اشکالم اين است: اصلاً توهين به امام جعفر صادق (ع)، کتاب شيعه‏گري، کتاب صوفي‏گري، که تشيع با صوفيه هم متفاوت است، شيخي‏گري، انتساب شيخ احمد احسايي به شيعه و حمله به شيخ احمد احسايي و انتساب ميرزا عليمحمّد باب و ميرزا حسينعلي بهاء، به تشيّع ــ که در کتاب شيعه‏گري کسروي، بعد از شهريور 20، چاپ شده است ــ يک حمله ناجوانمردانه قلمي به دين و به مذهب تشيّع، از دو جهت آغاز شده، يکي از طرف حزب توده، يکي به توسط احمد کسروي و متأسّفانه حضور اين تفکرات، زمينه‏ساز نوعي التقاط هم بوده است. يعني بعضي بچه مسلمانهايي هم که با آرمانهاي شيعي سروکار داشته‏اند و از طرفي هم مي‏خواسته‏اند جامعه روشنفکري را به طرف خودشان جلب کنند، جهتهايي از التقاط را پذيرفته‏اند. مثل مرحوم نخشب، از حزب مردم ايران که در درون حزب ايران بوده است.

 

خوب، بياييم اين را تحقيق کنيم: چگونه است که وقتي روزنامه مردم و حزب توده به اساس دين حمله مي‏کنند، در کنار آن احمد کسروي کتاب ورجاوند بنياد را مي‏نويسد و تقديم آقاي جهانگير تفضّلي مي‏کند؟ متأسّفانه، در اين دوره است که مي‏بينيم شخصيتهايي مثل جلال آل‏احمد که با غربزدگي مخالف‏اند و مدافع شيخ فضل‏اللّه نوري هستند، عضو حزب توده بوده‏اند. به همين جهت، مي‏بينيم اوّلين کارتهاي عضويت حزب توده با امضاي جلال و دکتر نورالدّين الموتي وزير دادگستري حکومت اميني چاپ شده است. خوب، اين بايد واقعا تحقيق بشود که بودجه اينها از کجا تأمين مي‏شد؟ کار سياسي، کار فرهنگي سوبسيد مي‏خواهد، يارانه مي‏خواهد.

 




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org