مصاحبه داود اميني با محمّدمهدي عبدخدايي
جالب اينجاست که در دوم شهريور ماه سال 1332 نواب صفوي اعلاميهاي ميدهد. درست پنج روز بعد از کودتا. زاهدي مسلط است، دکتر مصدق فرار کرده، فرماندار نظامي تهران حکومت نظامي اعلام کرده و نواب صفوي تصميم ميگيرد، اعلاميه بدهد و در اين اعلاميه، مواضع خودش را اعلام ميکند. اين اعلاميه، به وسيله سي نفر از فدائيان اسلام، به روزنامه کيهان و روزنامه اطلاعات برده ميشود که هر دوي اين روزنامهها، اجبارا، در آخرين لحظات اعلاميه را چاپ ميکنند، اين اعلاميه که در آن کلمه «اعليحضرت» نيامده، به اين مضمون بوده که: شاه و نخستوزير اگر عملاً در برابر قانون اسلام تسليم نشوند رسميت ندارند و قانوني نيستند.
در واقع، پنج روز پس از کودتا، نواب صفوي رسما برضد دربار اعلام موضع ميکند که براي دوّمين بار، کيهان و اطلاعات به دستور فرمانداري نظامي توقيف ميشوند و اين در حالي است که عباس مسعودي از درباريها بوده و عبدالرحمن فرامرزي مقالات تندي برضد دکتر مصدق نوشته و جزو مخالفان دکتر مصدق بوده.
به هر جهت، اين دو روزنامه، که هم روزنامههاي نيمهرسمي کشور بودند و هم روزنامههايي بودند که از دربار حمايت ميکردند، با وضعي که فدائيان اسلام به وجود ميآورند کارگران چاپخانه مجبور ميشوند اعلاميه را چاپ کنند. کار به اين صورت بوده که فدائيان، دو نفر را ميگذارند در اتاق عباس مسعودي و دو نفر را ميگذارند بالاي نگاتيوشان تا اين اعلاميه چاپ ميشود. فردايش دو ساعت اين روزنامهها را توقيف ميکنند که با ملاقات عبدالرحمن فرامرزي و عباس مسعودي در همان روز با شاه، اين دو روزنامه از توقيف درميآيد؛ از نظر دستگاه صلاح نبوده که کيهان و اطلاعات توقيف بشود.
اين موضعگيري جمعيت فدائيان اسلام در برابر کودتا، مخالفين کودتا و موافقين کودتا بوده است. نواب صفوي معتقد بوده، خواه ناخواه، يکي از قدرتهاي بزرگ در ايران پيروز خواهد شد، يا شوروي يا غرب. مهمترين مسئلهاي که مطرح بود پيروزي روسها بود نه پيروزي آمريکائيها. در حالي که آمريکاييها دقيقا از وضع دفتر سياسي حزب کمونيست اتحاد شوروي سوسياليستي باخبر بودند، ميدانستند آنها قدرت مانور ندارند و ميدانستند دکتر مصدق پايگاه مذهبي و مليش را از دست داده است و، در حقيقت، با يک تلنگر مثل شيشه نازکي است که خرد ميشود، در حالي که حزب توده سازمان افسران آزاديخواه را در ارتش داشت، رئيس ستاد ارتش با آنها بود، فرماندار نظامي و اداره آگاهي با آنها بود. اما ديديم که آمريکاييها توانستند با چند تانک، کودتاي 28 مرداد را به وجود بياورند.
به نظر من، اگر قطعا همان روز حزب توده ميتوانست خودش را جمع کند، ميتوانست مستقل عمل کند، اگر به حوزههاي حزبي ارتش، چه در تهران چه در شهرستانها، دستور مقاومت ميداد و افراد حزب توده، کارگران سيلو، کارگران شرکت نفت، کارگران چيتسازي و کارگران راهآهن به خيابانها ميريختند، زاهدي شکست ميخورد.
نهتنها حزب توده نميتواند در برابر کودتاچيان مانور بدهد، نيروي سوم هم نميتواند آن مانوري که ميخواهد بدهد. جبهه ملّي هم نميتواند، حزب ايران هم نميتواند. همه احزاب و گروههايي که از دکتر مصدق حمايت ميکردند مثل اينکه در عرض چند ساعت فاقد قدرت ميشوند. به همين جهت، کودتاي 28 مرداد پيروز ميشود.
من، بارها، به دوستان نهضت آزاديمان گفتهام بياييد ميزگرد بگذاريم، اصولاً اين رويداد 28 مرداد را تحليل کنيم؛ چون نميشود با پنجتا تانک آمد يک مرتبه يک کابينه ملّي را ساقط کرد. ببينيم که پيشزمينههايش چه چيزهايي بوده. چه وضعي پيش آمده بوده که دکتر مصدق، با اينکه در صبح 25 مرداد بر اوضاع مسلط است، در عرض 48 ساعت همه چيز تغيير ميکند. دکتر مصدق پيروز تبديل به يک دکتر مصدق فراري و مخفي در خانه وزير پست و تلگراف خود ميشود. من، عقيده دارم که علتش عدم اطلاع دکتر مصدق از نيروهاي داخلي و توطئهچينيهاي خارجي بوده است.