مصاحبه داود اميني با محمّدمهدي عبدخدايي
سؤال خوبى است، جناب آقاى امينى. اولاً، اگر ابتداى کتاب فدائيان اسلام را نگاه کنيد، مىبينيد نوشته: «اين اعلاميه فدائيان اسلام است.» در آن موقع مرسوم بود، واژه مانيفست را چپيها زياد به کار مىبردند. برنامه کامل نبود، اعلاميهاى بود که رئوس مسائل را مطرح مىکرد. نواب صفوى معتقد بود به اينکه اگر حکومت اسلامى تشکيل بشود، اين مانيفست حکومت اسلامى است که بعد در جريان برخورد انديشهها کامل خواهد شد. نواب صفوى به آيين اسلام تشيّع معتقد بود؛ مىگفت انديشه تشيّع غنىترين انديشه موجود در جهان است. اگرچه خودش فقيه بزرگى نبود؛ امّا مجموعه باقيمانده 1400 ساله انديشه فقها و انديشمندان اسلامى را، در مجموع با جان و دل، پذيرفته بود. نوشتن اين کتاب حدود سه ماه طول کشيده است. در طول اين مدّت، نواب صفوى فرارى بوده، تحت پيگرد دولت بوده است. از مشروطيت به بعدهم احزاب و دستجات تا آن روز به صورت هيئتهاى مذهبى بودند و داعيهداران مبارزه با حکومت، مثل آيتالله کاشانى و قبل از ايشان مرحوم شهيد مدرس يا مرحوم ميرزاکوچکخان جنگلى، هيچکدام براى حکومت اسلامى برنامهاى تدوين نکرده بودند.
قبلاً رضاخان مبارزه خشونتآميز با مذهب را آغاز کرده بود. بعد از شهريور 20 هم اغلب گروههاى سياسى براى حکومت برنامه داشتند که مهمترين آنها حزب توده بود. حزب توده کتابها و نشرياتى از قبيل کتابهاى تقى ارانى را منتشر کرد؛ احسان طبرى، جهانشير و فروتن مقالات زيادى نوشتند، که بر مبناى سوسياليسم بود. جبهه ملّى شيوه تفکرش اداره کشور به صورت غربى بود. دکتر مصدق هم شيوه غربى را مىپسنديد. روحانيت آن روز هم درصدد تشکيل حکومت اسلامى نبود؛ به فکر اين بود که کار قيصر را به قيصر واگذارد؛ مخصوصا مرحوم آيتالله بروجردى ــ اعلىالله مقامه ــ معتقد به بازسازى فرهنگى حوزهها بود که در جاى خود خوب و صحيح است.
به همين جهت، دستجات و گروههاى غيرمذهبى براى حکومت برنامه داشتند؛ اما مذهبيون نداشتند. مرحوم آيتالله کاشانى يک روحانى پارلمانتاريست بود و طرفداران ايشان هم پارلمانتاريست بودند. دکتر مصدق طرفدار حکومت مشروطه منهاى مذهب بود و اعضاى جبهه ملّى هم مذهب را تا زمانى مىخواستند که با شعارهاى آنها هماهنگ باشد. اينجا، تنها گروهى که در صحنه سياسى کارهايى انجام داده بود و در واقع، چهره جهانى داشت و تقريبا در کشورهاى اسلامى به طور نه ارتباط منظم با رهبران مبارز کشورهاى اسلامى، بلکه بهطور نامنظم، به خاطر تفکر و ذهنيت اسلامى خود، جايگاه خاصى داشت جمعيت اخوانالمسلمين بود.
در مصر، در عراق، در سوريه و در تمام کشورهاى اسلامى، اخوانالمسلمين بودهاند و آنها هم داعيه حکومت اسلامى داشتند. به همين جهت، ذهن شهيد نواب صفوى، با توجه به مطالعاتى که در آثار مرحوم کواکبى و آثار مرحوم نائينى داشت، به اين نتيجه رسيده بود که بايد براى حکومت اسلامى برنامهريزى کرد. بدون برنامه نمىشود حکومت را گرفت. حداقل بايد مانيفست حکومت اسلامى را ارائه داد تا از آن طريق مردم آگاه بشوند همانطور که مارکس و انگلس با هم مانيفست کمونيست را در اوايل قرن بيستم ارائه دادند. به هر صورت، اين شيوه تفکر نواب صفوى بود. با اينکه جوان بود، به اين نتيجه رسيده بود که بايد براى حکومت اسلامى برنامه داشت. بعد از بهمن 27 که مخفى شد در مخفيگاه، تقريبا آرامش ذهنى پيدا کرده بود. خود اين قابل توجه است: پيدا کردن آرامش ذهنى در مخفيگاه. اين آرامش ذهنى موجب شد که اين مانيفست يا «اعلاميه فدائيان اسلام» يا به قول خودش «نماينده کوچک حقايق نورانى جهان بزرگ» را چاپ کند و از مردم بخواهد آن را مطالعه کنند.
چاپ اين کتاب به طور مخفى انجام گرفت. برادران فدائيان اسلام مأمور توزيع آن شدند. به تمام سفارتخانهها دادند. به تمام مراکز خبرى دادند و در آخر کتاب هم اعلام کردند: مصوبات حکومت ايران تا زمانى که حکومت اسلامى ايجاد نشده، غيرقانونى است. آخر کتاب را اگر مطالعه کنيد، دقيقا آمده است: اعلام ما به رؤساى جمهور دنيا ــ مخصوصا خطاب به رؤساى جمهور دنيا. بعد هم از آنها خواسته شده بود که نظرشان را اعلام کنند. به هرجهت، به همه آنها اعلام کردند که حکومت ايران حکومت اسلامى نيست و مصوباتش غيرقانونى است. اين فضايى بود که کتاب يا مانيفست فدائيان اسلام منتشر شد.