ويدا معزينيا
امانالله اردلان ملقب به حاج عزالممالک فرزند ابوالحسن فخرالملک در سال 1263 شمسي در تهران ديده به جهان گشود. مادرش عباسه خانم ملقب به حاجيه واليه، دختر عبدالصمد ميرزا عزالدوله فرزند محمد شاه قاجار بود. وي تحصيلات معمول زمان را همراه با زبان فرانسه نزد معلمان خصوصي فرا گرفت و هنر نقاشي را نيز از کمالالملک آموخت. در زمان صدارت عينالدوله، پدرش وزير تجارت شد و او را نيز در کارهاي حکومتي گمارد. در دوران مشروطه، وي از موسسان انجمن سعادت بود. سال 1288 شمسي نايبالحکومه دزفول شد و در همان سال پس از برگزاري انتخابات مجلس دوم ، به عنوان نماينده مردم دزفول به دوره دوم مجلس شوراي ملي راه يافت و يکي از اعضاء موسس حزب ليبرال مجلس گرديد. 1
پس از انحلال مجلس دوم، او با وساطت حسين پيرنيا (مؤتمنالملک) مشغول به خدمت در اداره خزانهداري کل تهران شد و پس از يکسال فعاليت به عنوان مميز مالياتي اداره ولايتي کرمانشاه، در دوره سوم مجلس شوراي ملي از سوي حزب دمکرات به مجلس راه يافت و در دوران جنگ جهاني اول که ايران مورد حمله قشون روسيه قرار گرفت اردلان به همراه عدهاي از نمايندگان مجلس و آزاديخواهان از تهران به طرف قم و کرمانشاه مهاجرت کردند. او در کميته دفاع ملي مرکزي که مهاجران تشکيل داده بودند نقش اساسي ايفا نمود و در کميسيون نظام آن کميته نيز عضويت داشت و رياست صندوق قشون برعهده وي بود. 2
در کرمانشاه حکومت موقتي با رياست رضاقلي خان نظامالسلطنه تشکيل شد که عزالممالک در آن حکومت وزير فوائد و تجارت بود. اعضاي حکومت موقت سپس به استانبول رفتند و دو سال در آن شهر اقامت گزيدند، اردلان در کلاسهاي درس ماليه در مدرسه علوم سياسي شرکت نمود و ترجمه کتاب بودجه حاصل آن دوره ميباشد. پس از پايان جنگ جهاني اول مهاجرين به وطن بازگشتند و در سال 1298 شمسي اردلان پيشکار ماليه کرمان و بلوچستان شد و سپس همکاري خود را با حزب سوسياليست آغاز کرد و خزانهداري آن حزب را عهدهدارگرديد. 3
وي به سال 1301 در کابينه مشيرالدوله، به مديرکلي وزارت دارايي و سپس به پيشکاري ماليه فارس منصوب گرديد و سال بعد در دوره پنجم مجلس شوراي ملي از دزفول به عنوان نماينده به مجلس رفت و در همين سال از سوي آرتور ميلسپو رئيس کل ماليه، ماموريت بازرسي ماليه گيلان و مازندران و استرآباد را برعهده گرفت و همچنين در کابينه رضاخان به وزارت فوائد عامه و تجارت منصوب گرديد. سال 1303 پس از ترميم کابينه توسط رضاخان، کابينه را ترک نمود و به جمع نمايندگان مجلس پيوست ولي پس از مدتي از نمايندگي نيز استعفا داد و به وزارت ماليه بازگشت و بلافاصله به پيشکاري کرمان و سپس فارس گمارده شد.
سال 1308 به وزارت داخله منتقل شد و سپس حاکم استرآباد گرديد و در سال 1311 به حکومت لرستان و بروجرد منصوب شد و پس از گذشت سه سال حاکم بنادر جنوب گرديد. اردلان در سال 1315 به جاي ميرزا ابوالحسن خان پيرنيا (معاضدالسلطنه) استاندار کرمان شد و در تهيه برنامه اصلاحي و نظارت بر اجراي آن در شهرها با کميسيون وزارت کشور همکاري نمود و در زماني که علياصغر حکمت وزير کشور بود، او مديرکل شهرداريهاي ايران شد. سال 1319 با سمت استانداري آذربايجان شرقي عازم تبريز گشت. او پس از حمله قواي روسيه به آذربايجان در سال 1320، تبريز را ترک مينمايد و بلافاصله استاندار اروميه شد و سپس به مديرکلي وزارت کشور منصوب گشت.
پس از شهريور 1320 و تبعيد رضاشاه از ايران و آزادي سياسي موقتي که به دنبال سقوط او به وجود آمده بود ، حزب توده ايران توسط سليمان ميرزا اسکندري و تعدادي از اعضاي گروه 53 نفر و با شرکت امانالله اردلان در منزل اسکندري موجوديت يافت البته اردلان به غير از اين جلسه هيچگاه در جلسات حزب توده حاضر نشد. 4 مناصب وي از آذرماه سال 1320 تا پايان 1322 عبارت بودند از : حکمران اصفهان، مديرکل وزارت دارايي، رئيس کل خواروبار کشور، معاونت وزارت دارايي، وزير بهداري در کابينه دوم علي سهيلي و وزير دارايي در کابينه سوم علي سهيلي. 5
اردلان در فروردين سال 1323 در دولت محمد ساعد وزير پيشه و هنر و بازرگاني شد و در مرداد همان سال به همراه جمعي از رجال سياسي از جمله مرتضيقلي بيات، مصطفي کاظمي و محمدصادق طباطبايي حزب مردم را تشکيل داد 6 که خود او نيز به عنوان يکي از اعضاي هيات نمايندگي مرکزي آن حزب انتخاب شد. مسئوليتهاي وي از آذرماه سال 1323 تا 1330 مشتمل بودند بر : وزير دارايي در کابينه مرتضيقلي بيات، وزير دادگستري در کابينه دوم ابراهيم حکيمي، وزير راه در کابينه ترميمي ابراهيم حکيمي، وزير دارايي در کابينه هژير، استاندار فارس، نماينده مردم سنندج در مجلس مؤسسان، وزير کشور در کابينه رجبعلي منصور، وزير کشور در کابينه رزمآرا و نايب رئيس کانون شکار ايران .
اردلان در دورههاي هيجدهم و نوزدهم مجلس شوراي ملي از حوزه انتخابيه سنندج به مجلس راه يافت و در دوره نوزدهم به عنوان يکي از اعضاي حزب مليون، رياست فراکسيون آن حزب را در مجلس شوراي ملي برعهده داشت. 7 او در سال 1336 رئيس هيات پارلماني ايران در سفر به ايتاليا بود. سال بعد سفيرکبير ايران در عراق شد و در سال 1339 به استانداري آذربايجان شرقي منصوب گرديد. سال 1355 سناتور انتصابي دوره هفتم مجلس سنا از رضائيه شد و در همان دوره نايب رئيس آن مجلس نيز بود . سرانجام پرونده سياسي وي در 22 بهمن 1357 با سقوط رژيم پهلوي بسته شد .
اردلان در طول زندگي دوبار ازدواج کرد. بار اول با نزهتالدوله دختر مجدالدوله و بار دوم با روشنک دختر قهرمان ميرزا عينالسلطنه. از تاليفات او ميتوان به کتابهاي اولين قيام مقدس ملي در جنگ بينالمللي اول و خاطرات عزالممالک اردلان اشاره نمود. نامبردهدر دوره حيات خود چهار بار هم به منصب اميرالحاجي رسيد. 8 او در سال 1366 در تهران دارفاني را وداع گفت و در مقبره خانوادگي اعتضادالسلطنه در حرم شاه عبدالعظيم به خاک سپرده شد.
|
|
[124- 1857ط]
محمدرضا پهلوي به همراه علي سهيلي نخستوزير و برخي از اعضاي كابينه وي، در دانشكده افسري (1321-1323هـ .ش) 1. امانالله اردلان 2. علي سهيلي 3. محمد دفتري 4. جواد ظهيرالاسلام 5. محمدرضا پهلوي 6. احمد اميراحمدي (وزير جنگ) 7. مرتضي يزدانپناه
|
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. امانالله اردلان، خاطرات حاج عزالممالک اردلان: زندگي در دوران شش پادشاه (تهران: نشر نامک، 1372)، ص 1- 59.
2. حسين سميعي، اولين قيام مقدس ملي در جنگ بينالمللي يا خاطرههاي آقاي حسين سميعي (اديبالسلطنه) و آقاي امانالله اردلان (حاج عزالممالک) (تهران: کتابفروشي ابنسينا ، 1332)، ج1، ص 42- 128 .
3. کمالالدين طباطبايي، حزب سوسياليست و انتقال حکومت از قاجار به پهلوي (تهران: زيبا، 1387)، ص 46- 56 .
4. احسان طبري، کژراهه : خاطراتي از تاريخ حزب توده (تهران: اميرکبير، 1366)، ص 44 .
5. دولتهاي ايران: از ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله تا ميرحسين موسوي، اعضاي کابينهها، .... (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1378)، ص 186 .
6. مظفر شاهدي، سه حزب: مردم، مليون، ايران نوين (1353- 1336) (تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي(، 1387، ص 47.
7. شهرام يوسفيپور، حزب مليون به روايت اسناد (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1384)، ص 51 .
8. علي موجاني، فرهنگ رجال و کارگزاران ديپلماسي ايران (تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1391)، ص 47- 48.