مصاحبه داود اميني با محمّدمهدي عبدخدايي
اينکه کتابهاي احمد کسروي مثل ورجاوند بنياد، صوفيگري، بهاييگري، تاريخ صدساله آذربايجان، شيخيگري، شيعهگري، تاريخ مشروطيت، تاريخ 28 ساله خوزستان و تاريخ آمريکا ــ که خوشبختانه من همة آنها را خواندهام ــ بهطور گسترده در کشور چاپ و پخش ميشود، سرمايهگذاري ميخواهد، مخصوصا در آن دورة تورّم. بعد از شهريور 20، اين مملکت دچار تورّم شده، صفهاي طويل نان به وجود آمده، سيلوها خالي شده و کاغذ کمياب است. اين بودجه از کجا تهيه شده است که شما به هر دهکورهاي برويد، ميبينيد که کتاب رمضان کفّاش از روضه برميگردد احمد کسروي، توي خانهشان است. مردم قدرت خريد کتاب ندارند. ريشههاي اقتصادي اين مسئله هنوز بررسي نشده است. احمد کسروي چطور آمده باهماد آزادگان را تشکيل داده ــ باهماد به معني حزب است و او در آن سازمان گروهي به نام «گروه رزمنده» براي خودش درست کرده است. اينها هزينه دارد. اين هزينهها از کجا تأمين ميشد؟ کدام سفارتخانه بود که هزينة اينها را تأمين ميکرد؟ کدام سفارتخانه بود که هزينه حزب توده را تأمين ميکرد؟ يارانههاي حزب ايران از کجا آمده؟ يارانههاي حزب ارادة ملّي از کجا آمده؟
متأسفانه، محققين ما نيامدهاند تحقيق کنند، بيوگرافي اين شخصيتهاي موافق و مخالف را بنويسند، وابستگيهايشان را بنويسند، عملکردشان را بنويسند. در ايران اين کار مرسوم نشده است. نويسندة تاريخ به طور سطحي از يک حادثهاي عبور ميکند. خوب، مسائلي از قبيل حضور نيروهاي خارجي در مرکز، در شهرستانهاي بزرگ، در مراکز استانها، پيدايش احزاب در پايتخت، پيدايش فضاي باز سياسي، به قول معروف، در ساية اشغال، در مرکز، وابستگي سياستمداران، رجال و دولتمردان، هرکدامشان به سفارتخانهاي، پيدايش روزنامهها و نوعي قلم فحاش در مرکز ــ که کرامت انساني و حرمت قلم را زير سؤال ميبردند، وجود دارد. شما يک نگاهي به نشريات بعد از شهريور 20 بکنيد؛ ميبينيد که وقتي روزنامهها را ميخوانيد روزنامه نيست، فحش نامه است. تنوير افکار نميکند، مثل يکهبزنهاي سر محل، نيش قلمش مثل قمة آن چاقوکشي است که قمارخانه باز کرده، با فحاشي ميخواهد کاري بکند. روزنامههاي آن روز هست؛ ميتوانيد ملاحظه کنيد.
خوب، در همين زمان است که ميبينيم به امام صادق(ع) توهين ميشود، به اعتقاد تودههاي مردم توهين ميشود. روحانيتي که بعد از شهريور 1320، بعد از حضور نيروهاي خارجي در ايران، لبة تيز حملهاش را متوجه کرده به اينکه اين مسيحي است، آن کمونيست است، مجبور ميشود جهت مبارزهاش را متوجه نوشتجاتي کند که به آرمانخواهي شيعه حمله ميکند. مبارزه با اشغال از زمان مرحوم ميرزاي شيرازي، که با جريان تنباکو مخالفت کرد، به مراتب دشوارتر شده است؛ چون در زمان مرحوم ميرزاي شيرازي، به آرمان تشيّع کسي حمله نکرده است که علماي شيعه مجبور بشوند پاسخ بدهند. لذا ميبينيم در اين دوره است که نويسندگاني مثل مرحوم سيد نورالدّين شيرازي، مرحوم پدر من حاج شيخ غلامحسين تبريزي، مرحوم حاج سراج انصاري، دکتر عبدالحسين کافي، عطاءالله شهابپور و نويسندگاني که معتقدات مذهبي داشتند مجله نور دانش را درميآورند، کتاب شيعه چه ميگويد را در ميآورند، نشريه منشور برادري را درميآورند، کسر کسروي يا شکست کسروي را درميآورند، براي اينکه جواب بدهند.
عجيب اين بود که آثار اينها به طور محدود چاپ ميشد، اما کتابها و نشريات آنها بهطور گسترده انتشار مييافت؛ و در آنها به مقدسات شيعه توهين ميشد. توهينکنندگان، خودآگاه يا ناخودآگاه، قدم در راهي گذاشته بودند که سفارتخانههايي که اين کشور را اشغال کرده بودند، ميخواستند. به عقيده من، پول اينها هم از همانجاها تأمين ميشد. امروز، مشخص شده است که پول حزب توده را روسها ميدادند. آن روز که حزب توده يک چهرة روشنفکري داشته، سوسياليسم يک چهرة روشنفکري داشته. کسروي که خودش را روشنفکر ميدانسته، در کتابش ورجاوند بنياد گفته است: همان سروش آسماني که بر دل آن پاک مرد عرب ايجاد روشنايي ميکرد، در دل ما هم روشنايي ايجاد کرده است. او ديني به نام پاکديني مطرح کرد. هنوز، نويسندگان ما نخواستهاند تحقيق کنند که چرا احمد کسروي شيوههاي سنتي عزاداري را، که در سوگ مردان بزرگ، هر ملتي به نوعي انجام ميدهد، به حساب اعتقادات اصولي شيعه گذاشته و به آنها حمله کرده است. سينهزني، زنجيرزني و گريه کردن، اينها سنتهايي است که در سوگ مردان بزرگ، در هر ملّتي مرسوم است. براي خانوادههايشان هم همينجور. اينکه احمد کسروي بنويسد: «ما را نسزد پس از هزاروچهارصد سال، به سوگ مردي بنشينيم که براي حکومت جنگيده است»، چه معني دارد؟
بعد از شهادت حضرت سيدالشهدا(ع)، حزب شيعه حضورش را در حوزههاي جلسات هفتگي اعلام کرده و اين حضور موجب تداوم تاريخيش و مبارزهاش با ظلم بوده است. رضاخان با سرنيزه و زور و با اشارة انگليسيها و احمد کسروي هم با قلمش بعد از شهريور 1320 جلوي اين عزاداريها را گرفتهاند. چرا که ميبينيم احمد کسروي وکيل تسخيري سرپاس مختاري و پزشک احمدي است، وکيل تسخيري 53 نفر اعضاي حزب کمونيست ايران در زمان رضاخان است که يقين داريم در زمان رضاخان تا نظر اعليحضرت تعلّق نميگرفت بر اينکه يکي وکيل تسخيري مخالفينش شود، وکيل تسخيريش نميشد. بعد، چطوري است همين احمد کسروي آن روز وکيل تسخيري تقي اراني است ــ که در زندان قصر، به قول حزب توده شايد در بهمن سال 1318، با دست همين پزشک احمدي کشته شده است، بعد از شهريور 20 هم وکيل همين پزشک احمدي است؟ همين احمد کسروي کتاب شيعهگري را نوشته است، ورجاوند بنياد را نوشته است. بعد هم گندهاش کردهاند؛ به عنوان يک باسواد متفکر، زبانشناس، حقوقدان. يک غولي از سواد و معلومات او ساختهاند و بعد اين غول معلومات و سواد به شيعه حمله کرده است.
هجمة فرهنگي است. تا ديروز هجمة نظامي بوده به سنتهايي که حافظ استقلال بوده. در جريان تنباکو، همين جلسات مذهبي بودند که قرارداد تنباکو را لغو کردند؛ در جريان مشروطيت، همين جلسات مذهبي بوده که در آنها شيخ سليمها صحبت کردند، جمالالدين واعظها، ملکالمتکلمينها سخن گفتند. رضاخان، براي اينکه اين پرونده را با دستور انگليسيها ببندد و تمام قيامهاي مردمي را سرکوب کند، اوّلين کاري که کرده، به نام اينکه من مخالف خرافات هستم، اين سوگواريهاي مذهبي را ممنوع کرده است.
بعد از رضاخان هم کسروي، با قلمش، شروع به اين کار کرده است. او، در زمان رضاخان، دادستان تهران است، رئيس دادگستري خوزستان است، مجلة پيمان را ــ زماني که هيچ مجلهاي حق انتشار نداشته ــ منتشر ميکند؛ قلمش آزاد است. بعد از رضاخان هم وکيل سرپاس مختاري و وکيل پزشک احمدي است و بعدش هم اعلام ميکند که روحانيون بيايند نشستي در دربار برپا کنيم تا، در اين نشست، سخنانمان را بگوييم. مرحوم سيد نورالدّين شيرازي از شيراز تلگراف ميکند که من اوّلين کسي هستم که در اين نشست شرکت ميکنم و با شما مباحثه ميکنم. فضا، گونة ديگري بوده. بعد از شهريور 1320، متأسّفانه، سر بر آستان ساييدن در سفارتخانههاي خارجي، از افتخارات رجال سياسي بوده است. مفهوم خيانت به يک کشور تبيين نشده بود.