ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» تاريخ شفاهي » ترور شاه، بهانة بازداشت و تبعيد آيت‏اللّه کاشاني

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

137

پیشینه فرش 

 

 

جریان شناسی سقوط پهلوی
سیر تاریخی ممنوعیت حجاب
پاکسازی و مرمت اسناد تصویری
نجم السلطنه

اخبارNEWS

تازه‌هاي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران در نمايشگاه کتاب تهران |+| سير تاريخي تحريم در کتاب «انديشه تحريم و خودباوري» منتشر مي‌شود ‎ |+|

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

ترور شاه، بهانة بازداشت و تبعيد آيت‏اللّه کاشاني  

 

مصاحبه داود اميني با محمّدمهدي عبدخدايي

 

ناصر فخرآرايي يک آدمي است که خودش را به آيت‏اللّه کاشاني نزديک کرده. آن موقع، چند تا روزنامه بود که در تهران منتشر مي‏شد، مثل آيين اسلام و پرچم اسلام. پرچم اسلام مال دکتر فقيهي‏شيرازي بود. اينها هم با منزل آيت‏اللّه کاشاني ارتباط داشتند. مرحوم آيت‏اللّه کاشاني نامه‏اي به دکتر فقيهي شيرازي مي‏نويسد و ناصر فخرآرايي را معرفي مي‏کند. اين شخص مي‏رود يک کارت خبرنگاري از دکتر فقيهي شيرازي مي‏گيرد. با کارت خبرنگاري نشريه پرچم اسلام به دانشگاه مي‏رود. حالا آيا جريان ناصر فخرآرايي، يک جريان ساختگي بوده؟ آيا، آن‏طور که در پرونده‏اش منعکس است و آقاي سرهنگ شاه قلي وکيل مدافعش گفته، زني انگليسي با اين ارتباط داشته که مردي که به شاه تيراندازي مي‏کند، از طريق مرزهاي پاکستان به هند مي‏رود؟ آيا اين ترور اصلاً گلوله‏هايش قلاّبي بوده و منظور اين بوده که حزب توده را منحل کنند؟ آيا خود ناصر فخرآرايي عضو حزب توده بوده و بعد به آيت‏اللّه کاشاني نزديک شده؟ اينها هنوز در هاله‏اي از ابهام است. من يکي از دوستان ناصر فخرآرايي، به نام حسين حداد، را در زندان برازجان ديدم که توده‏اي هم شده بود. هرقدر با او گفت و گو کردم، چيزي نفهميدم. اصولاً اين ترور چرا، چگونه، براي چه انجام گرفته است؟ مدرک قابل استنادي هم به دست نيامد. آنچه مسلّم است، بعد از تيراندازي به طرف شاه، بعد از پانزده بهمن 1327، ارتش کلّية دستجات مخالف شاه را تحت پيگرد قرار داد.

 

حزب توده در سالگرد دکتر تقي اراني ــ که در سال 1318ش در زندان قصر به قولي به دست پزشک احمدي کشته شده بود ــ در ابن بابويه سالگرد برايش گرفته بود. از نواب صفوي شنيدم که گفت: روزهاي قبل از 15 بهمن سال 1327، من در قم سخنراني مي‏کردم ــ اين عين داستان است که من براي شما مي‏گويم ــ در بالا سر قم هم صحبت مي‏کردم. منبرم شديدا ضد دولتي بود. يک روز به من گفتند: آيت‏اللّه کاشاني با تلفن با شما کار دارد. من رفتم با آيت‏اللّه کاشاني صحبت کردم. آيت‏اللّه کاشاني به من گفت: به آن بابا حمله نکن. من فکر کردم گزارشهاي غلطي به آيت‏اللّه کاشاني داده‏اند؛ منظورش اين است که نسبت به آيت‏اللّه بروجردي، که در سياست دخالت نمي‏کند، چيزي نگويم. بعدا که آيت‏اللّه کاشاني من را ديد، گفت: من گفتم به آن بابا حمله نکن، منظورم شاه بود. منظورم اين بود که به شاه در حوزه با تندي حمله نکن. نواب گفت: من هم چون متوجه نبودم، شديدا در بالا سر قم، به شاه حمله مي‏کردم، به سلطنت حمله مي‏کردم. حتّي منبر را از بالا سر قم بردند، من روي دوش مردم صحبت کردم و گفتم: هنوز نسيم فتح و ظفر بر پرچم پرافتخار اسلام مي‏وزد. گفت: من هم از جريان 15 بهمن بي‏اطلاع بودم. نمي‏دانم به چه مناسبتي در چهاردهم بهمن صحبتهايم تمام شده بود. آن روزي هم که شاه ترور شده بود، با ماشين حرکت کرده بودم بيايم تهران. وقتي تيراندازي به شاه شد و حکومت نظامي اعلام شد و زماني که در قم دستور دستگيري من را دادند، من توي جادة تهران ـ قم بودم. آن موقع هم جادة تهران ـ قم، آسفالت نبود، پنج ساعت راه بود. وقتي مأمورين توي آن خانه‏اي که من بودم مي‏ريزند مرا بگيرند، مي‏بينند که من نيستم. متوجه مي‏شوند که من رفته‏ام؛ ولي متوجه ساعت رفتنم نمي‏شوند. من هم فکر نمي‏کردم تحت تعقيبم، چون اصلاً در جريان نبودم. آمدم تهران، گفتند: به شاه تيراندازي کرده‏اند. حتّي صبح آن روز مراجعه کرده بودم به داروخانه براي خانواده‏ام دوا بخرم؛ يکمرتبه خبردار شدم که شب قبل سرتيپ دفتري ــ رئيس شهرباني ــ به منزل آيت‏اللّه کاشاني يورش برده، نصف شب توي گوشش زده، و او را دستگير و به خرم‏آباد تبعيدش کرده‏اند. اين ديگر براي ما قابل هضم نبود. خوب، آيت‏اللّه کاشاني بعدها به نواب گفت: من به تو گفتم به آن بابا حمله نکن، منظورم شاه بوده است. مرحوم نواب متوجه نشده که چه کسي را مي‏گويد.

 




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org