مصاحبه داود اميني با محمّدمهدي عبدخدايي
نواب گفت: به محض اينکه باخبر شدم آيتاللّه کاشاني دستگير شده و فرستاده شده به قلعه فلکالافلاک، فهميدم که سراغ من هم خواهند آمد. مخفي شدم. فورا فدائيان اسلام را سازماندهي کردم، آنهايي را که بودند، فرستادم قم تا در منزل آيتاللّه بروجردي متحصن بشوند. الآن بعضي از آن متحصنين زندهاند و حالا پير شدهاند. در تحصن با آنها بد رفتار ميشود. درهاي خانه را ميبندند. اينها متحصن شدهاند در منزل آيتاللّه بروجردي تا آيتاللّه بروجردي اقدامي بکند. يک روحاني را تبعيد کردهاند. حتّي بچهها سيب زميني پخته از پشت بام براي متحصنين ميفرستند. ميخواهند متحصنين را بيرون کنند، اينها بيرون نميروند؛ تا بالاخره مثل اينکه آيتاللّه بروجردي قول ميدهد اقدام کند و متحصنين را در مهمانخانه اِرم پذيرايي ميکنند. وقتي هم که از آنجا ميآيند يک عدهشان هم در راه دستگير ميشوند. منتها اين جريان باعث ميشود که آيتاللّه کاشاني از قلعة فلکالافلاک به لبنان فرستاده شود. قلعة فلکالافلاک امروز، در نتيجة وجود راههاي نزديک و آسفالت بودن راهها، جاي بدي نيست؛ ولي آن روز يکي از تبعيدگاههاي بد بود. حتّي بعد از 28 مرداد هم يکي از تبعيدگاههاي بد بود. يادم ميآيد محمود ژندي، مدير روزنامة به سوي آينده ــ که روزنامة تودهايها بود ــ آنجا بود. خليل ملکي هم بود. او از اعضاي تشکيلدهندة حزب توده بود و از حزب توده انشعاب کرده و آمده بود با دکتر بقايي همکاري ميکرد. بعدا هم از دکتر بقايي جدا شده و به دکتر مصدق پيوسته بود. بعدها هم با شاه ملاقات کرد.
خليل ملکي و محمود ژندي را هم بعد از 28 مرداد به فلکالافلاک تبعيد کرده بودند. مرحوم دکتر ناظرزادة کرماني هم در جبهة ملّي بود. شايد هم الآن اگر مانده بود، در نهضت آزادي بود. اين را هم تبعيد کرده بودند به فلکالافلاک. مرحوم ناظرزاده کرماني شعري گفته بود:
ژندي بنگر گردش چرخ فلکي را آورده به پيش تو خليل ملکي را
خوب، فلکالافلاک جزو تبعيدگاههاي سخت و بسيار ناراحتکننده بود، مخصوصا قلعهاش. اين تحصن موجب شد که آيتاللّه کاشاني از قلعة فلکالافلاک به لبنان فرستاده شود. خود اين فرجي بود؛ مبارزه ابعاد جديدي پيدا کرد.
دکتر مصدق رهبري سياسي و نواب صفوي، رهبري به قول ما نظامي يا سازماندهي اجرايي، را به دست گرفتند. آيتاللّه کاشاني هم، ناخودآگاه رهبري مذهبي ـ سياسي در خارج کشور را در دست گرفت. در خلال اين قضايا، اتفاقاتي هم ميافتاد. فدائيان اسلام شهرتي پيدا کرده بودند. در شهرستانها، علاقهمندان زيادي پيدا کرده بودند. براي اوّلين بار بود که جوانها به خاطر اينکه فدائيان اسلام مبارزة مسلحانه ميکنند، برخوردهاي تند ميکنند، به فدائيان اسلام اقبال کرده بودند. فدائيان اسلام مقبول جوانها واقع شده بودند. مبارزه با بيديني بعضي از جوانهاي معتقد به مذهب را جذب کرده بود و آنها به تعبيت از فدائيان اسلام ريش گذاشته بودند. اوضاع تغيير کرده بود.