ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» نشريه الکترونيکي زنان » شماره ۳۰، مکتوبات زنان

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

شماره ۳۰، مکتوبات زنان 

 

 

مکتوبات زنان
 
فاطمه معزي
  

در سوم ذي الحجه 1325 ارباب فريدون زرتشتي توسط سارقيني که به منزل وي حمله کرده بودند کشته شد. مسئله رسيدگي به قتل وي از موضوعاتي بود که مجلس و دولت بر سر آن درگيري داشتند و مجلس دولت را به اهمال محکوم مي‌کرد. روزنامه‌هاي مخالف محمدعلي شاه منجمله روزنامه مساوات بسيار به آن پرداختند. در اين ميان فاطمه صبيه مرحوم سيد مصطفي عيال حاجي سهراب مقتول از ساري شرحي از قتل همسر و فرزند نوجوانش به دست عوامل حاکم به روزنامه مساوات نوشت و دادخواهي کرد. از روزنامه مساوات خواست تا «خوب است حالت حزين کمينه  شوهر و پسر کشته را هم غيرتمندان طهران به حال پريشان عيال ارباب فريدون ضميمه ساخته و به داد دل خونين اين مظلومه برسند...» مساوات پاسخي براي خواسته اين زن نداشت و راهي نيز در پيش روي او نگشود تنها آرزو کرد که: «خيري از زندگي خود به واسطه نرسيدن به فريادهاي بيوه زنان ايران نبينند و به زودي در دوزخ با قوام‌الملک نشينند».

 

خلاصه مکتوب علويه از ساري

در يکي از نمرات مساوات عريضه جانسوز عيال ارباب فريدون و شرحي که در باب مجازات قاتلين نوشته بوديد خواندم به ملاحظه وطن‌خواهي و احساس نوع‌پرستي نسبت به يک نفر زرتشتي اين کمينه علويه را بر آن داشت که شرح حال زار خود را به عرض رسانيده در جريده درج نماييد شايد همان برادران غيور چنانچه در دادخواهي عيال ارباب فريدون همراهي نمودند براي رضاي خدا و خاطر فاطمه زهرا عليها سلام در دادخواهي اين علويه داغ فرزند و شوره ديده هم حس قوميت و مردانگي خود را به عرصه ظهور برسانيد.

 

اجمال حال جانسوز اين کمينه از اين قرار است عسکر خان عظام‌الملک محض عداوتهايي که با محتشم‌ نظام سالار مکرم داشت در اواخر ماه رمضان گذشته چند نفر از گماشتگان خود را به قريه طبق ده ملک سالار مکرم فرستاد که چند نفر را گرفته تحت‌الحفظ ببرند مقارن ظهر ناکام جوان کمينه مرتضي که به سن سي و دو ساله بود و در مدت عمر آزارش به جانداري نرسيده گرفتار و کت بسته به طرف قريه زاغ مرز مي‌بردند پدر پيرش به عزم استخلاص آن ناکام از خانه بيرون رفته ميان جنگل آنها را ملاقات نموده آنچه التماس و عجز مي‌کند ثمر نمي‌دهد بي تابانه دست به گريبان نوجوان خويش شده با گريه و زاري  مانع از بردن فرزند خود مي‌شود گماشتگان عظام‌الملک ظالم با گلوله تفنگ پدر پير را به زمين دوخت پسرش خود را بر نعش کشته پدر انداخته همين که خواستند او را جدا کنند محبت پدر و فرزندي به جنبش آمده و خود را به جنازه پدر چسبانيد.

 

پسر را هم خواستند بر پدر ملحق کنند سيد بيچاره حاضر بود و بر جواني و بي‌تقصيريش رحمت آورد و خود را بر روي آن جوان انداخت شايد به واسطه تضرع و زاري و به ملاحظه سيادت از خون وي درگذرند سيد بيچاره را هم گماشتگان عظام‌الملک هدف گلوله ساختند پس از چند روزي سيد بيچاره جان به جان افرين تسليم کرد سيد و آن جوان ناکام را هم همان روي نعش پدر با ضرب گلوله مقتول و شهيد مي‌سازند.

 

اي مساوات اي هم ناله با بيوه‌زنان اي دادرس بي شوهران خدا را رحمي شب و روز با آه و ناله دمساز و سرشک غم از ديدگان جاري و با حزن و اندوه هم راز بامداد داراي شوهر و پسر بودم شبانگاه ويلان و در به در نه کسي دارم جز خدا نه فريادرسي دارم جز قلم آزاد شما حکومت با قاتلين همراه و ظالمين را هواخواه و وزراء‌ و اولياي دولت گر خوب است حالت حزين کمينه شوهر و پسر کشته را هم غيرتمندان طهران به حال پريشان عيال ارباب فريدون ضميمه ساخته و به داد دل خونين اين مظلومه برسند و از راه دادخواهي و انصاف راضي نشوند خون اين دو تن پدر و پسر بي‌گناه پايمال شود ديگر بسته به همت و  غيرت برادران و طن‌خواه نوع‌پرست است.

کمينه فاطمه صبيه مرحوم سيد مصطفي  عيال حاجي سهراب مقتول.

 

مساوات در جواب  اظهار اميدواري مي‌کند که: «اولا اميدواريم که اولياي امور در دنيا  نزد مسلمين و در آخرت نزد در حضور جده اين علويه صديقه کبرا  روسياه‌تر شوند و خيري از زندگي خود به واسطه نرسيدن به فريادهاي بيوه‌زنان ايران نبينند و به زودي در دوزخ با قوام‌الملک نشينند.

 

ثانيا  با نفس سوخته  رو به شهر ساري نموده به آن سيده سوخته دل مي‌گوييم اي بيچاره

از قيامت خبري مي‌شنوي

دستي از دور بر آتش داري

 

گمان کرده‌ايد که تاکنون بر زخم دل عيال بيچاره ارباب فريدون مقتول مرهمي رسيده ـ هنوز فرسنگها از اين مرحله دوريم و از نعمت اجراي قانون مساوات و دادن مجازات مهجور هيهات هيهات قاتل ارباب فريدون معلوم و آشکار در کوچه و بازار به پشت گرمي ايران خراب‌کنندگان شادان و خندان روان نه بيمي از مجازات دارند و نه خوفي از مکافات.

 

طهران که مرکز ايجاد و اجراي قانون است وقتي چنين باشد حال ساير بلاد معلوم است که چه خواهد بود اما مساوات با يک دل قوي تمام مظلومين ايران را نويد مي‌دهد که عمر ظلم کوتاه و نفس ظالمين به شماره رسيده و اين‌گونه حوادث از اثر حرکت مذبوحانه استبداد است که در دم آخر به قول عوام خانه روشن مي‌کند و عاقبت به گورستان نيستي رهسپار خواهد گرديد... .

 

 

 

_________________________________________ 
مساوات. س 1، ش 18، 19 صفر 1326. ص 5 .

 




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org