ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» تاريخ شفاهي » اختلاف نواب صفوى با دکتر مصدق در سياست خارجى

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

137

پیشینه فرش 

 

 

جریان شناسی سقوط پهلوی
سیر تاریخی ممنوعیت حجاب
پاکسازی و مرمت اسناد تصویری
نجم السلطنه

اخبارNEWS

تازه‌هاي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران در نمايشگاه کتاب تهران |+| سير تاريخي تحريم در کتاب «انديشه تحريم و خودباوري» منتشر مي‌شود ‎ |+|

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

اختلاف نواب صفوى با دکتر مصدق در سياست خارجى  

مصاحبه داود اميني با محمّدمهدى عبدخدايى

 

ريشة اختلافات ما با مصدق اين است که در کنار اين مسائل، مسئلة اصل چهار ترومن وجود دارد. مسئله اينکه دکتر مصدق با اين ديدگاه نگاه مى‏کرد که، به وسيلة آمريکاييها، انگليسيها را بيرون کند. سياست موازنة منفى او بر اين مبنا استوار بود که به وسيلة يک دشمن، يک منفعت طلب ديگر، منفعت‏طلبى را که در حال غارت بود از ميان ببرد. من در اينجا، با نهايت تأسّف، امروز پس از چهل سال، مى‏گويم که دکتر مصدق، به دليل ناآگاهى‏اش از جغرافياى سياسى، جغرافياى اقتصادى و جغرافياى نظامى منطقه، شايستگى حل مسئله نفت و رهبرى نهضت ملى را نداشته است.

  

دکتر مصدق دقيقا از طرح مارشال و همين‏طور از بازتابهاى اين طرح در اروپا خبر نداشته، از جريان پيمان ناتو، بازتابهاى فروش اسلحه به پيمان ناتو بيخبر بوده؛ يعنى مى‏خواهم بگويم که تحقيقى در اين مورد نکرده است. دکتر مصدق، علاوه بر طرح مارشال، از اصل چهار ترومن هم خبر نداشته که دکتر ليوارن، مدير کل کشاورزى آمريکا، در کنار دکتر صديقى، وزير کشور، مى‏نشينند و قرارداد مى‏نويسند براى بازسازى و مدرنيزه کردن کشاورزى ايران. اينها را دکتر مصدق نمى‏دانسته است.
 
مصدق در سالهاى 1299-1285 شمسى زندگى مى‏کرده که نمى‏دانسته ديگر استعمار جغرافيائى عمرش به پايان رسيده است. کلنى‏ها خودشان را به نوعى نئوکلنياليسم تبديل کرده‏اند. بازارهاى دنيا را امپرياليسم يا استعمار مى‏خواهد تصرف کند. ديگر نمى‏خواهد قسمتى از سرزمينها را بگيرد. جنگ جهانى دوّم است، دنيا صنعتى شده است. کشورهاى جهان به هم نزديک شده‏اند. مخابرات، تکنولوژى، تلويزيون و راديو کشورها را به هم نزديک کرده است. دنياى سالهاى 1290-1285 شمسى ديگر تمام شده؛ دنياى ديگرى است. مسائل جديدى در دنيا مطرح است. امروز استعمار جغرافيايى مطرح نيست، استعمار اقتصادى مطرح است. وجود طرح مارشال ايجاب مى‏کند که دستهاى آمريکا و انگلستان، در يک کاسه باشد. اوضاع انگليس به علت خسارات عظيمى که در جنگ جهانى دوم ديده، تخريبى که هواپيماهاى آلمانى در انگلستان به وجود آورده‏اند ايجاب مى‏کند که 80% صنايع انگلستان به توسط سرمايه‏گذارى سرمايه‏گذاران آمريکايى بازسازى شود و اين سرمايه‏گذارى نياز به انرژى ارزان دارد و اين انرژى ارزان ايجاب مى‏کند که آمريکا از انگلستان حمايت کند. به علاوه، در دنيايى که بعد از جنگ جهانى دوّم، فضاى باز سياسى به وجود آمده، حالا که نهضتهاى آزاديخواهى در دنيا پديد آمده، کشورهاى تحت استعمار در حال بيدارى هستند، انگلستان نمى‏تواند کشورهايى را که زير سلطه داشته، نگه دارد؛ يا بايد تحويل روسها بدهد يا آمريکاييها. در شرکت نفت آرامکوى عربستان اين را ما مى‏بينيم، در مصر اين را مى‏بينيم. فرانسه هم در پاره‏اى از جاها همين وضع را داشته است. فرانسه و مراکش همين وضع را داشته‏اند. آلمان هم که به طور کلى از هم پاشيده شده بود و با سرمايه‏گذارى آمريکا در حال برپا خاستن بوده است.
اينها را دکتر مصدق يا باخبر نبوده يا مطالعه نکرده بوده يا آنقدر سرگرم کارهاى خودش، سرگرم احمدآبادش و سرگرم کارهاى شخصى‏اش و مبارزات انتخاباتيش بوده که به اين مسائل نرسيده. مشاورين آگاهى هم نداشته که به او بفهمانند که دنيا حالا تغيير کرده است.
 
من نمى‏خواهم بگويم که نواب صفوى هم مى‏دانسته؛ نه، نواب صفوى هم وضع دکتر مصدق را داشته، نه اينکه فکر کنيد نواب صفوى يک آدم مطلع بوده است. آيا يک طلبة جوان 25 ساله آگاه بوده که طرح مارشال چه بازتابهايى دارد؟ امّا، نواب صفوى يک آرمانخواه مذهبى بوده، عينکش براى نگاه به ايران با عينک دکتر مصدق تفاوت داشته است. دکتر مصدق از بقاياى رجال دورة قاجار بوده است. نواب صفوى طلبه‏اى بوده که نجف را ديده است. نواب صفوى برايش روس، انگليس، آمريکا تفاوتى نداشته. کسى نبوده که بگويد من به وسيلة آمريکا انگليس را بيرون مى‏کنم؛ وقتى موفق نشدم، به وسيلة آزاد گذاشتن حزب توده آمريکاييها را بيرون مى‏کنم. اصلاً دنبال اين حرفها نبوده است. مى‏گفتند: نه روس، نه انگليس، نه آمريکا. يک آرمانخواه مذهبى که در فضاى ذهنى خودش زندگى مى‏کرده، توى اين فضاى ذهنيش هست که اشتباه مى‏کند؛ چون يک مسلمان معتقد، به مراتب، از يک شبه روشنفکر غيرمعتقد کمتر اشتباه مى‏کند. اين طبيعت قضيه است. حتّى من معقتدم يک سوسياليست معتقد، از يک شبه‏روشنفکرى که واژه‏هاى سوسياليسم و امثال آن را ورد زبانش کرده، کمتر اشتباه مى‏کند؛ چون او توى خط خودش حرکت مى‏کند. اين دو تا ديدگاه است.
 
به هر جهت، ريشة اختلافات از توافق دربار و جبهة ملّى بوده است که بعدها البته، با دستگيرى نواب صفوى، گسترش پيدا مى‏کند.



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org