ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » اشاراتی کوتاه به: داستان پر ادبار شکنجه در دوره پهلوي (در لابه‌لاي اسناد و مدارک نويافته)

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

اشاراتی کوتاه به: داستان پر ادبار شکنجه در دوره پهلوي (در لابه‌لاي اسناد و مدارک نويافته) 

مظفر شاهدي

 

اسناد و مدارک موجود و نيز سخنان و اظهارنظرهاي بسياري از کساني که در طول دوران سلطنت محمدرضاشاه (بالاخص در دهه 1350ش) به اتهامات سياسي دستگير و تحت شکنجه و آزار قرار گرفته‌اند نشان مي‌دهد که محمدعلي شعباني معروف و موسوم به حسيني از مشهورترين و خوفناکترين چهره‌هاي شکنجه‌گر ساواک در زندان اوين و به ويژه کميته مشترک ضد خرابکاري بوده است و چنانکه در بخشي از اقارير و نوشته‌هاي خود او منعکس شده است وي در تحت تعقيب قرار دادن، شکنجه‌هاي مرگبار جسمي و روحي، اعدام و به قتل رسانيدن بسياري از مبارزان و مخالفان سياسي رژيم پهلوي نقش درجه اولي بر عهده داشته است. زندانيان و دستگيرشدگان سياسي دوران پهلوي (از حسيني، که قبل از دستگيري اقدام به خودکشي کرد)، خاطرات بسيار جانکاه و تأسف‌باري از جريان شکنجه شدن خود و يا ديگران توسط حسيني در دل دارند. پس از پيروزي انقلاب ‌اسلامي صدها تن از کساني که تحت آزار و شکنجه حسيني قرار گرفته بودند، طي نامه‌ها و شکايتنامه‌هايي خطاب به دادگاهها و دادستاني انقلاب از جنايات و شکنجه‌هاي غير انساني و مرگباري پرده برداشته‌اند که آن جاني تبه‌کار درباره زندانيان اعمال مي‌کرده است. در لابه‌لاي اين نامه‌ها و شکايتها به موارد متعددي از آزارهاي جسمي و روحي و حتي تجاوز به عنف درباره برخي زندانيان سياسي و يا بستگان آنان توسط حسيني و يا همکاران و همدستان تبه‌کارش در ساواک اشاره شده است.

 

افراد ديگري طي مکتوباتي تصريح کرده‌اند که حسيني جلاد ساواک در خارج از محيط زندان بارها به محل کار و يا زندگي آنان مراجعه نموده و به انحاء گوناگون آنان را تحت فشار و آسيبهاي روحي قرار داده و خوف و وحشتي دائمي توأم با تهديد به قتل آنان و يا خانواده و بستگانشان ايجاد مي‌کرده است. در احکام اعدام بسياري از مبارزان و مخالفان سياسي رژيم پهلوي عمدتاَ نام محمدعلي شعباني (حسيني) با عنوان مجري و يا مباشر حکم ذکر شده است. 1
 
شکنجه ديدگان توسط حسيني با تصريح بر اينکه او از قدرت جسمي و بدني بسيار زيادي برخوردار بوده و در عين حال جثه عظيمي داشته‌ است، يادآور شده‌اند که او با پنجه‌هاي قوي خود چنان عضلات شکم و معده زندانيان را با شدت چنگ انداخته و فشار زايد‌الوصفي وارد مي‌آورده که قربانيان به سرعت دچار خونريزي معده و روده مي‌شدند. حسيني که مهمترين اتاق شکنجه کميته مشترک به او اختصاص داشت به شدت قسي‌القلب و بي‌رحم بوده و کمترين توجهي به مسائل عاطفي و انساني نداشت و حتي از شکنجه غير انساني جسمي و روحي زندانيان بيمار و آسيب ديده جسمي هم هيچگونه ابايي نداشت. گفته شده است که شکنجه‌گران سخت مراقب بودند قربانيان خود را تا آستانه مرگ شکنجه دهند و در حالي که شکنجه‌ديدگان در حال جان دادن بودند آزار و شکنجه‌ها تخفيف پيدا کرده و يا قطع مي‌شد تا پس از بهبودي نسبي مرحله ديگري از شکنجه‌ها آغاز شود.
 
با اين توضيح بنابه گفته شاهدان شکنجه‌گراني نظير حسيني حتي از به قتل رسانيدن زندانيان در زير شکنجه هم هيچگونه ابايي نداشتند و اگر اينگونه اتفاقاتي هم که کم هم نبود، رخ مي‌داد البته هيچگونه بازخواستي متوجه شکنجه‌گران نمي‌شد. بسياري از شاهدان و شکنجه‌‌ديدگان که پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در مواجهه دوباره با محيط زندان و کميته مشترک ضد خرابکاري سخت منقلب شده‌اند تصريح مي‌کنند که از يادآوري و بازگويي شکنجه‌هاي عمدتاَ وقيح و غير اخلاقي و ضد بشري حسيني و ديگر شکنجه‌گران ساواک ابا دارند و خجالت مي‌کشند. اقداماتي نظير فرو کردن سوزن به زير ناخنهاي دستها و پاها و يا کشيدن و کندن ناخنها از شکنجه‌هاي بسيار معمول و متداول ساواک محسوب مي‌شد.
 
شکنجه‌گران ساواک که در ازاي شکنجه مخالفان و مبارزان سياسي پاداشهاي هنگفتي دريافت مي‌کردند، به ويژه از سوي محافل آمريکايي تشويق مي‌شدند در دستگيري و شکنجه گروههاي چپ و اسلامي هيچگونه قصوري نورزيده محدوديتي قايل نشوند. زندانيان در کميته مشترک که صرفاَ يک ظرف پلاستيکي کهنه براي مصرف آب وغذا و نيز طهارت در اختيار داشتند، معمولا بسياري از نقاط بدنشان توسط آتش سيگار و ديگر اجسام سوزاننده و داغ سوخته و زخمهاي عميقي داشت.
 
زندانيان سياسي آن روزگار تصريح مي‌کنند که ساواک در کميته مشترک با کمال آزادي به قتل متهمان و دستگيرشدگان مبادرت مي‌کرد، و پاسخگوي هيچگونه مرجعي نبود. علاوه بر مردان تمامي زنان مخالف حکومت هم پس از انتقال به کميته مشترک ضد خرابکاري و ديگر زندانها و بازداشتگاههاي ساواک به شدت تحت شکنجه‌هاي مرگبار و غير انساني ساواک قرار مي‌گرفتند و شکنجه‌گران از هتک حرمت بسياري از زنان زنداني و در بند هم فروگذاري نمي‌کردند. به گفته زندانيان سياسي آن روزگار سياه «حسيني بزرگترين و متخصص‌ترين شکنجه‌گران ساواک بود و اتاق حسيني مهمترين اتاق شکنجه» محسوب شده و بسياري از مهمترين آلات و ابزارهاي مخوف و زجرآور شکنجه نظير دستگاه آپولو، تخت‌خواب فلزي، سوزن و شوک الکتريکي، شلاقهاي سخت خوف‌آور و کشنده و غيرو در اتاق اين شکنجه‌گر تبه‌کار و جاني تعبيه و نصب شده بود.
 
تقريباَ تمامي شاهدان تصريح کرده‌اند که جثه قوي و بزرگ حسيني، خود، اولين عامل ايجاد ترس و رعب در متهمان و دستگيرشدگان محسوب مي‌شد و او قادر بود با اشاره يک دست قربانيان را بلند کرده و به در و ديوار بکوبد: «اصلاًَ  قيافه حسيني وحشتناک بود... حسيني حيوان وحشي بود... دکتراي شکنجه بود».
 
شاهدان عيني از شکنجه‌هاي گروهي و توأم با بازجوييهاي چند نفره و طاقت‌فرسايي سخن به ميان ‌مي‌آورند که گاه ساعتها و روزها و شبهاي متوالي ادامه پيدا مي‌کرد و در حالي که تعدادي از شکنجه‌گران نظير حسيني عمدتاَ با شکنجه‌هايي غير انساني نظير وارد آوردن شلاق و غيرو متهمان را براي بازجويي و اقرار و اعتراف تحت فشار قرار مي‌دادند. افراد ديگري، البته با هماهنگي قبلي با روشهاي علي‌الظاهر عاطفي‌تر و مهربانانه زندانيان را براي اعتراف و اقرار تحت فشار قرار مي‌دادند. شاهدان حسيني را متخصص کابل زدن و شلاق وارد کردن بر جسم زندانيان سياسي ارزيابي کرده‌اند. که «متهم را تا سرحد مرگ مي‌زد و بعد باز مي‌گردانيد ...هيکل درشت، دندانهاي بزرگ برآمده و قد بلند، دستهاي سنگين و ...» از ويژگيهاي خوف‌برانگيز حسيني بود که هر گاه بر زندانيان سيلي مي‌نواخت سر دچار دوران شده و در بسياري از موارد پرده گوش پاره شده و دهها مورد آسيب جسمي ديگر بر قربانيان وارد مي‌شد.
 
گفته شده است که «حسيني دائم‌الخمر بود و هميشه مست،...بي‌سواد و گروهبان و يا استوار ارتش بود... هيکل حسيني شکنجه‌آور بود. از گرگ بد صفت‌تر [بود]... دراکولا» بود. به گفته شاهدان عيني جهت اقرار گرفتن از زندانيان تحت شکنجه گاه اعضاي خانواده و بستگان نزديک آنان را نيز دستگير و در حضور او به شدت شکنجه مي‌کردند. شکنجه‌گران دراغلب موارد قربانيان خود را چنان شکنجه‌ غير انساني مي‌دادند که تا مدتها قادر به راه رفتن نبودند و پوست زيرين پاي آنان کنده شده و استخوان پا ديده مي‌شد و به ناچار به صورت «سُر خوردن» بر روي زمين از جايي به جايي ديگر مي‌رفتند. بگذريم از اين که در برخي موارد ساواک و شکنجه‌گران آن به رغم تمام اعمال فشارها، هتاکيها، اقدامات ضد بشري و غير اخلاقي و غيرو هيچگاه نمي‌توانستند زندانيان تحت شکنجه را به اقرار و اعتراف وادار سازند. چنانکه عزت‌ شاهي (مطهري) از نامدارترين زندانيان سياسي آن روزگار به رغم ماهها تحمل شکنجه‌هاي به شدت غير انساني و جانکاه شکنجه‌گران تبه‌کار خود را از ارائه هرگونه اطلاعات قابل اعتنايي مأيوس کرد و در حالي که «ساواک انتظار داشت با دستگيري و شکنجه عزت [شاهي] بسياري از نيروهاي مبارز را دستگير کند، [او] بسيار مقاوم بود و اطلاعاتي که به ساواک مي‌داد [‌به اصطلاح اطلاعات]‌سوخته بود. [‌ايشان]‌ بسيار مقاوم، پافشار [‌درعقيده] ‌و بسيار رازدار [‌بود]‌. گاه دو سه نفري با هم او را شلاق شديد مي‌زدند که حتي ناخنهايش کنده مي‌شد و به خاطر نرسيدن دارو زخمها [يش] دير خوب مي‌شد [ولي] هيچوقت هيچي را لو نداد».
 
گفته شده است ساواک به اين علت اساسي از اعدام زود هنگام عزت شاهي چشم‌پوشي کرد تا بلکه با کسب اطلاعات جديد و مهم مبارزان بيشتري را به دام بيندازد و پيرامون مخالفان حکومت به اطلاعات جديدي دست پيدا کند. شکنجه‌ ديدگان سياسي آن روزگار که طي مصاحبه‌ها و يادآوري خاطرات خود، هر از چند گاه، از حسيني و ددمنشيهاي او ياد مي‌کنند، او را فردي بسيار هتاک و بدون اعتنا و اعتقاد به شعائر ديني و مذهبي ارزيابي مي‌کنند که در شب 19 رمضان يکي از همان سالهاي تيره به يکي از قربانيان خود گفته بود:« من ابن‌ملجم هستم و امشب هم شب 19 رمضان و وقت ضربه وارد کردن است».
 
شکنجه‌ديدگان آن روزگار با يادآوري برخي شکنجه‌هايي که خود و يا ديگر همبندانشان تحمل مي‌کردند، تصريح مي‌کنند که: «چنان شکنجه مي‌کردند که زندانيان دوست داشتند هر چه سريعتر اعدام شده و راحت شوند از درد و رنج». گفته شده است که : «شکنجه آپولو بدترين شکنجه‌ها بود و [زندانيان] هر چه بيشتر نعره مي‌زدند و داد مي‌زدند صدا بيشتر به [داخل] کلاه [خود آهني] پيچيده و باعث سردرد و ناراحتي عصبي و ميگرن و [درد] اعصاب مي‌شد و فشار دستگاه بسيار شديد بود [و] رعشه و فشار وحشتناکي [به قربانيان] منتقل مي‌شد... شوک الکتريکي را هم به جاهاي حساس بدن مثل لب، دهان، گوش و ... (در حالي که دستها و پاها بسته بود) وارد مي‌کردند».
 
به گفته شاهدان عيني و شکنجه ديدگان، تبه‌کاران ساواک «چنان [شلاق]‌ مي‌زدند که خون به دست و پا و بخشهاي مختلف بدن نمي‌رسيد و دچار رعشه و بي حسي مي‌شد». هم اين عزيزان يادآور شده‌اند که «به دست راست زياد فشار نمي‌آوردند تا متهم پس از شکنجه بتواند اعترافاتش را بنويسد». شکنجه‌ديدگان آن دوران اضافه مي‌کنند که شکنجه‌گران تبه‌کار و قسي‌القلب ساواک «با پاشنه پا و کفش محکم بر روي صورت و دهان زنداني مي‌پريدند و راه مي‌رفتند. [تا حدي که]‌ دندانها مي‌شکست و صورت و جاهاي حساس بدن [‌نظير دماغ]‌ آسيبهاي جدي و غير قابل التيام پيدا مي‌کرد». و نيز «به زور روزه زندانيان را با خوراندن آب و غيره باطل مي‌کردند و بازجوييها و شکنجه‌ها شب هنگام تا صبح و پس از آن ادامه مي‌يافت.» شاهدان عيني يادآور شده‌اند که «شکنجه‌گران ساواک در کميته مشترک ضد خرابکاري چندين ماه متوالي عزت شاهي را غل و زنجير کرده و بيرون از بند به‌طور ثابت به تختي فلزي بسته بودند و فشار و شکنجه‌هاي دائمي متوجه او بود [اما ايشان] ‌بسيار مقاوم بود...» روزها و ساعات [متوالي و طولاني] گذشت ولي او مقاوم ماند و ساواک به نتيجه‌اي نرسيد». گفته شده است که شکنجه‌گران ساواک عمده روشهاي شکنجه‌ را از مأموران سيا و به ويژه موساد آموخته بودند و در طول دوران فعاليت تجارب و اندوخته‌هاي جديدي را به يکديگر منتقل مي‌کردند.
 
برخي از اين شکنجه‌گران که عمدتاَ در آستانه پيروزي انقلاب ‌اسلامي راهي اسرائيل شدند، با اعمال شکنجه‌هاي غير انساني و شرم‌آور «واقعاَ ساحت انساني را لجن مال مي‌کردند». تقريباَ تمام کساني که در آن روزگار سياه در کميته مشترک شکنجه شده و اينک به يادآوري خاطرات خود مبادرت مي‌کنند براين باور هستند که «کساني که الان کميته مشترک را مي‌بينند اصلاَ نمي‌توانند فضاي رعب و وحشت آن دوره رامجسم کنند. اثرات جسمي و روحي شکنجه‌هاي ساواک پس از دهها سال هنور بر روي آنان [قربانيان] ‌باقي مانده است. آنها واقعاَ همان زمان [شکنجه شدن] از خدا مرگ مي‌خواستند». 2
 
از محمدعلي شعباني (معروف به دکتر حسيني) که بگذريم، چنانکه اسناد و مدارک موجود نشان مي‌دهد، بهمن نادري‌پور معروف و مشهور به تهراني از پر آوازه‌ترين سربازجويان و شکنجه‌گران ساواک در کميته مشترک ضد خرابکاري و نيز اوين محسوب مي‌شد و بازجويان و شکنجه‌گران متعددي زير نظر و دستور او مخالفان سياسي حکومت را شکنجه مي‌کردند. بهمن نادري‌پور پس از دستگيري و در جريان بازجوييهايي که طي همان فرصت کوتاه از او به عمل آمده است، به گوشه‌هايي از نقش مستقیم و غیرمستقیم خود در شکنجه و آزار مخالفان سياسي حکومت از اقشار و گروههاي مختلف اشاره کرده و با توجه به احاطه‌اي که نسبت به فعاليت کميته مشترک ضد خرابکاري داشت از بسياري از جنايات ساواک و همکارانش در آن روزگار پرده برداشته است.
 
در لابه‌لاي اعترافات و دستنوشته‌هاي او به موارد متعدد و مي‌شود گفت پرشماري از شکنجه‌ها و آزارهاي منجر به قتل و ديگر آسيبهاي جدي جسمي و روحي درباره مبارزان و مخالفان سياسي حکومت در مقاطع مختلف (و بالاخص در دهه 1350) اشارات مبسوطي شده است. هر چند برخي ديگر از مهمترين مسئولين و شکنجه‌گران ساواک در اوين و کميته مشترک ضد خرابکاري کمتر و يا حتي بندرت امکان بازگويي موارد گسترده شيوع شکنجه و نقض شديد حقوق انساني مخالفان حکومت در زندانهاي رژيم پهلوي پيدا کرده‌اند اما در اعترافات و دستنوشته‌هاي تهراني، علاوه بر ذکر زوايايي از نقش او در شکنجه و آزار مخالفان، به نقش مديريتي، هدايتي و نيز امر اجرايي پاره‌اي ديگر از مسئولان و مجريان ساواک در زندانها در شکنجه، قتل و آزار مخالفان اشاراتي شده است. همچنانکه در اعترافات تهراني به موارد متعددي از نقش افرادي نظير محمدحسن ناصري (معروف به دکتر عضدي)، احمد کمالي، رسولي، فريدون توانگري (معروف به آرش)، حسن نفر و دهها تن ديگر در اعمال شکنجه‌هاي غیرانساني زندانيان سياسي اشاراتي شده است. که نشان مي‌دهد شکنجه مرگبار و غير انساني مخالفان حکومت در زندانهاي آن روزگار امري معمولي و غير قابل انکار بوده است. ضمن اين که گروه قابل توجه ديگري از شکنجه‌گران ساواک هم که در آستانه پيروزي انقلاب ‌اسلامي و پس از آن دستگير شدند، طي اعترافات و دستنوشته‌هاي خود صريحاَ از شيوع گسترده شکنجه‌هاي جسمي و روحي در زندانهاي آن دوره پرده برداشته‌اند. همچنانکه فريدون توانگري معروف و مشهور به آرش از شکنجه‌گران شناخته شده ساواک در کميته مشترک ضد خرابکاري در بخشهايي از اعترافات خود در جريان بازجوييها به گوشه‌هايي از نقش مستقيم خود و ديگر همکارانش در کميته مشترک و غيرو در شکنجه غير انساني مخالفان حکومت اشاراتي کرده است.
 
هر چند برخي از اين شکنجه‌گران تلاش کرده‌اند چنين وانمود سازند که نقش آنان در شکنجه، آزار و يا احياناَ قتل مبارزان و مخالفان سياسي حکومت کمتر قابل توجه بوده است، با اين احوال شواهد و قراين مطرح شده در پرونده‌ها و به ويژه اعترافات و نوشته‌هاي ديگر همکارانشان در معرفي و ذکر مستند و غير قابل انکار اعمال شکنجه توسط آنان مخاطبان و علاقه‌مندان به مسائل آن روزگار را با گوشه‌هايي بس مهم و در عين حال تأسف‌آور از شيوع گسترده شکنجه آشنا مي‌سازد.
 
فريدون شادافزا معروف و مشهور به شاهين از ديگر شکنجه‌گران ساواک در کميته مشترک ضد خرابکاري محسوب مي‌شد که در اعترافات و دستنوشته‌هاي او نيز به شيوع موارد متعدد شکنجه در زندانهاي آن روزگار اشاراتي شده است. در اين ميان البته نامه‌ها، شکايات و شهادت شهود و کساني که در آن روزگار توسط اين قبيل شکنجه‌گران مورد آزار و اذيت قرار گرفته بودند، منبع مستند و قابل توجه و بسيار جالب و در عين حال تکان‌دهنده براي آگاهي از جناياتي است که ساواک درباره متهمان و مخالفان سياسي حکومت مرتکب شده است.

 

در اين‌گونه شکايت‌نامه‌ها به موارد پرشماري از اعمال شکنجه‌هاي منجر به قتل، نقص عضو و دهها مورد مفقود شدن دستگيرشدگان اشاره‌شده‌است، که به‌رغم پيگيريهاي گسترده صورت گرفته هيچگاه اثري از آن قربانيان به دست نيامده بود. در اعترافات و دستنوشته‌هاي احمد کمالي از بازجويان و شکنجه‌گران مهم ساواک در کميته مشترک ضد خرابکاري هم به موارد متعددي از شيوع گسترده شکنجه توسط بازجويان و شکنجه‌گران ساواک در آن دوره مواجه مي‌شويم که به‌رغم تلاش ناموفقش براي کمرنگ جلوه‌دادن نقش خود در شکنجه دستگيرشدگان، به ذکر مستنداتي از اعمال شکنجه توسط همکارانش در ساواک پرداخته است. وظيفه‌خواه معروف به منوچهري، جهانگير تارخ، عليرضا موحديان‌ مقدم، علي‌ خداداد کردبچه، حسن نفر، احمد رستمخاني، يدالله شادماني ‌نوروزيان (معروف به اميديان) و بيژن يحيايي از ديگر شکنجه‌گران و بازجويان ساواک محسوب‌مي‌شدند که در اعترافات و دستنوشته‌هاي آنان درجريان بازجوييها، مستندات ومطالب بسيارجالب توجه و در عين‌حال دردناک وتأسف‌باري از شيوع گسترده شکنجه‌هاي جسمي و روحي در زندانهاي تحت سلطه ساواک وجود دارد. 3
 
 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مرکز اسناد انقلاب ‌اسلامي، ش پ 20527 (پرونده محمدعلي شعباني معروف به دکتر حسيني).
2. برگرفته از خاطرات زندانيان سياسي قبل از انقلاب (آقايان و خانمها: مهدي غيوران، طاهره سجادي، محمد مهرآيين [داودآبادي]، سيدعلي موسوي ‌گرمارودي، محمدرضا منصوري، محمدعلي بشارتي، نوراحمد لطيفي، منظر خيّرحبيب‌اللهي، حميده نانکي، عزت‌ شاهي، حسين مرادي، محمد غيوران، محمود فيض، محمدحسين حرمي، غلامحسين نجاريان، محمدعلي سميعي ‌آشتياني و رضوانه ميرزا دباغ). از مسولان موزه عبرت و به ويژه جناب آقاي حسنپور که موجبات بهره‌گيري از متن مصاحبه و گفت‌و گو با اين عزيزان را براي نگارنده اين سطور فراهم آوردند صميمانه تشکر و قدرداني مي‌نمايم.
3. براي کسب اطلاعات بيشتر در اين باره بنگريد به آرشيو مرکز اسناد انقلاب ‌اسلامي، شماره پرونده‌هاي: 18001، 18354، 18355، 18356، 18357، 18358، 18359، 18453، 18572، 18818، 20506، 20528، 20682، 20683، 20686، 20887، 237، 12221، 17956، 17981، 17988، 17999، 18003، 18004، 18006، 18018، 18019، 18387، 18570، 18571 .



نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org