محمدجعفر چمنکار
اگر بپذيريم بر اساس دكترين نيكسون ايران يگانه حافظ عمده در پاسداري از بخشهاي شمالي و جنوبي تنگه هرمز محسوب ميشد و با چراغ سبز دولت عمان و حمايت كشورهاي ذينفع، نيروهاي مسلح خود را در خليج فارس تا بخشهايي از اقيانوس هند، جولان ميداد؛ رويداد نادري كه در تاريخ معاصر منطقه براي نخستين بار به وقوع پيوست.
از ديدگاه سياسي، پيروزي جبهه مشترك در سركوبي جنبش ظفار، توسعه ممتد جبهه كمونيسم و اردوگاه سوسياليسم را در جنوب غربي آسيا كه به شكل خزنده و محسوسي در حال تسري بود، متوقف ساخت. ارزشيابيها و پژوهشهاي دامنهدار نشان ميدهند كه نبرد ظفار يك نبرد محلي و محدود نبود. حركت ظفار، به ويژه پس از انحراف آن از آرمانهاي اوليه جنبش، در راستاي اهداف و علايق بلوك شرق كه آرزومند استيلاي ايدئولوژيويك و سياسي بر آسياي ميانه تا درياي مديترانه بودند، قرار گرفت. پيروزي جناح ماركسيسم در منطقه سوقالجيشي يمن جنوبي، آرزوها و اشتياقهاي كهن را براي به حقيقت رساندن اين رؤيا زنده كرد.
حاكميت كمونيسم در يمن جنوبي، اين اميدواري را در ميان انديشمندان و سياستمداران دنياي سوسياليسم به وجود آورده بود كه با توجه به حاكميت دولتها و سازمانهاي وابسته به بلوك شرق در كشورهاي كوچك و بزرگ بسياري در آسيا، آفريقا و امريكاي لاتين در دو دهه 1960 تا اواسط 1970 ميلادي، ممانعت از امواج ويران كننده نظام پرولتاريا در جهان ممكن نيست و اين امر ميبايست در شبه جزيره عربستان نيز به وقوع ميپيوست.
چريكهاي ظفار تا پيش از كنگره چهارم كه در نتيجه فشارهاي وارده، مجبور به پذيرش محدويت در نوع راهبرد سياسي و ميدان فعاليت خود شدند، خواستار گسترش جنبش به ساير كشورهاي منطقه خليج فارس بودند كه حوزهاي از ظفار تا قطر را در بر ميگرفت. در حقيقت، در يك سياست دومينو، پس از يمن جنوبي، عمان و سپس، امارات متحده عربي و در نهايت، ساير شيوخ جزيرهالعرب به زير استيلاي اردوگاه شرق درميآمدند.
اگر جنبش ظفار در فرجام به اهداف مورد نظر دست مييافت، احتمال سرايت و رسوخ انديشههاي اين حركت در اذهان ملتهاي ساير دولتهاي ضعيف خليج فارس بسيار بود و پيامد آني چنين رويدادي، با توجه به گرايش جبهه خلق ظفار به شوروي و كشورهاي كمونيستي تحكيم پايههاي جهان سوسياليسم و به ويژه توسعه نفوذ و گسترش نقش اتحاد شوروي در اين منطقه فوق حياتي بود؛ امري كه دولتمردان مسكو همواره آرزومند تحقق آن بودند.
اما شكست جنبش ظفار، ضربه شديدي را بر اين نظريات، اهداف و علايق وارد كرد. پس از اين رويداد، روند رو به رشد توسعه قدرت شوروي در منطقه خليج فارس به مانع جدي و سختي برخورد كرد و در حقيقت، پايان نهايي تحقق اميال مسكو در اين شكست، نهفته بود.
سركوبي جنبش ظفار، هراس شديد دولتهاي عربي را كه كانون خطر را در مجاورت مرزهاي ارضي و فكري خود ميديدند، برطرف ساخت و آنها را نسبت به آيندهاي عاري از اعمال نظر و فشار يك قدرت خارجي اميدوار ساخت.
تأثيرات و نتايج جنگ ظفار به لحاظ همكاريهاي منطقهاي با نگرشهاي دراز مدت، متنوعتر و وسيعتر بود. كشورهاي عرب به خوبي از خطر چريكهاي ماركسيست ظفار براي منافع آنان در منطقه خليج فارس و درياي عمان آگاه بودند. همچنين، بر اين مسئله نيز واقف بودند كه خود آنها به علت نوپايي سياسي و نظامي و قلت جمعيت و امكانات، قادر به سركوبي اين معضل نيستند. حضور مستقيم ارتش ايران، دريافتهاي مثبتي را در استقرار آرامش و امنيت براي شيوخ منطقه به همراه داشت ؛ به طوري كه آنها يكي از خطرات عمده را بدون تحمل هيچگونه دشواري و با خاطري آسوده پشت سر گذاشته بودند.
بيترديد نميتوان انكار كرد كه اين كار در سايه توسعه نقش نظامي رژيم پهلوي در منطقه خليج فارس به دست آمد. اما با تمام اين اوصاف، دولتهاي عرب خليج فارس همواره از توسعه نفوذ و اقدامات تهران در منطقه در بيم و هراس بودند؛ به طوري كه حضور نيروهاي ايران در ظفار به عنوان نمونهاي از اشغال يك سرزمين عربي، قلمداد ميشد. 1
با وجود اين، به علت همان مشكلات و كاستيها، هيچ اعتراض علني، مشهود و فراگيري به حضور دولت ايران در ظفار صورت نگرفت. اما همان دولتهاي عربي، سلسه برنامههايي را تدوين و پيگيري كردند كه در راستاي وحدت بيشتر، حل اختلافات اعراب و دوري تدريجي از حيطه فعاليتها وعلايق دولت شاهنشاهي ايران بود. در پس اين اعتراض و موضعگيري پنهان، دولت رياض قرار داشت كه گرچه يكي از پايههاي ثابت در سياست دو ستون نيكسون به شمار ميرفت، ولي از گسترش قدرت تهران ناراضي بود. اين مسئله، به ويژه پس از گسترش فعاليتهاي رژيم ايران در جنوب شبه جزيره عربستان كه دولت سعودي به عنوان برادر بزرگ شيوخ، آن را جزئي از قلمرو تحركات و حيطه اقدامات خود ميديد، شدت گرفت. شيخ عيسي ــ امير بحرين ــ در گفتگويي با سفير ايران در منامه در فروردين ماه 1353 با اشاره به همين مسئله گفت:
عربستان سعودي از حضور نيروهاي ايران در عمان راضي نيست و پشيمان است كه چرا به درخواست سلطان قابوس براي كمك، بموقع پاسخ نداده و راه را براي ايران باز گذاشته است. 2
تحليلگران سياسي، اقدام ايران را در خارج كردن بخش عمده نيروهاي مسلح خود از خاك ظفار در سال 1355، بخشي از سياستها و اقدامات تهران در جهت كاهش نگراني دولتهاي عرب، به ويژه عربستان سعودي دانستند.
پس از رياض، دولت كويت بيشترين مخالفتها را در برابر گسترش نفوذ ايران در سرزمين عمان و خليج فارس ابراز داشت. كويت در برابر انعقاد قرارداد فلات قاره بين ايران و عمان، واكنش اعتراضآميز شديدي نشان داد و پس از پياده شدن نيروهاي ايران در ظفار، طي يادداشتي به دولت مسقط، مراتب عدم رضايت خود را به اطلاع مقامات عمان رساند. 3 قيس الزواوي ــ وزير خارجه عمان ــ در ديداري با سفير ايران در مسقط در تيرماه 1353 عنوان كرد كه شيخ صباح ــ وزير امور خارجه دولت كويت ــ با اظهار گلايه از حضور ارتش ايران در ظفار به او گفته است: «شما با پشت كردن به مردم عرب، از ايران درخواست كمك كرديد. پس ما وظيفه داريم به هر كسي كه باايران بجنگد،كمك كنيم.» 4
در اين راستا، پيشنهاد ايران براي ايجاد شوراي همكاري امنيت با حضور كليه كشورهاي ساحلي خليج فارس، در يك برنامه هماهنگ از سوي تمامي شيوخ عرب منطقه رد شد. 5 اين در حالي بود كه دولتهاي عرب خليج فارس در دي ماه 1354به ايجاد يك خبرگذاري مشترك با عنوان خبرگزاري دولتهاي عرب خليج عربي، دست زدند. رژيم پهلوي با بهت و خشم در اعتراض به اين حركت اعراب كه تهران با توجه با تلاشهاي سودمند خود در مبارزه با جنبش ظفار، آن را نوعي ناسپاسي و خيانت ميدانست، واكنش شديدي نشان داد از اين رو، شهيدزاده ــ سفير ايران در عراق ــ زند فرد از كويت، رائد از عربستان سعودي، سعيدي از بحرين، بهنام از امارات عربي، شفاء از قطر و خردمه از عمان فرا خوانده شدند 6 و ايران از شركت در اجتماع نمايندگان كشورهاي حوزه خليج فارس خودداري كرد. 7 در نهايت، با سفر قيس الزواوي ــ وزير خارجه عمان به ايران ــ و ديدار و گفتگو با خلعتبري و ساير مقامات بلندپايه، تنشهاي موجود فروكش كرد. 8 اما روند برنامههاي مستقل كشورهاي عرب خليج فارس، بدون شركت ايران تداوم يافت.
جنگ ظفار همچنين از جنبههاي ديگر ژئوپولتيك و ژئو استراتژيك حائز اهميت است. كشور عمان در اين جنگ از ايران به عنوان قدرت اول نظامي حوزه خليج فارس درخواست كمك شد و آن رژيم هم مشتاق اجراي چنين نقشي در اولين ميدان جدي براي امتحان و ابراز قابليت انجام كار، به طور گستردهاي با اعزام مستقيم نيروي انساني و تجهيزات پيشرفته در مسئله ظفار درگير شد. اشتياقي كه مجموعه دلايلي همچون: تعهد رژيم پهلوي به غرب براي پاسداري از منطقه خليج فارس مجاورت كانون بحران با گلوگاه حياتي هرمز، مبارزه با توسعه نفوذ اردوگاه شرق در خليج فارس، جلوگيري از گسترش انديشههاي جنبش ظفار در منطقه و ستيزه با دولت چپگراي يمن جنوبي، به آن شدت ميبخشيد. البته ميبايست اين توجيهها و استدلالها را كه به منظور دفاع از مشروعيت چنين عملكردي عنوان ميشد، در يك نگرش دو سويه مورد بررسي و ارزشيابي قرار داد؛ زيرا نبرد ظفار، دستاوردهاي مثبت و منفي نظامي، سياسي و اقتصادي متعددي را براي ايران به همراه داشت كه برخي از اين نتايج، برخلاف انتظارات و در جهت معكوس اهداف رژيم پهلوي پديدار شد.
جنگ ظفار به لحاظ شيوههاي مبارزه چريكي و ضد چريكي و دامنه وسعت و مدت آن، صفحهاي كاملا مشخص و متمايز از دفتر تاريخ معاصر ايران است؛ ارتش ايران براي نخستين بار در عملياتي برون مرزي شركت كرد، در حالي كه هيچگونه تعدّي ارضي صورت نگرفته بود. بدين ترتيب، نيروهاي مسلح ايران بر تجارب نظامي خود افزودند و در يك نبرد واقعي كه مدتهاي مديدي با آن آشنا نبودند، به تمرين آموختههاي خود و آزمايش تسليحات موجود پرداختند. از ديدگاه فنون رزم در يكي از خشنترين و ناشناختهترين مناطق طبيعي به نبرد اقدام كردند و با اعزام دهها هزار نيروي نظامي و انبوهي از تجهيزات و تداركات از فاصله سه هزار كيلومتري، برجستهترين عمليات ترابري و لجستيك خود را با موفقيت انجام دادند و در نهايت، در نبردي كه هر چند دور از خانه صورت گرفت، به پيروزي رسيدند. نيروهاي ايران امكان اين را يافتند كه فعاليت و تحركات نظامي و امنيتي خود را تا منتهياليه جنوب سرزمين عمان، امتداد دهند و قدرت مانور آنان با استيلاي كامل بر چگونگي اداره تنگه هرمز به اوج رسيد.
ايران با شركت در سركوبي جنبش ظفار، دولت عمان را به يكي از مهمترين شركاي سياسي، نظامي و اقتصادي خود در منطقه خليج فارس تبديل كرد؛ امري كه گاه از حالت روابط دوستانه خارج شده و نمودي از نوعي فرمانبرداري بي چون و چرا در آن به چشم ميخورد و نشانگر امتنان و سپاس عمان از اقدامات رژيم پهلوي در دوران تنگدستي و تنهايي حكومت مسقط بود.
سلطان عمان در ارتباط تنگاتنگ با سياستهاي رژيم پهلوي در منطقه عمل ميكرد و در حقيقت، به منزله نيروي موازنه و واسط ميان تهران با ساير شيوخ عرب به شمار ميرفت. دولت عمان، همواره از جبههگيريهاي ايران در خصوص نوسانات قيمت نفت حمايت ميكرد و ايران در ميان كشورهاي صادر كننده كالا و خدمات به مسقط، از موقعيت ممتازي برخوردار بود؛ به طوري كه تراز بازرگاني ميان دو كشور در شش ماهه اول سال 1351، مثبت 1259 در برابر منفي 149 بود. 9
مسقط در هنگام جبههگيري اعراب عليه ايران در سال 1354 كه منجر به فراخواني سفراي ايران از آن كشورها شد، اعلام كرد كه هيچ گونه نقشي در تصميمگيريهاي مذكور نداشته است. 10 و با اجراي يك سلسله رايزنيهاي سياسي، نقش مهمي را در تعديل تنشهاي موجود و تداوم روابط تهران با شيوخ خليج فارس به عهده گرفت. 11
از ديدگاه سياسي، با شكست جنبش ظفار، توسعه نفوذ شوروي در خليج فارس متوقف شد؛ امري كه در صورت وقوع، ميزان قدرت و ميدان فعاليتهاي دولت ايران را علاوه بر مناطق شمالي، در جنوب نيز بسيار محدود ميساخت و منطقه براي برخوردهاي ميان نيروهاي اردوگاه شرق و غرب و در نتيجه، حضور بيشتر ابرقدرتها مساعدتر و آمادهتر ميشد.
از لحاظ اقتصادي، جريان سيال انتقال نفت به بازارهاي جهاني كه ايران به شدت نيازمند تداوم آن بود، ادامه يافت. اما با وجود اين، رژيم پهلوي به طور اغراق آميزي بر خطر وجود چريكهاي ظفار براي فروش نفت خود و ساير كشورهاي خليج فارس و احتمال مسدود شدن تنگه هرمز تأكيد داشت؛ امري كه بيشتر، جنبه تبليغي آن مد نظر بود و در حقيقت، به قول آندره فونتن 12 مورخ و روزنامه نگار برجسته فرانسوي - تنگه هرمز آنقدرها هم باريك نبود كه بتوان آن را مسدود كرد، 13 با اين حال ميتوانست به عنوان ابزار فشاري براي پارهاي دولتهاي چپگرا و بهره برداري بلوك شرق در آيد و در دراز مدت، منافع ايران را تهديد كند.
در كنار دستاوردهاي مثبت، پارهاي نتايج منفي نيز به قرار زير جلوه مينمايد:
دهها تن از نيروهاي ايران، به دور از خانه و در سرزميني غريب جان سپردند و ميليونها دلار بودجهاي كه ميتوانست با اندكي دورانديشي و عدم بلند پروازي براي كشوري كه در مراحل ابتدايي نوسازي و عمران بود و ميبايست در مناطق بسيار محروم آن صرف شود، بر باد رفت. هزينههاي اين عمليات تا ريال آخر، بر عهده رژيم پهلوي بود.
از سوي ديگر، اعزام نيروهاي نظامي به ظفار، رژيم پهلوي را در تعارض شديد با گروههاي سياسي و نظامي داخلي و خارجي قرار داد. گروههاي انقلابي در يك جبههگيري هماهنگ، همواره سياست تهران را در ظفار مورد نكوهش قرار داده و آن را در راستاي اهداف دولتهاي غربي قلمداد كردند كه سعي در سركوب جنبشهاي انقلابي منطقه داشتند. در حقيقت، شراكت رژيم پهلوي در خاموشي حركت ظفار، سيماي ايران را در نزد مردم منطقه مخدوش ميساخت.
از ديدگاه سياسي و روابط منطقهاي، دولتهاي كوچك عرب خليج فارس با هراس از گسترش دستگاه نظامي ايران و با نگرش ترديدآميز به عمليات نظامي و حضور نيروهاي مسلح آن در ظفار، ضمن دوري تدريجي از سياستهاي تهران، به ايجاد يك نظام هماهنگ سياسي، اقتصادي و نظامي در قالب شوراي كشورهاي خليج عربي و خبرگزاري خليج عربي روي آوردند. و در نهايت، اقدام ايران موجبات آسايش و مصونيت نيروهاي امريكايي و انگليسي كه در واقع ميبايست آنان در جهنم سوزان ظفار گرفتار ميشدند، فراهم آورده و آنها بدون تحمل هيچ گونه زحمتي از دستاوردهاي سركوب جنبش ظفار در جهت آرامش منطقه به منظور انتقال معمول نفت و حفظ حكومتهاي محافظه كار منطقه و جلوگيري از توسعه بلوك رقيب بهرهمند شدند. به تدريج نيز بخش عمدهاي از نيروهاي نظامي امريكا در پايگاههاي راهبردي عمان استقرار يافتند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مسقط و عمان. 55-1350. جعبه 21. پرونده 3. بخش 5 . از وزارت امور خارجه به سفارت ايران در مسقط 13/12/1353. آرشيو اسناد وزارت امور خارجه.
2. مسقط و عمان. 55-1350جعبه 2. پرونده 1. از اداره نهم سياسي وزارت خارجه به سفارت ايران در مسقط. شماره و تاريخ 9/م/1216-19/1/1353. آرشيو اسناد وزارت امور خارجه.
3. مسقط و عمان. 55-1350جعبه 21. پرونده 3. بخش 7. از زند فرد سفير ايران در كويت ـ به وزارت امور خارجه. شماره 3227 و تاريخ، 5/5/1353 آرشيو اسناد وزارت امور خارجه.
4. مسقط و عمان. 55-1350 جعبه 21. پرونده 2. بخش 9. از سفارت ايران در مسقط به وزارت امور خارجه 25/4/1354. آرشيو اسناد وزارت امور خارجه.
5. «اخبار دولت شاهنشاهي». مجله ارتش شاهنشاهي. 2 فروردين 1355. ص .10
6. «كنفرانس سفيران ايران در كشورهاي خليج فارس در تهران تشكيل ميشود». كيهان. 18/10/1354، ص 35، كنفرانس سفيران ايران فردا تشكيل ميشود». كيهان. 20/10/1354 «روابط آينده ايران با هفت كشور عرب، امروز بررسي ميشود. كيهان. 21/10/1354، ص 23 .
7. «ايران در اجتماع نمايندگان ممالك حوزه خليج فارس شركت شركت نكرد». كيهان.23/10/1354، ص 31 .
8. «وزير امور خارجه عمان به تهران آمد». كيهان. 24/10/1354. ص 27، عمان در تصميمگيري كشورهاي حوزه خليج فارس شركت نداشت». كيهان.27/10/1354. ص 27؛ «با عزيمت سفير ايران در عمان، سوءتفاهمات بين ايران و هفت كشور ساحلي خليج فارس مرتفع ميشود». كيهان.30/10/1354. ص 23 .
9. «روابط خارجي ايران در سال» 1351. ص 54.
10. «وزير خارجه عمان به تهران آمد». كيهان. 24/10/1354. ص 27 .
11. «با عزيمت سفير ايران در عمان، سوءتفاهمات بين ايران و هفت كشور ساحلي خليج فارس مرتفع ميشود». كيهان. 30/10/1354. ص 23 .
12. Andrew Fonten
13. خبرگزاري جمهوري اسلاي. بولتن 495. 23/10/1353. ميكروفيش عادي.