ArticlesStatesmenWoman e-zineًRestorationAYAM contemporary Historical ReviewO.HistoryPublicationsViewpoints and untold eventswith caravan of history(doc)Foreign Policy StudiesNewsمصاحبهwith caravan of history(photo)conferences
» مقالات » نقشه قتل محمدعلي شاه و رويكرد روزنامه ها

کلمات کليدی :
 همه کلمات
تک تک کلمات

 

نشریه الکترونیکی بهارستان

138

غزه در آتش و خون

 

 

رقص چوبها به مناسبت کودتای 28 مرداد

 

 

پیشینه فرش

 

 

زندگی و اقدامات لارنس آلمانی در ایران
مطیع ترین وزیر امور خارجه ایران
سهم  ساواک در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی
محمد باقرخان تنگستانی

اخبارNEWS

فروشگاه مجازي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران افتتاح شد  |+| بزودی آغاز به کار وب سايت جديد موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

Google

جوان و تاریخ

تاریخ و جلوه های عزاداری امام حسین(ع)در ایران با تکیه بر دوران صفویه

 

 

چند قطره خون برای آزادی

 

 

زندگی سیاسی و اجتماعی آیت الله العظمی حاج سید محمد تقی خوانساری

 

فصلنامه تاریخ معاصر 61-62

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 61-62

 

فصلنامه تاریخ معاصر 63

فصلنامه تاریخ معاصر ایران

شماره 63

کتابفروشی سرای تاریخ

Adobe Reader V 8.0

20.8 MB

 

نقشه قتل محمدعلي شاه و رويكرد روزنامه ها 

 

سيد مصطفي تقوي

 

طرح قتل محمدعلي شاه هنگامي صورت گرفت که همکاري محمدعلي شاه با مشروطيت در اوج خود بود. نه تنها رهبران مشروطه بدين واقعيت اذعان دارند، بلکه سفير انگليس (و نه سفير روس که شائبه حمايت از شاه را ايجاد کند) مي نويسد: "با توجه به اينکه در مدت اخير رفتار خلاف مشروطگي از شاه ديده نشد، اين سوءقصد خلاف انتظار بود." 1


در حالي که پيش از ظهر جمعه 15 محرم 1326/8 اسفند 1286 نمايندگان مجلس با شاه ديدار و گفت و گو داشتند، بعدازظهر همان روز، هنگامي که شاه براي گردش به دوشان تپه مي‌رفت، در حين عبور از خيابان باغ وحش تهران مورد سوء قصد قرار گرفت و دو نارنجک به سوي کالسکه او پرتاب شد. چند تن کشته و زخمي شدند اما شاه جان سالم به در برد. 2 اين اقدام يک تصميم جمعي بود که "از جانب گروه انقلابي به رهبري حيدرخان (عمواوغلي) و حوزه اجتماعيون عاميون تهران با مشارکت انجمن آذربايجان" صورت گرفت. 3 کسروي هم مي‌گويد: "نقشه اين کار را حيدر عمواوغلي کشيده و بمب را نيز او ساخته بود". 4 يحيي دولت آبادي در اين باره مي‌نويسد:


ساعتي پيش از اين واقعه، نگارنده در منزل خود با يکي از ناطقين تندرو ملت نشسته شخص مزبور مي‌گويد احتمال مي‌رود صدايي بلند شود و پس از وقوع واقعه معلوم مي‌شود او هم از توطئه مسبوق بوده است." 5


افرادي که از سوي تشکلهاي سياسي افراطي به عنوان ناطقان ملت مطرح مي‌شدند همانا ملک‌المتکلمين و سيد جمال واعظ بودند. آنان عضو اجتماعيون عاميون بودند و در تحريک افکار و ايجاد تشنج از هيچ کوششي دريع نمي‌کردند. دولت‌آبادي با آن دو، به ويژه با ملک‌المتکلمين، روابط ويژه داشته و درسخني که از او نقل کرديم منظورش از ناطق تندرو، ملک‌المتکلمين بوده که به هر دليل نخواسته نام او را بگويد. بدين ترتيب، روشن مي‌شود که تصميم به قتل شاه از سوي مدعيان مشروطه‌خواهي گرفته شد. اين تفکر نه تنها در عرصه انجمنها و تشکلهاي سياسي و مطبوعات نمايندگاني داشت، بلکه در مجلس شوراي ملي نيز نمايندگاني داشت که رهبري آنها به عهده سيدحسن تقي‌زاده بود.


رويکرد مطبوعات

با اين همه، مطبوعاتي که مديرانشان جزو تشکلهاي سياسي تصميم‌گيرنده قتل بودند، پس از آنکه شاه جان سالم به در برد و آنان ناکام ماندند مي‌کوشيدند تا به گونه‌اي قضيه را به جناح مقابل نسبت دهند تا بدين گونه هم خود را مبرا جلوه دهند و هم با نسبت دادن واقعه به دربار، چهره اي دسيسه‌گر از شاه ارائه کنند و در جامعه چنين وانمود سازند که دشمني او با مشروطه چنان عميق است که حاضر است براي بدنام کردن و سرکوب مشروطه و مشروطه‌خواهان، به طور تصنعي براي ترور خود اقدام کند. حال آنکه سير حوادث و کشف حقايق نشان داد که عکس قضيه صادق است. گزيده‌اي از نوشته روزنامه صوراسرافيل در اين باره، خواندني است. روزنامه ياد شده در مقاله‌اي با عنوان "واقعه ناگوار" در شرح اين رويداد چنين مي‌نويسد:

 

روز جمعه 25 محرم 1326، سه ساعت قبل از غروب آفتاب، اعليحضرت اقدس همايوني هنگامي که به عزم فرح‌آباد از خيابان پشت تکيه بربريها عبور مي‌فرمودند در حالتي که [اتومبيل] و کالسکه اعليحضرت محيط به سوارهاي کشيکخانه و در دو طرف جاده پليس و [ژاندارم] به قطار ايستاده بودند يک عدد [بمب] در نزديک اتومبيل ترکيده عقب اتومبيل را سوراخ سوراخ و چند نفر را نيز مجروح و مقتول نموده در صورتي که، از حسن اتفاق و نيکبختي ملت، کالسکه [اي] را که اعليحضرت سوار بودند در صد قدمي اتومبيل حرکت مي‌کرد و، از اين رو، از آسيب مصون مانده و عموم ملت را قرين شادي و انبساط نمود. يک بمب ديگر نيز همان وقت در کوچه نزديک تکيه بربريها بلافاصله محترق شد... از اين رو، بلافاصله بساط عيش و شادکامي در تمام شهر طهران منبسط شد و يک شب در بازارها و کاروانسراها و سه شب متوالي در سردر بعضي خانها و انجمن‌ها و خيابانها چراغان بود و تمام اين اظهارات مسرت و سرور، که فقط ناشي از حس محبت مخصوص ملت نسبت به ذات ملوکانه و بدون حکم حاکم يا امر بلديه بود بهترين دليلي بر حسن احساسات ملت بالنسبه به شخص اعليحضرت همايوني مي‌باشد؛ و از اين طرف ديگر، پيغامات محبت‌آميز اعليحضرت شهرياري نيز در جواب تبريک انجمنها و فرمايشهاي حضوري ملوکانه و وزرا و وکلا تمام ناشي از حسن نيت و اطمينان کامل ذات شاهانه نسبت به ملت مي‌باشد.

و، راستي، براي ايران چه خوشبختي [اي] از اين روابط محبت ذات البين و مناسبات وداديه دولت و ملت بالاتر خواهد بود؟ و آيا کدام دسيسه ارباب غرض و حيله و نمامي دشمنان ايران به ارکان اين اتحاد و اتفاق صميمي خللي وارد خواهد نمود؟ 6

 

اين روزنامه، پس از مطالب بالا، به جاي اينکه از ابراز احساسات ملت حسن استفاده کند و اين واقعه را دستاويزي براي ايجاد همبستگي ملي سازد و با تحليل انگيزه‌هاي اقدام‌کنندگان و تبيين پيامدهاي ناگواري که اين واقعه مي‌توانست براي نهضت و کشور داشته باشد و (در واقع از طريق اطلاع‌رساني درست)، به آگاه سازي جامعه و هوشيار کردن آن براي جلوگيري از تکرار چنين وقايعي بپردازد و رسالت مطبوعاتي خود را به انجام رساند، به همان مطالب ياد شده بسنده کرده و با بزرگنمايي امور بي‌اهميت جانبي و حاشيه‌اي به تحريف افکار عمومي پرداخته در پي آن است تا آن واقعه را دستاويزي براي تصفيه حسابهاي سياسي گروهي و دامن زدن به اختلافات و گسترش تفرقه و بدبيني قرار دهد. به همين علت، فارغ از اصل واقعه، آنچه براي اين روزنامه مهم است و نبايد از آن گذشت اين است که:

 

بله چيزي که ملت حق‌شناس ايران را بي اندازه در اين وقعه هائله دلتنگ نموده، و به هيچ وجه خود را نمي‌توانند تسلي داد پيش آمدي است که در موقع اين حادثه روي داد و آن اين است که به محض ترکيدن [بمب] تمام سوارهاي کشيکخانه که تا آن ساعت حافظ و حارث اعليحضرت همايوني به شمار مي‌آمدند و سادگي دروغي و شاه‌پرستي جعلي پاشاخان اميربهادر جنگ آن را تأمين مي‌نمود تماما از جلو و عقب شليک کنان رو به فرار گذاشته جمعي را مقتول و عموم عابرين بيچاره را لخت کرده!!!

دو اسب از کالسکه مصدق‌السلطنه و دو اسب ديگر از [واگن] باز کرده بودند و سيمون آقا نام ارمني را در خيابان جليل‌آباد از درشکه پايين کشيده ساعت و اشياي جيب او را خالي کردند و در حسن‌آباد همين سوارها دکاني را غارت نموده و از قرار مذکور، يک نفر را به قتل رسانيدند. و سربازهاي فوج سيلاخور حافظ عمارت گلستان نيز عازم چاپيدن شهر شدند. و اين درست همان وقت بود که اعليحضرت پادشاه نيم ساعت در خانه مجلل‌الملک کالسکه‌چي باشي يکه و تنها از خود دفاع مي‌فرمودند. بلي، احساسات عمومي ملت را هيچوقت نمي‌توان تکذيب کرد. اين همان اميربهادري بود که با غلامهاي کشيکخانه تمام اروپا را تسخير مي‌نمود و ارواح تمام اوليا و شهدا را براي کمال شه‌پرستي و جان نثاري و فداکاري غلامهاي کشيکخانه شاهد مي‌گذرانيد. در موقع آسايش و سلامت، فرد فرد اهل ايران ممکن است همين دعوي را تکرار کنند و پاي لاف و گزاف را بالاتر از آنچه اميربهادر اظهار مي‌کند بگذرانند؛ ليکن در چنين وقتي به صحت پيش‌بينيهاي ملت مي‌توان معتقد شد و احساسات عمومي ملي را ممکن است تصديق نمود. 7

 

روزنامه مذکور، براي تکميل ديدگاه خود، سخناني از قول مسيو وارنه راننده محمدعلي شاه نقل کرد و ظاهرا چون گفته‌هاي او درباره آن واقعه به گونه‌اي نبود که هدف روزنامه را برآورده سازد، دست به تحريفشان زد، به طوري که راننده مزبور ناگزير شد طي نامه‌اي به روزنامه ياد شده سخناني را که به او نسبت داده شده بود تکذيب کند اين روزنامه در اين باره آورده است:

 

و ما به واسطه مذاکراتي که [مسيو وارنه] فرانسوي اتومبولچي [اتومبيلچي] اعليحضرت نموده به هيچ وجه نمي‌توانيم جلو سوء ظن خود را بگيريم و خدا به حقايق امور داناتر است. مسيوي مزبور مي‌گويد: وقتي که من اتومبيل را به درب اندرون بردم ديدم پرده هاي داخلي آنان را پايين انداختند، گمان کردم که اعليحضرت به اتومبيل سوار خواهند شد. بعد ديدم سوارها و مستحفظين شاه اتومبيل را احاطه نموده به من امر حرکت دادند. گفتم اگر اعليحضرت به اتومبيل سوار نخواهند شد علت انداختن پرده‌ها چيست؟ گفتند اعليحضرت سوار نخواهند شد. من از اين مذاکرات قدري بدگمان شده گفتم اين که صحيح نيست و اگر خطري متصور است چرا مرا دچار آن مي نماييد. اعتنايي به گفتار من نشد. خواهي نخواهي، اتومبيل را راندم تا اينکه سر سه راهي تکيه بربريها در دست يک نفر چيزي در دستمال خانه شطرنجي ديدم که به طرف اتومبيل انداخت. من اتومبيل را تند کردم ولي فورا صدا بلند شد. خرق هوا نزديک بود مرا پرت کند اتومبيل را نگاه داشته به کناري رفتم. بعد از چند دقيقه که برگشتم احدي را نديدم؛ فقط يک نفر از رهگذار را ديدم که يکي از سوارهاي کشيکخانه به دهانش زده و او را کشت. 8

 

در اين مقاله، پس از نقل سخنان تحريف شده بالا، اشاره کوتاهي هم به اقدامات نظميه در پيگيري مسئله و دستگيري افراد مظنون شده است. اما به نظر مي‌رسد که از اين شرح کوتاه قصدش اين است که وانمود سازد نيروهاي انتظامي با کمال جديت مشغول انجام وظيفه خود دراين باره بودند و بنابراين اگر دربار پيگير اين قضيه باشد، نابجا و نارواست؛ زيرا در پايان همين اشاره کوتاه مي نويسد: "با اقدامات مزبوره پس از 9 روز از واقعه هائله دستخطي از طرف اعليحضرت همايوني خطاب به مجلس مقدس شوري [شورا] صادر شده که صورت آن را ذيلا مي‌نگاريم و عقايد ملت و خودمان را در اين معني، بعد از آن، اظهار مي‌داريم." 9


بدين ترتيب، روشن مي‌شود که پرداختن اين روزنامه به حادثه ترور شاه، آن هم دو هفته بعد از وقوع آن، نه به قصد ابراز همدردي با قرباني حادثه و اطلاع‌رساني و تحليل و تبيين آن واقعه مهم، که به قصد تحريف واقعه براي مبرا ساختن عاملان واقعي و متهم کردن مخالفان سياسي خود و در مجموع، به قصد تشويش اذهان عمومي و گسترش بدبيني در ميان جامعه بوده است و سرانجام اينکه همه اين مقدمات را فراهم ساخته تا نامه شاه به مجلس را آورده و آن را پاسخ گويد. اما در اينجا لازم است که پاسخ مسيو وارنه به مدعيات روزنامه ياد شده را بياوريم. او در نامه‌اي به آن روزنامه مي‌نويسد:

 

در نمره 25 صوراسرافيل در مقاله [واقعه ناگوار] مذاکراتي از قول بنده نگارش يافته بود که در گمرک بيان نموده‌ام. منتهاي تشکر را دارم که شرح ذيل را، که حقيقت واقع است، در جريده خود درج نماييد. بنده با [اتومبيل] در جمعه 25 محرم 1326 به درب اندرون سلطنتي رفته و برحسب معمول پرده و شيشه‌هاي اتومبيل را بالا کشيده، فراشهاي قصر سلطنتي نظم و ترتيب را به خوبي مجري [:مجرا] داشته و از طرفين مي‌رفتند. سواران کشيکخانه هيچ وقت به من تحکم نمي‌نمايند و به آنها طرف صحبت و تکلم نمي‌شوم و به هيچ وجه به آنان نگفته‌ام که احتمال خطر يا سوء قصدي براي ذات ملوکانه است؛ ولي من [بمب] را در دستمال قرمز خانه شطرنجي در دست مرتکب ديدم که به طرف اتومبيل خواست بيندازد؛ چون اتومبيل را به سرعت راندم نتوانستم او را بشناسم، و سوار کشيکخانه را هم نديدم که کسي را بکشد. (وارنه اتومبيل چي اعليحضرت همايوني) 10

 

رويکرد روزنامه مساوات به قضيه ترور محمدعلي شاه هم جالب توجه است. همان گونه که مي‌دانيم، در 4 ذيحجه/17 دي فردي زردشتي به نام فريدون به قتل رسيد و پر روشن است که آن قتل عملي جنايتکارانه بوده و به شدت محکوم است. اما انصاف حکم مي‌کند که قبول کنيم قتل يک شهروند عادي نمي‌توانست سبب از هم گسيختگي ملي و بروز بحران در فرايند همگرايي و تهديد سرنوشت نهضت و کشور باشد در حالي که قتل محمدعلي شاه، به ويژه در مقطع مورد بحث، بدون ترديد چنين پيامدهاي منفي‌اي را در پي داشت. حال، روزنامه‌اي که مدعي مشروطه‌خواهي است و رسالت قلمش تأمين منافع ملي و پاسداشت مصالح نهضت است، بايد چه رويکردي به اين دو واقعه داشته باشد؟ صرف نظر از دوستيها و دشمنيهاي سياسي، رسالت مطبوعات، در کمترين حد آن، اقتضا مي‌کرد که به هر واقعه به اندازه تأثير آن در سرنوشت سياسي جامعه و کشور پرداخته شود؛ در حالي که مي‌بينيم مساوات، مانند ديگر روزنامه‌هاي همسو با آن، رفتاري واژگونه از خود نشان مي‌دهد. اين روزنامه در شماره‌هاي 14-10 و 17 و 18 و 25 خود نزديک به 26 ستون مطلب درباره قتل فريدون، همراه با شور و احساس و همدلي و همدردي فراوان، نوشته و ضمن القاي بدبيني و حمله به همه مخالفان سياسي و متهم ساختن آنها، از همه ملت مي‌خواهد که "تا آخرين نقطه دادخواهي با تمام قوي [:قوا] در مجازات اشرار ايستادگي نمايند." 11 اما همين روزنامه تنها در شماره هاي 15، 21 و 24 خود به موضوع ترور شاه پرداخت و تقريبا شش ستون را به آن اختصاص داد. از اين مقدار هم تنها در يک ستون آن به درج خبر ترور و اظهار اينکه آرامش و وحدت مورد نياز است، بدون هيچ گونه اظهار تأسف و همدردي، بسنده شده که به نظر مي‌رسد بيشتر به خاطر خالي نبودن عريضه نوشته شده است و در پنج ستون ديگر آن به انتقاد از دستگيري متهمين واقعه و دفاع از آنها پرداخته است!


آنچه بدان اشاره کرديم تنها رويکرد اين دو روزنامه به قضيه ترور شاه و مقايسه آن با رويکردشان به يک موضوع جزئي مانند قتل فريدون زردشتي و نقل مطالبي بود که به طور مستقيم به اين واقعه پرداخته بودند وگرنه فضاي حاکم بر اين روزنامه و مطالب تحريک کنند شاه و مردم در آنان فراوان است، براي نمونه، همين روزنامه در فضاي پس از ترور شاه، به رغم توصيه صوري آن به آرامش، افزون بر ديگر مطالب تحريک‌آميز و تشنج زا، تنها دو هفته پس از ترور با نشر تلگرافهاي مشکوک و مجعول از علماي نجف مبني بر تفسيق مرحوم شيخ فضل‌الله نوري، به شدت در پي بحران‌آفريني بود. 12 اين در حالي بود که در آن مقطع تاريخي، افزون بر همراهي شاه و مجلس، هيچگونه تحرک سياسي از سوي شيخ مشاهده نمي‌شد.


موضع روزنامه روح‌القدس و نوع بيان آن در اين باره هم جالب است. اين روزنامه هم موضعي مانند دو روزنامه ياد شده دارد با اين تفاوت که در بيان مطالب از نزاکت ويژه‌اي! برخوردار است براي نمونه، در حالي که مسئولان همين روزنامه و ديگر روزنامه هاي همسو با آن از طراحي و برنامه‌ريزي قضيه ترور شاه و عاملان حقيقي آن به خوبي آگاه بودند اما در يک شگرد تبليغاتي در پي آن بودند تا از يک سو آن را به جناح مخالف نسبت دهند از ديگر سو با بزرگنمايي موضوعات جانبي و بي اهميت، از قبيل برخورد اطرافيان شاه با مردم، صرف نظر از صحت و سقم آنها، اهميت واقعه اصلي را تحت‌الشعاع قرار دهند. ديگر روزنامه هاي مشروطه‌خواه هم همين شيوه را پيشه کردند اما بيان روح القدس خواندني است.


... در چند روز قبل همين اميربهادر شاه بيشرف، همين مستبد ظالم، همين شاه سرخود خبيث، همين بيناموس خائن براي تفريح دماغ عفن خود و مقرب شدن در پيشگاه سلطنت حکم شليک به غلامان شيطان صفت خود داد که ملت مظلوم بيچاره را آماج فشنگ نموده تقريبا پنجاه نفر بيگناه را به خاک هلاک افکنده تجديد حرکات بني اميه را در ماه حرام به عمل آورد!!! فرضا گرفتيم که (بمب از تحريکات خودشان نبوده و از يک نفر خائن دولت و ملت ناشي شده بود، ملت بدبخت مظلوم چه تقصير دارند که بايد به امر اين شقي مردود ثاني عبيدالله زياد هدف گلوله شوند، و يک نفر نوعدوست هم نبود که به اين بدرک [؟] بگويد اي احمق قراباغي تو را چه حد که حکم قتل ملت را مي‌دهي و مظلومان را آماج تفنگ ظالمانه خود مي‌نمايي .... 13


______________________________________________

 

1. فريدون آدميت، ايدئولوژي نهضت مشروطيت ايران. تهران، روشنگران، بي تا، ج2، ص271.

2. احمد کسروي، تاريخ انقلاب مشروطه ايران. تهران، اميرکبير، 1357، ص542.

3. ايدئولوژي نهضت مشروطيت ايران، پيشين، ج1، ص270

4. احمد کسروي، پيشين، ص543. کسروي در ادامه اين مطلب مي نويسد: "اين نمونه ديگري از اين کارهاي حيدرعمواغلي است و مي‌‌رساند که او يک شورشخواه راست و شاياني مي بوده و به کارهاي بزرگ مي‌کوشيد، پس از کشتن اتابک، اين دومين شاهکار او مي بود که اگر پيش رفتي هر آينه نسخه‌هاي بزرگي را در پي داشتي. اين بمب اگر محمدعلي ميرزا را از ميان برده بودي جنبش مشروطه‌خواهي ايران رنگ و بوي ديگري به خود گرفتي." پر روشن است که اين داوري کسروي بسيار جانبدارانه و غيرواقع بينانه بوده و متأسفانه غلبه چنين رويکرد نادرستي بر بسياري از تواريخ مشروطه باعث شد تا تبيين درستي از نهضت مشروطيت انجام نگيرد و آيندگان از آسيب شناسي دقيق و علمي آن باز بمانند.

5. يحيي دولت‌آبادي، حيات يحيي ج2، تهران-عطار، 1362 ص200.

6. روزنامه صوراسرافيل. س1. ش25، 9صفر 1326، صص6-3.

7. همان.

8. همان

9. همان

10. همان، س1، ش26، 21ربيع الاول 1326، صص3-2.

11. روزنامه مساوات. س1، ش10، 21 ذيحجه 1325، ص3.

12. همان. س1، ش17، 12 صفر 1326، ص8.

13. روزنامه روح القدس، س1، ش20، 13 صفر 1326، ص2. 




نام:                
*رايانامه( Email):
موضوع :
*نظر شما:


تماس با ما : 38-4037 2260 (9821+) -

کليه حقوق اين سايت متعلق به موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي باشد
درج مطالب در سایت لزوماً به معنی تاييد آن نيست

استفاده از منابع اين سايت با ذکر ماخذ مجاز است
بهترین حالت نمایش: IE8 یا نسخه بالاتر


 
www.iichs.org