صفحه 3
بعد از توسعه مدارس نسوان، براي اولين بار زناني چون صديقه دولتآبادي به منظور تحصيلات عاليه عازم خارج کشور شده، و با فراگيري آموزشهاي نوين، به خصوص درباره علوم تربيتي به منظور پياده کردن آن در ايران تلاش کرد. نکته مهم در زمان حضور دولتآبادي در فرانسه، عضويت وي در مجمع بينالمللي تساوي حقوق زنان 38 در سال 1926م 1304ﻫ . ش و مقارن با اولين سال سلطنت رضاشاه در ايران است. صديقه دولتآبادي دختر حاج ميرزا هادي دولتآبادي در سال 1300 ﻫ . ق در اصفهان متولد شد و پس از يک دوره تعليم و تربيت و آموزش در محيط خانواده در سن پانزده سالگي با اعتضادالحکما ازدواج کرد. پدر وي از رهبران بابيه اصفهان بود که در پي مخالفتهاي مردمي به تهران عزيمت کرد. وي پس از مدتي اقامت در تهران به اصفهان بازگشت و در تشکيل انجمنهاي زنانهاي چون شرکت خواتين اصفهان و شرکت آزمايش بانوان، دخيل بود. وي همچنين روزنامه زبان زنان را در سال 1299 ﻫ . ش تأسيس کرد. در فرودين 1301ﻫ . ش از راه کرمانشاه، بغداد، بيروت و حلب به پاريس رفت و در سال 1927م در رشتة تعليم و تربيت فارغالتحصيل شد. در 1926م در کنگرة بينالمللي زنان در پاريس به نمايندگي زنان ايران شرکت جست و پس از شش سال در سال 1307ﻫ . ش به ايران بازگشت و بدون رعايت حجاب به مدت دو سال، مدارس را از نظر تشکيلات، ملاحظه و نواقص آن را بر اساس تعليماتي که ديده بود، رفع کرد. سپس مدتي رياست بازرسي کلية مدارس دختران را بر عهده داشت. بعد از سالها فعاليت در مدارس نسوان، در سال 1315ﻫ . ش به سرپرستي کانون بانوان (که موضوع مورد بحث ماست) برگزيده شد. وي خواهر يحيي دولتآبادي از رجال مشهور مشروطيت در ايران است. دولتآبادي در سن هشتاد و پنج سالگي فوت کرد و در وصيتنامه خود نوشت: «... در مراسم تشييع جنازهام حتي يک زن با حجاب شرکت نکند. زناني را که با چادر بر سر مزار من بيايند، هرگز نميبخشم.» 39
بنابه گزارشي که در سال 1314 ﻫ . ش به وزارت امور خارجه ارسال شده است، از سال 1307ه . ش تا 1314 ﻫ . ش، تأسيس و گسترش مدارس نسوان، شتاب بيشتري گرفت:
تاکنون [1314 ] زنها ميتوانستند در مدارس ابتدايي و متوسطه تحصيل کنند و تعليمات عالي براي آنها وجود نداشت. اخيرآ از طرف وزارت معارف اجازه ورود به مدارس عالي به زنان داده شده است. 40 در تعليمات نسوان در ظرف پانزده سال اخير، پيشرفتهاي جالب توجهي رخ داده است و اکنون، دبستانها و دبيرستانهاي زيادي در سرتاسر کشور براي زنها وجود دارد. اکنون (58700) دختر در مدارس ابتدايي و مکاتب مشغول تحصيل هستند و عده زنهايي که به آموزگاري اشتغال دارند، به دو هزار نفر بالغ ميشود. عده دختراني که در مدارس متوسطه تحصيل ميکنند، متجاوز از 3479 نفر و عده دبيران زن (معلم متوسطه) بيش از 295 نفر ميشود. عده زيادي از دختران نيز در مدارس صنعتي، فنون نقاشي و خياطي و دفترداري و ماشيننويسي را ميآموزند». 41
در ادامه، آماري از وضعيت تحصيلي زنان ايران در فاصله هفت سال تحصيلي از 1307 تا 1314ﻫ ش ارائه شده که بدين شرح است:
سال
تحصيلي
|
عدة
مدارس
|
عدة
محصلات
|
عدة
معلمات
|
فارغالتحصيلهاي
ابتدايي
|
فارغالتحصيلهاي
دوره دوم متوسطه
|
1307-1308
|
679
|
34062
|
2214
|
1029
|
66
|
1308-1309
|
643
|
27698
|
1557
|
1131
|
48
|
1309-1310
|
762
|
31568
|
1661
|
1384
|
95
|
1310-1311
|
865
|
46470
|
2807
|
1304
|
120
|
1311-1312
|
870
|
49904
|
3103
|
1730
|
235
|
1312-1313
|
917
|
55010
|
3208
|
1866
|
265
|
1313-1314
|
1622
|
62079
|
3415
|
2253
|
2112
|
اثرات چنين وضعيتي، چه در عرصة سياست و چه در عرصه فرهنگ و تعليم و تربيت از ديد ناظران خارجي نيز به دور نماند. در سلسله مطالبي که به صورت پاورقي، با عنوان «مکتوب يک نفر انگليسي مشهور» در روزنامه ايران نو چاپ ميشد، به اين موارد، چنين اشاره شده است: «زنهاي اينجا ]ايران[ خيلي آزادتر از آن هستند که گمان ميرود. و خيلي بيشتر از مردها در سياست و پلتيک مداخله و اشتراک دارند...» 42
در کنار تلاش براي گسترش مدارس نسوان، روزنامهها به انعکاس اخباري در جهت مقايسه زنان ايران با ملل ديگر از جمله زنان ژاپني و اروپايي ميپرداختند. در مقالهاي با عنوان «نسوان ايران و ژاپون» در روزنامه ايران نو، ضمن ذکر خبر تأسيس دانشگاه مخصوص زنان و مقايسه حال و روز زنان ايراني با زنان ژاپني و ساير ملل ديگر، خواهان تأسيس مدارس خانهداري و تربيت اطفال براي نسوان شده ودر نهايت به اين نتيجه ميرسد که: «ملت بسته به خانواده و خانواده بسته به نسوان است.» 43
توجه به لوايح و سخناني که در مدارس و روزنامهها بيان ميشد و شعارهايي که روند حضور زنان را در عرصه اجتماع به تصوير ميکشيد و از طرف ديگر با تبليغاتي چون استفاده از مصنوعات وطني و توصيه به صرفهجويي به زنان ايراني در کنار اشتغال آنها در جامعه، در برخورد اول و بدون در نظر گرفتن اقدامات بعدي، بارقهاي از اميد و آرزو در ذهن خواننده نقش ميبندد امازماني که نوبت به ارائه الگوهاي عملي و چگونگي پياده کردن آن ايدهها ميرسد، جز پيروي و دنبالهروي بيحساب از اقدامات زنان اروپايي و به تبع آن، ژاپن، مصر و ترکيه، الگوي ديگري مطرح نميشود. و متأسفانه، حتي شعارهايي چون خودکفايي اقتصادي و توجه به فرهنگ خودي بعد از انقضاي تاريخ مصرفشان در کنار سيل واردات خارجي و مصرفزدگي زنان، بياثر و به فراموشي سپرده شدند.
صفحه 1
صفحه 2
______________________________
1. بيبيخانم استرآبادي، معايبالرجال، 1312، ص 62 .
2. ميرزا عبداللهخان. تربيت البنات. ترجمه و اقتباس، تهران، مطبعة مبارکة شاهنشاهي، 1323ﻫ ق، ص5-2 .
3. قاسم امين. زن امروز. ترجمة مهذب، تهران، چاپخانة مرکزي وزارت فرهنگ، بيتا، ص 114 .
4. مقالة «تربيت بنات»، روزنامة حبلالمتين. 5 جماديالثانيه 1324ﻫ . ق ش 46 و نيز روزنامة ايران. يکشنبه نهم شهريور 1297ش / 24 ذيقعده 1336 ﻫ . ق سال دوم، ش 293 و نيز مقالاتي در روزنامة حديد با اين عناوين چاپ شد: «الرجال قوامون علي النساء»: روزنامة حديد، 5 جماديالثانيه 1323ﻫ .ق سال اول، ش 6، ص 8 و «در فرايض مربيان حقيقي مردان يعني نسوان»، همان، 25 رجب 1323ﻫ .ق سال اول، ش 13، ص 6-4 و «وخامت ناداني مادران»، همان، 9 شعبان 1323ﻫ .ق سال اول، ش 15، ص 3-2 و «طلبالعلم فريضه علي کل مسلم و مسلمة»، همان، 26 رجب 1324، سال دوم، ش 13، ص 2-1 .
5. ژزي خانم (ژوزفين). «اساس انقلاب اجتماعي، تربيت زنان». روزنامة کاوه. شوال 1338ﻫ .ق، ش 6، ص 7-6 و نيز «فلج شقي، پستي حالت اجتماعي زنان»: همان، غره ربيعالثاني 1339ﻫ .ق، سال پنجم، ش 12، ص 2-1 .
6. «تربيت از گهواره تا لحد همراه است». روزنامه دانش. پنجشنبه 24 رمضان 1328ﻫ . ق، ش 2، ص 3-2 .
7. «زنان و علوم». مجله زبان زنان. 20 محرم 1338ﻫ . ق، ش 7، ص 2-1 .
8. «خواهران بيدار شويد». همان، ش 11، ص 1 .
9. همان، 9 شوال 1338ﻫ . ق، سال دوم، ش 14، ص 3-2 .
10. «فقر ابدي نتيجه بيعلمي است». مجله نسوان. آذرماه 1306ش، سال هفتم، ش 12، ص 480-478 .
11. فريدون کشاورز. نقش تعليم و تربيت در عفت و پاکدامني. همان، ص 444-441 و نيز بنگريد به مجله دختران ايران. خرداد 1311، سال اول، ش 3، ص 7-3 و مقالة «در پاسخ به اظهارنظر دلشاد خانم در مورد عدم ترقي زنان، مجله عالم نسوان، خرداد 1306ش، سال هفتم، ش 6، ص 210-208 و نيز مقالة «عمر بگذشت و بمرديم در اين کنج قفس»، همان فروردين 1306، سال هفتم، ش 4، ص 147-143 .
12. خانم منگنه در سال 1282ﻫ . ش، متولد و در رشتة روانشناسي کودک در دانشگاه بيروت تحصيل و معلوماتي در حدود ليسانس کسب کرده است. وي صاحب امتياز مجلة بيبي بود و يکي از پايهگذاران جمعيت نسوان وطنخواه ميباشد...، مجله زنان ايران. بولتن سازمان زنان ايران، سال 1353، ش 370، ص3 .
13. نورالهدي منگنه. «لزوم تربيت نسوان». مجلة جمعيت نسوان وطنخواه. 1302ش، سال اول، ش 1، ص 11-4 .
14. بدرالملوک بامداد. هدف پرورش زنان. ص 122 .
15. مريم رفعتزاده (ناهيد). «لزوم تعليم زنان». نشريه جهان زنان. ميزان 1300ش .
16. عباس خاقاني. تحول آموزش و پرورش در ايران. تهران، مؤسسة مطالعات تحقيقات اجتماعي، بيتا، ص23 به نقل از ناصر تکميل همايون، همان، ص 38-37 .
17. ميرزا صالح شيرازي. سفرنامة ميرزا صالح شيرازي. به تصحيح و کوشش اسماعيل رائين، تهران، روزن، 1347، ص 344 .
18. ناصر تکميل همايون. همان، ص 38 .
19. عبدالحسين ناهيد. همان، ص 16-14، همچنين مدرسة دخترانه فرانکوپرسان در تاريخ 1287ش به وسيلة يوسفخان ريشار مؤدبالملک تأسيس شد. پدر يوسفخان از معلمين فرانسوي دارالفنون در زمان ناصرالدينشاه بود. به اين مدرسه بعدها در زمان وزارت نصيرالدوله، اولين کلاسهاي دارالمعلمات ايران ضميمه شد. به نقل از بدرالملوک بامداد. زن ايراني از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد. ج 1، ص 45. به نظر ميرسد با تشکيل مدارس ملي و مردمي که متأسفانه در عمل، ادامهدهندة همان سياست مدارس خارجي در ايران بودند، و با تشکيل دارالمعلمات که صنيعالدوله ــ وزير معارف کابينه وثوقالدوله ]عاقد قرارداد تحتالحمايگي ايران توسط انگليسيها[ مجري آن بود، ديگر لزومي در برپا بودن مدارس خارجي که ميتوانست حساسيتهايي را نيز برانگيزد، وجود نداشت.
20. فخري قويمي. کارنامه زنان مشهور ايران از قبل از اسلام تا عصر حاضر. تهران، وزارت آموزش و پرورش، 1352، ص 128 .
21. اولين مدارس نوع دوم، ابتدا به صورت دولت پا گرفت که اولين نمونة آن، تأسيس مدرسه دخترانهاي در سال 1897م در چالياس کرمان بود. ناصر تکميل همايون، همان، ص 40 و نيز ال پي الول ساتن، رضاشاه کبير يا ايران نو. ترجمة عبدالعضيم صبوري، تهران، تابش، 1337، ص 345-343 .
22. هما رضواني. لوايح آقا شيخ فضلالله نوري. تهران، نشر تاريخ ايران، 1362، ص 33-27 .
23. افضل وزير و نرجس مهرانگيز ملاح. همان، ص 16.
24. هما رضواني. همان.
25. روزنامة تمدن. 27 ربيعالاول 1325ﻫ. ق، سال اول، ش 15، ص 3-2 .
26. «لايحه يکي از خوانين». روزنامة حبلالمتين. 22 رجب 1325، سال اول، شمارة 105، ص 6-4 .
27. همان.
28. فخري قويمي، همان، ص 133-131 .
29. همان، ص 135-133 .
30. بدرالملوک بامداد. همان، ص 43-41 .
31. روزنامه ايران نو. 21 ربيعالاول 1328ﻫ . ق، سال اول، ش 168، ص 1 .
32. سازمان زنان ايران. زن ايراني از شاليزار تا وزارت. تهران، سازمان زنان ايران، 1350، ص17 .
33. فخري قويمي. همان، ص 144-141 .
34. رباب حسيني. «مدارس نسوان از آغاز تا سال 1314». مجلة گنجينه اسناد، بهار، 1370، سال اول، دفتر اول، ص 88-83 .
35. روزنامة شکوفه، غره شهر صفرالمظفر 1332ﻫ . ق، س دوم، ش 20، صص 4-3 .
36. روزنامه ايران نو. 29 محرمالحرام 1329 ﻫ . ق، سال دوم، ش 82، ص 2 .
37. بدرالملوک بامداد. همان،ص 62، فخري قديمي. همان، ص 149-148 و ال پي الول ساتن، همان، ص 357 .
38. منوچهر خدايار محبي. همان، ص 127-125، و نيز «ذکر اخبار ترقيات نسوان» مجلة عالم نسوان، فروردين 1306ﻫ . ش، سال هفتم، ش چهارم، ص 158 .
39. فخري قويمي. همان، ص 109، و منوچهر خدايار محبي، همان، ص 127- 125 و شمسالملوک جواهرکلام، زنان نامي اسلام و ايران. تهران، بينا، 1338، ص 42-40 و نيز منصوره پيرنيا، سالار زنان ايران. امريکا، واشنگتن، مهر ايران، 1995م / 1374ش، ص 68 .
40. اولين دختراني که وارد دانشگاه شدند، شامل: 1. شمسالملوک مصاحب 2. بدرالملوک بامداد 3. شاهزاده کاوسي 4. سراجالنساء از هندوستان 5. مهرانگيز منوچهريان 6. زهرا اسکندري 7. بتول سميعي 8. طوسي حائر 9. شايسته سادق 10. تاجالملوک نخعي 11. فروغ کيا 12. زهرا کيا بودند. بدرالملوک بامداد.
41. سازمان اسناد ملي ايران. سند شمارة 109004 (سند شمارة 1) گزارش به وزارت امور خارجه، ص 4.
42. «مکتوب يک نفر انگليسي مشهور، مکتوب يازدهم». همان، دوشنبه 20 جماديالاول 1328ﻫ . ق، سال اول، شمارة 217، ص 3-2 .
43. «نسوان ايران و ژاپن». همان، سهشنبه 4 شوالالمکرم، 1327 ﻫ . ق، سال اول، ش 44، ص 1.