در مقالهاي ديگر در توجه دادن زنان براي مشارکت اقتصادي مينويسد :
کمک و اعانت زنان در امور اقتصادي شخصي و مملکتي، مدخليت تام دارد و در جريان زندگي، کاملا اين نکته ملحوظ بوده و هر روز بر اهميت و قدرش ميافزايند. خدمات و زحمات اقتصادي زنان عالمه فهيمه اروپ و امريک و عثماني، در تمام شعب حياتي به وطن مقدس خود، مطلب را توضيح و سودمندي علم اقتصاد براي زنان هر جامعه را به خوبي مدلّل و مبرهن ميدارد. 1
در شمارههاي بعد اين مجله خط سير و ديدگاه اقتصادي گردانندگان آن، به مبحث لباس و پوشش زنان، البته به صورتي بسيار محتاط و آرام معطوف ميشود.
در مقالهاي با عنوان «انتقاد مد لباس ما» نويسنده ضمن انتقاد از طرح مباحث سنگين علمي و فلسفي در مجلات و نشريات زنان، توجه خود را به امور جزئي همچون لباس پوشيدن معطوف کرده، و آن را پايه و اساس تمدن دانسته، با انتقاد از مد لباسي که ناصرالدين شاه در ايران رواج داد، اينگونه اظهارنظر مي کند: «لباس را بايد طوري انتخاب کرد که اولا، به اقتصاد نزديکتر، ثانيآ، مطابق حفظالصحه، و ثالثآ، قشنگ باشد.» 2 و ادامه ميدهد: «مناسب حالت ما ايرانيان اين است، تا حدي که ملت و مذهب ما اجازه ميدهد، طرز لباس ملت امريکا را تقليد کنيم.» 3 و دليل آن را صرفه اقتصادي و سادگي لباسهاي آنان ميداند.
از همه مهمتر، مباحثي با عنوان «مد لباس» 4 است که از سوي نشرياتي مانند جهان زنان، مظاهر جديد فرهنگي در قالب پوشش مناسب و ضمن انتقاد از نوع پوشش زنان ايران، به تدريج به زنان ايراني القاء ميشود.
مجله دختران ايران نشريهاي ديگر از مطبوعات مربوط به زنان است که از سوي زندخت شيرازي در شيراز، تأسيس و در تهران، چاپ و منتشر ميشد. اولين شماره اين مجله در اول مرداد 1310ﻫ . ش در چهل صفحه چاپ شد. اين مجله مصور بوده و روي جلد آن تصوير ايوان مدائن، با چند دختر در لباسهاي مختلف، منعکس شده و تصوير رضاشاه در بالاي سر فرشتهاي بالاي ايوان رسم شده بود. زندخت درباره انتخاب اين سرلوحه در شماره اول، مينويسد: «چون اين مجله به نام نامي شاهنشاه پهلوي اشاعه مييابد، لذا تابلوي دختران ايران در ايوان مدائن را که از آثار استاد محترم آقاي شايسته است، سرلوحه قرار داديم.» 5
اغلب، مقالات به قلم مردان و زنان روشنفکري چون کاظمزاده ايرانشهر، رشيد ياسمي، سعيد نفيسي، صديقه دولتآبادي و خود زندخت، که در نشريات همسوي ديگر نيز قلم ميزدند، نوشته ميشد. 6
يکي از بخشهاي مهم مجله، بخش «زنان نامي» بود که به شرح حال زنان مشهور اروپايي و ايراني ميپرداخت. بيشتر زنان ايراني معرفي شده، از زنان ايراني دوره باستان بودند. 7
از جمله موضوعات ديگري که در اين مجله چاپ ميشد، تعدد زوجات بود که مقالاتي در رد آن، به خصوص از سوي صديقه دولتآبادي ارائه ميشد. 8
همچنين، ازدواج ايرانيان با دختران اروپايي نيز از موضوعات ديگر اين نشريه بود که البته اين موضوع در مجلاتي چون آينده و ايرانشهر نيز درج ميشد. در شماره دوم، گزارشي از سخنان محصلين ايراني در کنفرانسي در برلين ارائه شد که کاظمزاده ايرانشهر، در پايان يکي از جلسات به اين موارد اشاره کرده بود.
براي اينکه جوانان ايراني، که سالها در اروپا تحصيل و زندگي کردهاند، بتوانند از فيض يک زندگاني فاميلي در ايران، بهرهمند شوند و در زير شرايط و اوضاع تحملناپذير ازدواجهاي کنوني بدبخت و اسير نمانند، لازم است به تعليم و تربيت دختران ايراني و در اصلاح مدارس اناث بيش از پيش کوشند، و عده]اي[ هم براي تحصيل فنون مخصوصه به اروپا فرستاده شوند تا در اين ممالک، تربيت صحيح ديده و محسنات زندگي ايراني و فرنگي را حائز گشته، به ايران برگردند و زندگاني فاميلي و تربيت دختران را در آنجا اصلاح نمايند... 9
وي در جلسه ديگري صراحتآ حجاب را يکي از عوامل بدبختي زنان دانسته و ميگويد: «مسئله حجاب نيز يکي از عناصر مهم بدبختيهاي زندگي خانوادگي ميباشد و بسياري از مضرات و معايب در زير همين حجاب پرورش مييابد.» 10
در مبحث ششم در توصيهاي درباره وسائل و تدابير لازم براي اصلاح زندگي خانوادگي در ايران، در مورد حجاب، اينگونه اظهارنظر ميشود:
درباره حجاب چنين به نظر ميرسد که اين مسئله بايد به اختيار و به تدريج حل بشود؛ يعني قانوني وضع شود که هر کس در برداشتن حجاب، آزاد و مختار است و به همين وسيله، به تدريج و بدون زحمت و اجبار، حجاب از ميان برداشته ميشود. ولي در اين ضمن، جوانان و مردان نيز تا يک درجه تربيت بايد بشوند تا رفع حجاب، مايه ازدياد فساد اخلاق نگردد. 11
آخرين نشريهاي که به ارزيابي آن ميپردازيم، مجله عالم نسوان است.
در تلاشهاي فرهنگي به منظور منطبق ساختن زن ايراني با اهداف و برنامههاي جهاني توسعه تمدن غرب، عالم نسوان به چندين دليل، نمونهاي موفق به شمار ميرود:
اولاً، اين مجله زير نظر مستقيم هيأت رئيسه مدرسه اناثيه امريکايي در ايران بود. ثانيآ، آراء و نظرياتي که در اين مجله منعکس ميشد، در طيفي همه جانبه و متأثر از تحولات بينالمللي بود و بيشتر در جهت همسوسازي خانواده ايراني با الگوي غربي آن تلاش ميکرد. اين نکته در سر لوحه اهداف مجله، بهتر قابل بررسي است:
«مجلهاي است اخلاقي، اجتماعي و مفيد به حال خانوادهها و براي آگاهي و بيداري و مساعدت زنان در امور خانهداري و ترقي و توجه اطفال. تنها مجله خانوادگي.» 12
موضوعات قابل طرح در مجله، به اهداف آن ياري ميرسانيد. علاوه بر مطالبي که درباره بهداشت، پرستاري، تربيت اطفال، نظافت و آشپزي چاپ ميشد، مواردي نظير تبليغ مدهاي لباس غربي نيز ارائه ميشد در اولين شماره سال هشتم آمده است:
از آنجايي که تکليف هر زن متمدن، دقت در طرز لباس و حسن انتخاب آن ميباشد، اين مجله نهايت سعي و اهتمام را بذل مينمايد که در هر شماره، يکي دو نمونه با طرزي مطبوع و اسلوبي مرغوب از روزنامجات امريکا و اروپا اخذ نموده، 13 به ضميمه دستورهاي لازمه مناسب هر فصل، به نظر خانمهاي محترمه برساند.
ــ اخبار ترقي نسوان و خدمات آنان در کل جهان، خصوصآ ايران... 14
ثانياً: نسبت به بيشتر نشريات زنان از عمر بيشتري حدوداً از سال 1291ﻫ . ش تا 1311ﻫ . ش، نزديک به بيست سال، برخوردار بود و همين مدت زمان در تداوم و تحقق اهداف گردانندگان آن بسيار مؤثر واقع ميشد.
از جمله مطالبي که در عالم نسوان چاپ ميشد، مربوط به مقايسه پيشرفت تمدن زنان اروپا، ژاپن، هندوستان، ترکيه و مصر با زنان ايران بود. در مقالهاي با عنوان «زن در ايران» آمده است:
زنها در ممالک متمدن و خوشبخت، مقام بسيار رفيعي را حائز ميباشند... در ممالک مغرب به هر مدرسه که ميل داشته باشند، داخل ميشوند و هر رشته از علوم را که بخواهند، تحصيل نمايند... ميخواهم ببينم ما چرا زبون و زاريم و چرا در ايران با زنها اينطور معامله ميکنند... 15
در مورد زنان ژاپني، ضمن توصيف مدارس مختلف زنان از طبابت و فنون مختلف، 16 در جاي ديگر اشاره ميشود:
زنان ژاپوني با جسارت فوقالعادهاي براي تساوي حقوق خود ميکوشند. يکي از نتايج اين کوشش آن است که پاکي اخلاق بايد از زن و مرد يکسان باشد و به همان اندازه که ناپاکي در زن قبيح است، در مردان نيز زشت است. 17
مسئله حجاب، يکي از اساسيترين مباحث مجله عالم نسوان بود. و اين روند بعد از روي کار آمدن رضاشاه با جديت و شدت بيشتري مطرح ميشد. حجاب به عنوان مظهر اسارت و سيهروزي زنان، مطرح و با حسرت در مورد رفع حجاب در کشورهاي ديگر اظهار ميشد:
آري! افغانستان، حجاب مانع ترقي ملت را وداع گفت و زنهاي افغاني هم براي راه انداختن چرخهاي ترقي جامعه، همدوش مردهاي خود شده، پي به حيثيت خود خواهند برد. ملت ترکيه هم ديرزماني است که پرده خرافات را دريده و پي به حقيقت اسلام برده است. مصريها نيز که از موهومات، فارغ و به سرعت جاده ترقي را ميپيمايند. آيا هنوز موقع آن نشده که ملت شش هزار ساله هم ]ايران[ در اين انقلاب فکري شرکت جسته و از زنهاي خود براي ترقي نوع استفاده کند... 18
در مقالات ديگري که به صورت محاوره بين زنان درج ميشد، حجاب به عنوان عاملي در فلج نمودن نيمي از افراد جامعه، يعني زنان تلقي ميشد 19 و در جايي ديگر، زنان را به قهقرا ميفرستاد در اين ميان، نامه زني از بندرعباس با عنوان «راه ترقي» اينگونه پايان يافته است:
چيزي که ما را به قهقرا برده، حجاب است که ما را پابند و خانهنشين نموده است. اکنون که مملکت، در يد قدرت پدر تاجدار ما ــ اعليحضرت پهلوي ارواحنا فداه ــ قرار گرفته، ما نسوان ايراني هم بايستي به نوبه خود جنبشي نموده ]به راه انداخته[ و از اين ذلت و بدبختي خود را خلاص و براي اولادهاي آتيه اين مملکت، راه ترقي و سعادت را مفتوح نماييم. 20
در مقالهاي ديگري با امضاي بلقيس ناظري ــ کرمانشاه، آمده است:
اما جاي ترديد نيست که مانع بزرگ براي به کار افتادن زنها، وجود حجاب است. اشخاصي که براي وجود حجاب و ابقاء آن پافشاري مينمايند، غير از آنکه عدم اطلاع خود را از قوانين مقدسه اسلام گوشزد مينمايند، فايده ديگري نميبرند... چرا ايراني، نصف اعظم جمعيت خود را محبوس و در قيد اسارت و ذلت گذارده و مانع است که آنها هم طريق تکاملي را بپويند؟ 21
احتمالاً بعيد نيست که مقالات نوشته شده از شهرستانها در عالم نسوان، در تهران و توسط خود گردانندگان مجله نوشته شده باشد تا بدين ترتيب اقدامات بعدي براي رفع حجاب در آينده به صورت خواستهاي ملي و از سوي تمام زنان ايران قلمداد شود تا حساسيتهاي کمتري را در پي داشته باشد.
در يک جمعبندي ميتوان گفت حرکتي که آرام و بيصدا در حوزه نشريات زنانه شروع شده بود، در ابتدا با مطرح ساختن نواقص فرهنگي جامعه سنتي ايران، به خصوص در مورد روابط خانوادگي، 22 در مقايسه با نمونههاي خارجي آن به مرحلهاي رسيد که به دليل اصيل نبودن جريانهاي فکري و فرهنگي مطرح، به جاي شناخت نواقص و درمان دردهاي اجتماعي و ريشهيابي آن، تمامي چشمها را به راه و روشي معطوف کرد که بيرون از مرزهاي کشور در جريان بود و به جهت همان وابستگي، کانون حملات و انتقادات، به ارزشهاي فرهنگي و ديني به ويژه در مورد زنان معطوف شده و حجاب، مهمترين و مؤثرترين مانع در برابر ترقي زنان معرفي شد و اموري چون استقلال اقتصادي و فرهنگي به حاشيه کشيده شده، گاه و بيگاه به منظور انحراف افکار از اصل خطري که فرهنگ ايراني را نشانه گرفته بود، در سخنرانيها و جشنها توصيههايي به سادهزيستي و صرفهجويي نيز ارائه ميشد. 23 اما در عمل، چيزي جز تبليغ و رواج فرهنگ مصرفي غربي، به خصوص در بين زنان، به وقوع نميپيوست.
قسمت اول
____________________________
1. همان.
2. انتقاد لباس ما. همان، 1302 سال اول، ش 7 و 8 ص 16-12 .
3. همان.
4. «مد لباس»، همان، ص 16 .
5. مجله دختران ايران. مرداد 1310 سال اول، شماره اول.
6. محمد صدرهاشمي. همان، ص 21-23 .
7. «زنان نامي». مجله دختران ايران. مرداد1310ﻫ . ش، سال اول، ش اول، ص 19-20 .
8. «تكرار ازدواج ــ عدم تساوي حقوق در طلاق». همان، سال اول، ش 2 ص 7-1 .
9. همان، شهريور1310ﻫ . ش، سال اول، ش 2 ص 24 .
10. همان.
11. همان.
12. محمد صدرهاشمي. همان، ص 3-1 .
13. حبيبه مجلل «مد لباس و پارچه». مجله عالم نسوان. دی ماه 1306ﻫ . ش، سال هشتم، ش اول، ص 32 .
14. همان.
15. «زن در ايران». همان، خرداد 1306ﻫ . ش سال هفتم، ش 7 و 8، ص 264-258 .
16. «انقلاب نسوان ژاپون». همان، ص 265-268 .
17. «زنان ژاپوني». همان، ارديبهشت 1307 شمسي، سال هشتم، ش 3 ص 118 .
18. ح. سگزيزاده بوشهري. محصل طب. زن مگر بشر نيست. همان، ص207-204 به نقل از حبلالمتين، شماره 36 .
19. همان، خرداد 1306ﻫ . ش. سال هفتم، ش 6، ص 213-216 و ارديبهشت 1307ﻫ . ش، سال هشتم، ش 3، ص 116-118 .
20. فاطمه اردشيري. بندرعباس: «راه ترقي». همان، آبان ماه 1310. سال يازدهم، ش6. ص 279-278 .
21. همان، ص 279-282 .
22. «دلشاد خانم مطالعه فرمايند». همان، ارديبهشت 1307 سال هشتم، ش 3 ص 116-118 .
23. «متن سخنراني ايران تيمورتاش در مورد سادهزيستي، از فارغالتحصيلان مدرسه عاليه اناثيه امريكايي، همان، آبان ماه 1309ﻫ . ش سال دهم، ش 6 ص 269-275و نيز نك به خبر «تأسيس مؤسسه نوزادگان براي حفظ نفوس آتيه نژاد ايران» كه با سخنراني ملكه پهلوي در سال 1307 در تالار موزه كاخ گلستان همراه بود. ملكه ضمن سخنانش، مادران ايراني را به كم كردن خرجهاي كلان به منظور مصارف لباس دعوت كرد و گفت: «براي اينكه سرمشق عملي در اين باب داده شود، خانواده سلطنتي، پيشقدم شده و از اين تاريخ مصمم هستيم از استعمال البسه و اشياء تجملي خودداري نماييم»، همان، مرداد 1307ﻫ . ش، سال هشتم، ش 5 ص 163 و نيز (ملكه در فكر كودكان است»: نشريه ايوينينگ استاندارد، 2 نوامبر 1928م / آبان1307ﻫ . ش به نقل از فتحالله نوري اسفندياري، همان، ص 451.